کتاب کتاب عشق

کتاب کتاب عشق نوشته سارا دسومی است. این کتاب مجموعه‌ای دل‌نوشته‌های زیبا و عاشقانه است.

درباره کتاب کتاب عشق

این کتاب واگویه‌هایی عاشقانه و درد و دلی است بین عاشق و معشوق. کتاب با زبانی ساده و بی‌پرده احساسات و واگویه‌های نویسنده نسبت به معشوقه خود را بازگو می‌کند و تجربه‌های ذهنی خویش را برای مخاطب به اشتراک می‌گذارد.

خواندن کتاب کتاب عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به دلنوشته عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب کتاب عشق

دلیل این حس چیست ولی بدان تو هیچ‌وقت دور نیستی همیشه در قلب من هستی خیلی دوستت دارم به امید تو زندگی می‌کنم دلم می‌خواهد تو را ببینم به زیبایی اخلاق توجه کنم و لذت ببرم خیلی دلم برایت تنگ شده‌است دوستت دارم چقدر دشوار است عاشق کسی باشی و او از تو دور باشد ولی مهم نیست زیرا جای تو در قلب من است ای دنیای من ای گل زیبای من ای بهشت من به اذان قسم می‌خورم دوستت دارم آن‌هم بسیار زیاد ای عشق من تو تمام نفس‌های من هستی تو فقط جان من هستی ای عشق زیبای من تو راز زیبای من هستی و هیچ‌وقت این راز را فاش نکن ای پادشاه جانم ای عشق دو جهانم آتش عشقت در درونم زبانه کشیده‌است و شعله‌ور شده تنم و درونم را می‌سوزاند بیا و با دستان مهربان و زیبایت آتشم را خاموش کن آیا می‌دانی حسود هستم!؟.. دلم می‌سوزد تشنه آن دیدار با روی ماهت هستم تشنهٔ آن رفتار با کردار زیبایت هستم ای مهری ماه من ای پادشاه خورشید و ماه من ای زیباترین و قوی‌ترین مرد جهان کرده‌ای بازیباییت عشقم را جاودان من عاشق توام ای عشق من توچه هستی فقط خدا می‌داند ای‌کاش پرنده‌ای بودم و به هرجایی که دلم می‌خواست پرواز می‌کردم و از این زندان درونم خلاص می‌شدم و کنار تو می‌آمدم هرچقدر هم انسان آرزوهایش را برآورده کند مجالی برای آرزوهای دست نیافته اش نمی‌تواند.

پیدا کند من آرزوهای زیادی در دل دارم ولی حاضرم از همه آرزوهایی که در دل خود پرورانده‌ام دست بکشم و به‌جز یک آرزو که آن‌هم تو هستی آرزوی بودن با تو ای ماه و خورشید من زیبایی تو بیشتر از ماه چهره‌ات تابنده تر از خورشید، حیران و سرگردان توام ای عشق من تمام زندگی من هستی عشقم ما عاشقان نمی‌دانیم که چرا به عشقمان وابسته هستیم البته کسانی که عشقشان واقعی است نه یک هوس است ما عاشقان واقعی دیر می‌فهمیم که عاشق شده‌ایم با مرور زمان به عشقمان پی می‌بریم و از آن عشق درس می‌آموزیم درس‌هائی مختلف مانند وفا، محبت، قدر دانستن, نتوانستن بدون چیزی زندگی کردن، فداکاری دفاع و طرف‌داری کردن با رؤیا و خیال خوش زندگی کردن و......این‌ها درس‌هایی هستند که می‌توان از عشق یاد گرفت حیف است که روزگار این‌قدر نامرد است به یکی خوشبختی می‌دهد و به شخص دیگر از پشت خنجر می‌زند و به او نامردی می‌کند من تنها نصیبم در این روزگارنامردی است و کی و کجا خوشبختی به من رو می‌کند نمی‌دانم شاید هم فصل زمستان سرد من تمام نشود و تا ابد باقی بماند منظورم از خوشبختی غنی و فقیر بودن نیست زیرا خوش‌بخت بودن این نیست که پول‌دار باشی و غمگین بودن این نیست که تنگ‌دست باشی بلکه می‌توان گفت بعضی از انسان‌های فقیر در این دنیا خوشبخت‌تر از انسان‌های پول‌دار هستند زیرا اگر کسی به آن‌ها عشق بورزد آن‌ها را برای خودشان همین‌طوری که هستند و چیزی برای از دست دادن ندارند می‌خواهند ولی بعضی انسان‌های پول‌دار اکثریت انسان‌ها به‌خاطر ثروت به آن‌ها عشق می‌ورزند پس نتیجه می‌گیریم که غنی و فقیر بودن همیشه احساس خوشبختی و غمگینی به انسان نمی‌دهد.