دانلود و خرید کتاب هدیه آسمانی احمد حردانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب هدیه آسمانی اثر احمد حردانی

کتاب هدیه آسمانی

نویسنده:احمد حردانی
انتشارات:نشر گنجور
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب هدیه آسمانی

کتاب هدیه آسمانی نوشته احمد حردانی است، کتاب هدیه آسمانی داستانی جذاب برای کودکان است که آن‌ها را سرگرم می‌کند و داستانی آموزنده دارد.

درباره کتاب هدیه آسمانی

گروهی دوست با هم قرار گذاشته‌اند به دنبال هدیه‌ای عجیب و آسمانی باشند، هرکدام از آن‌ها قرار است در جایی دنبال این شی عجیب بگردد، اما رامین و جعفر به دردسر می‌افتند، آن‌ها به خانه‌ای متروک می‌روند و زمانی که دست خالی و ناامید می‌خواهند از آنجا بیرون بیایند موجودی هولناک را می‌بینند، موجودی ترسناک که آن‌ها را با قدرتش به دیوار می‌کوبد. اما آن موجود ترسناک آدرس هدیه را به آنها میدهد و حالا آن‌ها می‌خواهند پیدایش کنند. 

خواندن کتاب هدیه آسمانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکانی که داستان ترسناک دوست دارند پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب هدیه آسمانی

در آن جلسه مقرر شده بود که هر کدام از دوستان پس از انجام وظایف محوله خود دوباره ماه بعدی دورهم جمع شوند و گزارش اقدامات خود را بدهند. هر کدام در روز بعد مشغول انجام دادن کار خاصی بود و بدنبال بدست آوردن آن هدیه ای بودند که در جایی پنهان شده بود. جعفر و رامین هر دو با استفاده از موتورسیکلت به خانه ای قدیمی در خارج از شهر میروند و وارد کلبه ای متروکه میشوند. وقتی وارد آنجا میشوند کسی را پیدا نمیکنند و همه جا را به گشتن آن هدیه ارزشمند میپردازند ولی هیچ چیزی پیدا نمیکنند و تصمیم میگیرند از آن خانه خارج شوند ولی هنگام عبور از در خانه با صدایی مهیب از پشت، خیس عرق میشوند و وقتی به پشت خود نگاه میکنند با موجودی قد بلند مواجه میشوند که ظاهری ترسناک داشت و به آنها گفت: بیایید داخل. آن دو با ترس وارد میشوند.

آن موجود با حلقه های نورانی آن دو را دور پیچ میکند و به گوشه خانه پرت میکند و به سمت آنها میرود. اینجا چکار دارید؟ و برای چه به خانه بزرگ جنیان آمده اید. جعفر و رامین با دلهره جواب میدهند شما چه کسی هستید؟ ما تا حالا با موجودی مثل شما مواجه نشده ایم. آن موجود ترسناک به آنها گفت: اینجا خانه من است و شما خانه مرا بهم زدید و باید تقاص سختی بدهید. هم اکنون شما را آزاد میکنم و به ته چاه می اندازم تا در آنجا برای سالیان دراز زندگی کنید و به خوبی متوجه شوید وارد شدن به خانه رییس جنیان یعنی چه. رامین و جعفر در حالت نیمه غش به چاه انداخته میشوند. در جایی دیگر هانی وارد روستایی در حاشیه شهر میشود و جستجو کنان به پیرمردی میرسد و از او سوالاتی میپرسد، هانی به پیرمرد میگوید: شما اسرار زیادی در مورد هدیه ای که ارزش آن زمینی نمی باشد میدانید و از شما در این زمینه کمک میخواهم. پیرمرد جواب داد: البته من تا اندازه ای در مورد آن هدیه میدانم که آن هدیه فقط باید در دستان شاه جهان باشد و آن هدیه در جایی نگه داری میشود که از اسرار عالم بالا و نیز وردهای شاه جهان آگاه باشد. هانی با تعجب میگوید: فکر کنم باید از راه دیگری آن هدیه را بدست بیاورم ولی چگونه؟ که فکری به ذهنش خطور میکند که باید بالای کوهی برود که در آنجا گفته میشود اولین بار آن هدیه آورده شده است، پس هانی قصد کوه میکند. در جایی دیگر بهرام در داخل خانه هایی میگشت که فکر میکرد اطلاعاتی در مورد آن هدیه داشتند. هرچقدر بیشتر جستجو میکرد کمتر میافت ولی بالاخره در یکی از خانه ها که وارد شد با مردی روبرو شد که ظاهری عجیب داشت. وقتی نزدیک او شد به او گفت: من بدنبال هدیه ارزشمندی میگردم و همه جا را برای پیدا کردن آن گشتم. آن موجود با غرش ترسناک گفت: من آن هدیه را در چاهی پنهان کرده ام و هر که بتواند به آن چاه برود و در آن فرو رود در انتهای چاه میتواند آن هدیه را پیدا کند. بهرام با شادی گفت: آدرس آن چاه را به من بده میخواهم آنرا پیدا کنم. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵ صفحه