کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی
معرفی کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی
کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی نوشتۀ الهه السادات سجاددوست است. انتشارات کنکاش این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب، پژوهشی پیرامون مفهوم «معرفت نفس» از دیدِ دو مکتب فلسفی متفاوت است.
درباره کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی
کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی دربارۀ «معرفت» است. این مفهوم، سابقهای طولانی در تاریخ دارد و در اسطورههای دوران باستان و همچنین آثار متکلمین، فلاسفه و عرفا، با روش خاص خود، مورد ملاحظه قرار گرفته است.
دامنۀ بحث دربارۀ معرفت، نزد فلاسفه، گسترده است. از این رو الهه السادات سجاددوست در این کتاب، مبحث «معرفت نفس» را در دو مکتب فلسفی از جهان اسلام و هندو و (دانته) محدود کرده است. این دو مکتب از جمله مکاتبی هستند که سیر معرفت و اصل اساسی برای رسیدن به معرفت را بر اساس خودشناسی قرار دادهاند. مکتب ودانتیسم بر اساس تعلیمات اوپانیشادها بنا نهاده شده است. اوپانیشاد در جستجوی حقیقت است و از راه منطق و عقل آن را دنبال میکند.
هدف نویسنده از نگارش کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی، این است که مبانی معرفت نفس در این دو مکتب بررسی شود. در این کتاب، مباحث مرتبطِ دیگری مانند سعادت نفس، وصول به خداوند، توحید و تناسخ بررسی و تحلیل شده و مشخص میشود که دیدگاه هر کدام از این مکاتب و وجوه اشتراک و افتراق آنها چگونه است.
خواندن کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب معرفت نفس در مکتب ودانته و حکمت متعالیه صدرایی
«نظر ملاصدرا در ارتباط با دنیا نیز شباهت زیادی با اصل آزادی دارد همانطور که در ودانته توسل به آیین جوگ و کسب اخلاقیات میتواند به راه فرزانگان هدایت شود. در آیین متعالیه نیز ملاصدرا میگوید «لکن ما در این عالم مادی و سرای جسمانی به علت وابستگی به بدن و حواس بدنیه و تعلقخاطر به امیال و مقاصد دنیویه، تحلیلی به آن کمال عالی جاودانی از خود نشان نمیدهیم، مگر آن کس از ما که دستآویز شهوت و تمایلات را از نفس خویش دور کند و قلاده خشم و غضب از گردن خود بیرون آورد. و پرده غبار تقلید از چشم بزداید و وساوس نفسانی را از خویشتن به دور افکند و هنگام شبهات و جلوه گری حقایق دریچهای از عالم ملکوت اعلی بر قلب او باز گردد و به مطالعه اسرار نهانی عالم غیب بپردازد، تا در این هنگام از آن لذتهای معنوی و خود آرایان صحنههای ملکوتی، شبحی ضعیف و رخساری ناتمام نما بیاید که درعینحال لذت مشاهده آنان بر هر لذتی از لذتهای جسمانی این جهان از نکاح و همسری با زیبارویان واکل و شرب طعامها و شرابهای گوارا و سکونت در کاخهای دلربا به مراتب برتر و بالاتر باشد.»
***
«مکاتب هندی در محیطی مملو از عطر معنویت و لبریز از می وحدت ظهور یافت و اگر به گفته بعضیها هندوان اهتمام موشکاف و مورچه وار خود را که مصروف اکتشاف و استخراج حقایق روحانی و روانی عالم و انسان کردهاند، صرف کشف نیروهای طبیعت و طریق به کار بستن این نیروها و نحوه استفاده از آنان میکردند بیگمان قرنها پیش به قواعد علوم جدید پی میبردند و سیر تاریخی و سرنوشت خود را تغییر میدادند، ولیکن این قوم هرگز علوم مادی را غایت نهایی خود نپنداشت. هند درحالیکه از به کار بستن نیروهای صرفاً مادی امتناع میکرد و نمیخواست خویش را اسیر علوم تجربی بگرداند در جستجوی طریق انهدام کامل نفس اماره انسان و دست یافتن به واقعیت لایتناهی و بقای سرمدی روشی صد درصد عملی برگزید و کوشید تا فلسفه را به حلیه عمل بیاراید و به هدف نهایی آنکه رستگاری و وارستگی است جامعه عمل بپوشاند. آنچه برای غرب منطقه ممنوعه و دستنیافتنی بود برای هند مقصد ممتاز و قبلهگاه حاجت و بارگاه امید و ژرفنای نیروانا (nirvana) بود که آدمی با انهدام کامل تموجات ذهنی خود بدان ممتاز میگشت و از دریای باز پیدایی میگذشت و به ساحل آرامش و آسایش میپیوست.
فلسفه نزد هندوان به تکروشی و تک اندیشی صرف نگرایید و اغلب بهصورت مکتب ماند و هر حکیم مفسر حکیم پیشین شد و همواره اعتراف کرد که سخنی تازه نمیگوید بلکه افکار و عقاید اساتید و متقدمان را تعبیر و تفسیر میکند. ولیکن باید گفت که نقش این سلسله حکما فقط منفعل و پذیرنده نبوده است و این فلاسفه مکتبی را که بدان تعلق داشتند، بهتدریج تکمیل کردند و بدون شک یکی از عللی که باعث نضج و شکوفایی بیسابقه مکاتب فلسفی هندی گردید، رقابت و مجادلات قلمیای بود که پیوسته بین پیروان مکاتب مختلف انجام میپذیرفت. هندوان این جهان سست بنیاد را همیشه با دیده بیاعتنائی نگریستهاند و همواره کوشیدهاند که نسبیت ارزشهای حادثات جهان را آشکار سازند و آدمی را متوجه ثبات حقایق عالم و اسرار آن بگرداند، چون تجربه هزارساله این قوم راه مراقبه احوال درون و طریق وارستگی را به آن میآموخت و چون لذت ساحل آرام نیروانا را چشیده بود از آن دست برنکشید و خاص فقط در کسب و تحصیل آنهمت بگمارد.
در یک چشم انداز کلی، ویژگی فلسفه هند، دلبستگی و اهتمام تام و تمام برای کشف حقیقت است. نکته حائز اهمیت در فلسفه هند این است که بهرغم تفاوتهای بارزی که میان دیدگاههای مکتبهای فلسفی وجود دارد و تضاد و تمایزی که در اصول دارند هر مکتبی پیش از آنکه به نتیجه موردنظر خود برسد، بر خود فرض و واجب میبیند که بفهمد مکتبهای دیگر درباره آن موضوع خاص چه گفته، با چه شیوه استدلالی آن را به اثبات رساندهاند. این روح حاکم بر فلسفه هند، یعنی بررسی و تدقیق در باب نظریات مکتبهای دیگر، به شکلگیری یک روش خاص در مباحث فلسفی انجامید. اکثر مکتبهای فلسفی هند، این اصل یعنی ملاحظه و شرح و بیان دقیق موضوع مخالفت خود را رعایت کردهاند و همین نیز به فلسفههای مزبور جامعیت و کمال بخشیده است. (همان) همه مکتبهای هند، اعتقاد آنها به رهایی و آزادی بهعنوان والاترین غایت و هدف زندگی است. البته تلقی آنها از مفهوم رهایی و آزادی اندکی باهم متفاوت است. همه آنها بر مفهوم سلبی آنهم عقیدهاند، یعنی اینکه حالت رهایی و آزاد به معنای محو و نابودی کامل رنج و دردی است که ناشی از زندگی در این دنیا است. تعداد اندکی از این مکتبها از این جلوتر میروند و میگویند که رهایی و آزادی یا مرتبت کمال، صرفاً یک امر منفی و سلبی نیست، بلکه مرتبتی مثبت و نیل به سرور و سعادتمندی است. مکتبهای ودانتا، جاینا و حتی برخی از بودائیها و پیروان متأخر مکتبهای نیایا و می مام سا به این گروه تعلق دارند.»
حجم
۳۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۳۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه