کتاب تاش
معرفی کتاب تاش
کتاب تاش نوشتۀ زکیه دشتی پور رحمتآبادی است. این کتاب را نشر شهید کاظمی منتشر کرده است.
خواندن کتاب تاش را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
خواندن کتاب تاش برای افرادی که به دفاع مقدس و سرگذشت شهیدان علاقه دارند مناسب است.
درباره مؤسسه شهید کاظمی
مؤسسه شهید کاظمی پس از شش سال فعالیت فرهنگی و تربیتی در سال ۱۳۹۱ با گسترش فعالیتهای خود، ترویج کتاب و فرهنگ کتابخوانی را سرلوحۀ فعالیتهای فرهنگی خود قرارداد و انتشارات شهید کاظمی را تأسیس کرد. این انتشارات، اکنون با بیش از چهارصد عنوان کتاب، به جهاد فرهنگی در حوزۀ کتاب مشغول است و در سال ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ بهعنوان ناشر برگزیده سال انتخاب شد.
بخشهایی از کتاب تاش
دوازده روز از مرگ پدرم میگذشت. شب اربعین خودش روبهقبله دراز کشید و مرد. از آن روز کارم شد بروم سر خاکش و یک دل سیر گریه کنم. همۀ بدن مادرم، از قوزک پا تا زیر گلویش، از جوش این مرگ ناگهانی دانه زد. از ترس واگیردار بودن دیگر کسی به خانهمان نیامد. مادرم میگفت برادر بزرگتری دارم که از سهسالگی من برای کار به کویت رفته و برنگشته است. نه پدر داشتم و نه بزرگتری. ترس از تنهایی، بیکسی و مریضی مادرم، چارهای جز گریه برایم نگذاشته بود.
هوا تاریک شده بود. از سر خاک به خانه برمیگشتم. خانۀ دایی ته کوچه و دیواربهدیوار خانهمان بود. به امید خوردن چای یا خوراکی از در داخل شدم. قبل محرم، دختر دایی را عقدکرده بودند. حالا بعد از قتل آخر، برایش چشمروشنی آورده بودند. خانه شلوغ بود. بزرگان و ریشسفیدهای محل دورتادور حیاط بزرگ نشسته بودند. هندوانه و خیار حبکرده و توی ظرفهای بزرگ گذاشته بودند. ظرفهای مسی پر از انگور قرمز بهم چشمک میزد. چای، روی مغل آماده گذاشته بود و سماور گوشۀ حیاط، قلقل میجوشید. دایی زیر داربند انگور ایستاده و استکانهای لبطلایی چای و نبات را به میهمانان تعارف میکرد. دلم برای خوردن یک استکان چای گرم ضعف رفت. نزدیک رفتم و کنار در اتاق سهدری، روی زمین زانو زدم. همسنوسالهای من دور اتاق میدویدند و بازی میکردند. غم یتیمی، گرسنگی و تشنگی سوی چشمانم را برده بود. به دست دایی چشم دوختم، شاید یک خوشۀ انگور یا حب هندوانه بدهد دستم.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه