کتاب کجای کاریم؟

کجای کاریم؟ کتاب از محمدرضا لطفی است که در انتشارات  آوای چلچله شاهرود به چاپ رسیده است.

 در این کتاب مجموعه اشعار این شاعر را می خوانید که عمدتا مضامین انها نیایش با پروردگار است.

شاعر در مقدمه درباره کتابش نوشته است:

«دوستان و سروران گرامی مجموعه اشعاری که تقدیم می‌گردد خلوت با خدا، نیایش، درد و دل، شکوه و دغدغه جامعه‌ای است که در آن زندگی میکنیم.

ناگفته نماند عمده مشکلات دست و پا گیر به نحوی توسط افراد جامعه پر رنگ و یا کم رنگ گشته که بنده حقیر با اشارت به آنها استمداد از آمیزه‌های دینی و مذهبی و استعانت از خداوند متعال با نیت اینکه در رفع آن و رسیدن به جامعه‌ای که افراد آن در شادی و غم یکدیگر بیشتر احساس مسئولیت نمایند. قلم و قدمی هر چند بی‌مقدار زده‌ام. انشاالله که مرضی خداوند متعال باشد.»

 خواندن کتاب کجای کاریم؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه دوست داران شعر و دلنوشته مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب کجای کاریم

نیایش

بنام خالق دیده، دل و قلب‌های شوریده

بنام آنکه دادست او سر و دست و چش و ابرو

بنام آنکه رویانده گل ریحان و هم شب بو

بنام آنکه می‌چرخند، زمستان و بهار او

بنام آنکه غفار است، دوای هر چه بیماراست

بنام آنکه ستار است، مرا یار و مددکار است

بنام آنکه هر انسان، به یادش می‌شود آرام

بنام آنکه با ذکرش، رسد هر کار تا فرجام

به نام آنکه نام او بباید وقت روز و شام

بنام آنکه دور است اوز هر زشتی و هردشنام

به نام قادر منان، دهد او جمله آب و نان

به نام آنکه انوارش بود نیرو به جسم و جان

به نام صاحب الفاظ، نگار و محرم هر راز

بنام آنکه اسمائش بود بهتر ز هر آواز

به نام آنکه هرجاندار ز اکرامش بود سرشار

بنام آنکه می‌بخشد به انسان و به هر جاندار

به نام آنکه نام او، خدا است خالق سبحان

چه در ظاهر چه در پنهان بود منان بود یزدان

 *******

قرآن کتاب هدایت

خدا توفیق ده قرآن بخوانیم

تمامی معنی آن را بدانیم

بود آیین و راه زندگانی

برای کودکی، پیری، جوانی

در آن راه و رسوم خانواده

نشان از حق همنوع و فتاده

پر از مطلب برای کسب و کار است

چه راهی است صواب یا نابکار است

خدا از هر حلالی یاد کرده

ز آنها هر دلی را شاد کرده

در آن نهی حرام و کار شر است

چه در خشکی چه در دریا و برّ است

ز نامحرم بگفتا چشم بپوشید

هر آنچه هست حلال آن را بنوشید

تجاوز بر حریم هم نباشد

یکی شاد و یکی با غم نباشد

تو با همسایگانت مهربان باش

تو خوشرو، خوش کلام و خوش زبان باش

بگیر دست فقیر و مستمندان

خدا را تو بجو در این و در آن

گره بگشا ز خلق و ره گشا باش

به هر رنج و گرفتاری شفا باش

بود قرآن کتاب زندگانی

چرا باید که بر بی جان بخوانی

چه سودی می‌بری در هر زمانی

بخوانی معنی آن را ندانی

شنیدم من در آن دنیا فراوان

کند قرآن شکایت زین و از آن

چرا کردی به من بی اعتنایی

چرا تو کرده‌ای از من جدایی

کلامم را نگفتی بر رفیقان

در و همسایگان و قوم و خویشان

به ماه بندگی سی جزء خواندیم

هنوز در حکمت والعصر ماندیم

چرا باید که در خسران بمانیم

اگر حقی ز قرآن را بدانیم