کتاب خانهی پدرم
نویسنده:اورهان کمال
مترجم:حمیدرضا همایونیفر
انتشارات:انتشارات رهی
دستهبندی:
امتیاز:
از ۵ رأیخواندن نظرات
۴٫۲
(۵)
خواندن نظراتمعرفی کتاب خانهی پدرم
«خانهی پدرم» نوشته اورهان کمال(۱۹۷۰-۱۹۱۴)، نویسنده رئالیست ترکیهای است. داستان این کتاب، روایت زندگی قهرمان داستان از زبان اوست که وضعیت زندگی یک خانواده در تنشهای اجتماعی ترکیه در آستانه جنگ جهانی اول و کوچ اجباری را به تصویر میکشد. این کتاب در زمان انتشار در ترکیه، با استقبال زیادی رو بهرو شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«قلمرو خودم را در خانه تعیین کرده بودم. هر آن چه میگفتم اجرا میشد. میتوانستم خواهران و برادرم را تا جایی که دلم میخواهد کتک بزنم. وقتی که پس از غروب با توپ فوتبال زیربغل بر میگشتم، کسی نمیپرسید که کجا بودهام، چرا دیر کردهام و یا از درس و مدرسهام به خاطر فوتبال بازی کردن زدهام! با بادبادکهایم که رنگ و اندازههای گوناگون داشتند بالای بام خانه میرفتم و فرامینم را به آسمان صادر میکردم.
مادرم در شرایطی نبود که بخواهد با من سر و کله بزند. هر روز با کلی عصبانیت از دادگاهها، پیش وکیلان میرفت و از آنجا به ادارههای ثبت اسناد. تلاش میکرد تا قضیهی خانهای را که از پدرم برایش به جا مانده بود حل و فصل کند. معمولا خسته و خیس عرق برمیگشت. نمیدانم حتی بدون داشتن این دست دغدغهها هم میتوانست با من تا کند یا نه.
آن سال در مدرسه مردود شدم.
اما این موضوع حتی کوچکترین تاثیری روی حکمفرمایی من در خانه نداشت. مادرم چند باری غر زد؛ ولی نهایتا کوتاه آمد و گفت: "هر کاری میخوای بکن. اندازهی کافی بزرگ هستی. نمیتونم خودم رو عذاب بدم. "
با این حرفش عملا افسار من را به دست خودم سپرد. خوشحال بودم. فکر میکردم سلطنتم ادامه مییابد. اما یک روز، نامهی بلندبالایی از پدرم دریافت کردیم. او از ما خواسته بود تا فورا برای گذرنامه اقدام کنیم، هر چه را که میتوانیم بفروشیم و سریع راه بیافتیم.»
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۱۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
حجم
۱۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
قیمت:
۴,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
خدایا بالاتر از بهشت چه داری؟؟؟؟؟ برای زیر پای «پدرم» می خواهم...خدایا ببخش منو اگه باعث رنجش اون شدم.
خوب بود فقر و مشکلات مهاجرت و بیکاری رو به زیبایی نشون میده باتشکر
داستان خوب شروع میشه و روند جذابی داره،ولی آخرش خیلی بی سر وته تموم میشه،طوریکه حس کردم یه داستان نصفه و نیمه رو خوندم.