کتاب بی رو در وایسی با خدا

کتاب بی رو در وایسی با خدا نوشتۀ علیرضا صبوری است. انتشارات جامخانه این کتاب را روانۀ بازار کرده است. «آیه‌های زمینی» نام دیگر این کتاب است.

درباره کتاب بی رو در وایسی با خدا

کتاب بی رو در وایسی با خدا، تک‌گویی‌های یک شخصیت با خدا را دربردارد. این شخصیت، با زبانی ساده و با خصلت‌هایی ساده با خدا حرف می‌زند. در خلال این گفته‌ها با کاراکتر مورد نظر نویسنده نیز آشنا می‌شویم.

خواندن کتاب بی رو در وایسی با خدا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران مناجات روزمره در دین اسلام پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بی رو در وایسی با خدا

«خدایا: خاک پاتم ... چند بار هم تو سجده گفتم پا بذار رو گردنم. راحت خِفتم كن. اصلا منتظرم یه هو ناغافل بيفتم زمين و جونم در بره... ولی خداجون تو خيلی مرام و معرفت داری ... تو منتظر یه چشمک منی كه بفرستيم بهشت ... اما همين سروان منوچهر - كه آقا زاده ها بهش می گن منوچ، اما برو بچ زندون بهش می گن جانی دالر، كه واسه ی ما فقير بيچاره ها مدام قُپی مياد و هی زرت و زورت مي كنه، آخرین بار گفت منتظر یه آتوی كوچيک از منه تا بذاره الی پرونده ام و دِ برم آب خنک و دیگه در نيام ....

خداجون : اگه شمام قرار بود به خاطر هر بار گناه بنده هات، براشون پرونده سازی كنی و یقه شونو بگيری، وجدانا الان كسی تو خيابونا ول می گشت؟ اصلا همين سروان منوچ كه این همه واسه خلق االله خط و نشون می كشه و گناه این و اونو می شوره و فکر می كنه پرونده همه زیر بغلشه، پرونده ی خودش زیر بغل كيه؟ اصلا چه جوری با حقوق سنار سه شاهيش واسه ی پسرش المبورگينی و گوشی آیفون خریده؟ اونا تو ویلا با ژیلا ... ما تو زندون زیر ناودون...»