دانلود و خرید کتاب از این کابوس رهایم کن کلر اوکانل گیسارا ترجمه مریم رودباری
تصویر جلد کتاب از این کابوس رهایم کن

کتاب از این کابوس رهایم کن

معرفی کتاب از این کابوس رهایم کن

کتاب از این کابوس رهایم کن نوشتهٔ کلر اوکانل گیسارا با ترجمهٔ مریم رودباری و سمیه حبیب پور در نشر برگ و باد چاپ شده است. این اثر داستانی احساسی از نبرد مادری مبتلا به افسردگی پس از زایمان و اختلال اوتیسم دخترش است.

درباره کتاب از این کابوس رهایم کن

این اثر داستان مادری مبتلا به افسردگی و فرزند دچار اوتیسم است. نویسنده در توصیف داستان زندگی‌اش که در این کتاب شرح داده می‌گوید: سی‌و ‌شش سال و نه ماه دارم، در بیست‌و‌هفت‌سالگی مادر شدم و اولین فرزندم، مکس، را به دنیا آوردم؛ در بیست‌و‌هشت‌سالگی طلاق گرفتم و در اوایل سی‌سالگی با عشقِ زندگی‌ام ازدواج کردم و یک پسر ۱۰‌ساله به نام مکس و یک دختر دو‌و‌نیم‌ساله به نام مایا دارم. مکس حاصل ازدواج اولم است و مایا حاصل ازدواج با همسر فعلی‌ام، برونو، است. از اینجا داستان زندگی من شروع می شود داستان زمین خوردنم و آغاز مشکلاتم، داستان مادر شدنم، و داستان بیماری دخترم و جنگیدن با آن.

کتاب از این کابوس رهایم کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این اثر به علاقه‌مندان به روان‌شناسی و داستان‌های زندگینامه‌ای پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب از این کابوس رهایم کن

«در جلسات، مادران کمی با حسرت به من می‌نگریستند چون مکس بچهٔ خوش خلقی بود برخلاف بقیه که کمی بدقلق بودند. حالا می‌دانم کمی زیادی به خودم مطمئن بودم چون مکس بچهٔ صبور، آرام، شاد و بامحبتی بود که تمام مراحل نوزادی را درست به موقع پشت سر گذاشته بود و به یک بچهٔ یک سالهٔ سالم تبدیل شده بود. در اولین جشن تولدش توانسته بود اولین قدم هایش را بردارد.

زندگی‌ام در جایگاه مادر همچو نسیمی مطبوع در حال گذران بود اما ازدواجم درست یک هفته بعد از دو ماهگی مکس پایان یافت. عذاب وجدان واژهٔ کوچکی در مقابل ناامید کردن فرزندم است. آیندهٔ این فرشتهٔ کوچک را نابود کرده بودم. او هیچ وقت کاری نکرد که ناامید شوم و حالا من او را به خانه‌ای کوچک بدون هیچ امکاناتی آورده بودم. دستگاه تهویه هوا هم نداشت، چطور باید تابستان‌های داغ ملبورن را در این اتاق که مثل سونا بود سر می‌کردیم؟ حالا یک مادر تنها بودم. همه چیز تمام شده بود. پدرش قرار نبود شب‌ها به خانه بیاید اما قرار بود کمک کند و به خودم قول داده بودم رابطهٔ خوبی با او داشته باشم، به پدرش احترام بگذارم و اجازه ندهم احساساتم تاثیری روی زندگی پسرمان داشته باشد. این ماجرا به نحو عالی پایان نیافت چون گاهی دعواهایی بر سر مسائل قانونی داشتیم اما آن را پشت سر گذاشتیم و به آینده امیدوار ماندیم.

مکس کوچولو همچنان روشنی‌بخش زندگی‌ام بود. بیست و سه ماهه بود که آموزش دستشویی رفتن با موفقیت به پایان رسید و با کمک برنامه‌های آموزشی مفید هیچ وقت رختخوابش را خیس نکرد. شاد بود. من هم شاد بودم. خانه‌مان ویران شده بود اما زندگی همچنان زیبا بود. زیبایی درمانی خواندم تا به رویاهایم دست یابم و آیندهٔ مالی ام را تامین کنم. درس شمارهٔ دو: محکم زمین خوردم اما مکس به نوعی برایم امید برای ادامه بود و ما تقریباً از این مرحلهٔ سخت به مرحله‌ای جدید جهش کردیم.

به طرزی باورنکردنی و برحسب تقدیر عشق اول زندگی‌ام، برونو را دوباره بعد از دوازده سال پیدا کردم. زندگی درست مثل یک داستان عاشقانهٔ واقعی بود. پرجوش و خروش، تندرست، سرزنده و پرشور بودم. هر شب مراقبه انجام می‌دادم و با دنیای ماورا الطبیعه بسیار راحت ارتباط برقرار می کردم. به تدریج با بخشی از خودم ارتباط برقرار کردم که می‌دانستم از دوران کودکی با من بوده و از آزادی ام لذت می‌بردم. مکس هر شب سر ساعت ۶:۳۰ می‌خوابید و من آزاد بودم تا تجدید قوا کنم، خواب خوبی داشته باشم و وقت کافی با برونو بگذرانم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان