نظرات درباره کتاب ققنوس و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب ققنوس

نظرات کاربران درباره کتاب ققنوس

۳٫۱
(۳۰۴)
مهشید
مثل این بود که یه سری اتفاقهای سیاسی رو بذارن کنار هم و از یه نویسنده بخوان همون جملات رو با یه بیان لطیفتر و پر از کنایه و استعاره و تشبیه بنویسه.البته از حق نگذریم فضاسازی نویسنده خیلی خوبه ولی به شخصه از خوندن این داستان لذت نبردم.
farzane
من متاسفانه توضیحات کاربر عزیزی که کامنت قبلی را گذاشته اند، درک نکردم، از این جهت که آن را توضیحاتی فرامتنی دیدم که خواننده حتی در خوانش دوم نیز شاید به آنها دست نیابد. ضمن احترام به نظر ایشان، به نظر من نشانه های ارجاع در متن میبایست خود بتوانند، خواننده را به سمت هدف نویسنده راهنمایی کننده و اگر این نشانه ها پس از نگارش اثر توسط منتقدین یا نویسنده اثر مورد اشاره و تاکید قرار گیرند، هرگز پذیرفتنی نخواهند بود. ققنوس اثر خوبی است با روایتی یکدست. که داستان خود را غیر مستقیم روایت میکند. و همین از نقاط قوت آن است. شروع و میانه خوبی هم دارد و فقط بعد از نقطه اوج، یعنی جایی که هویت مخاطب راوی برملا میشود، کمی زیادی ادامه پیدا میکند. با آرزوی موفقیت برای نویسنده گرامی
ائلگار
داستان زیبایی بود. نویسنده به شدت تحت تاثیر دو سروده ی معروف نیما یوشیج یعنی "ققنوس" و "ری را" بود. از آن جهت تحت تاثیر "ری را" است که خود را تنهای وجودی و باطنی و به غایت "درک ناشدنی" می پندارد و در جمله ی :((خیال بافی حاصل تنهایی های من است))، به صراحت به آن اعتراف می کند. در شعر "ری را" هم میخوانیم: "او نیست با خودش او رفته با صدایش اما خواندن نمی تواند" و به همین اقتضاست که به خیال پردازی رو می آورد ود خیالش با " نیما ی عاشق"به معاشقه می پردازد. همان " نیمایی" که به سان "ققنوس نیما یوشیج" نماد زندگی و مرگ با شکوه است. نمادی از نوع متعالی انسان است. "نیما" از دنیا رفته ولی پیوسته همچو ققنوس در خاکستر خاطرات "ری را" متولد می شود و تجدید حیات می کند. من با خواندن هر صفحه از داستان یاد این قسمت از شعر " ققنوس" می افتادم: "او آن نوای نادره پنهان چنان که هست، از آن مکان که جای گزیده است می پرد، در بین چیز ها که گره خورده میشود، یا روشنی و تیرگی این شب دراز میگذرد" وقتی خواننده یک دور کتاب را میخواند و تمام میکند و دوباره به شعر صفحه ی اول نظری می افکند، به وضوح تنهایی وجودی و باطنی "ری را" را مشاهده میکند و از این منظر این داستان را میتوان تقریبا یک اثر مدرن دانست. ( البته بیشتر تحت تاثیر سروده ی مدرن "ققنوس" تا ویژگی های سبکی خودش). اگر فقط بنا به سلیقه ی شخصی بود ، به این اثر 5 ستاره تعلق میگرفت. ولی در مقایسه با آثار دیگر جشنواره 4 ستاره مناسب تر است. با تشکر از نویسنده ی عزیز
moghadam.mamm
خوب بود ولی جای بهتر شدن داشت
arash.t
شخصا استعاره ها شو دوست داشتم . فضای غریبی بود.
adriano
عالی بود، دوستداشتم
مجتبی
خوب بود، میتونست بهترم باشه!
anjir
باسمه تعالی..حرف برای گفتن زیاد است اما باید تحسین کرد. ادبیات ما نیاز فراوان به بالندگی دارد که عمده عناصر آن ذوق و قلم است و این هر دو را در نوشته انتخابی می توان دید.مرحبا
askaridehno
عاااااالی بود لذت بردم
kian
بسیار خوب.!
ابی
نویسنده متن ادبی جالبی رو نوشته بود خوندنش تقریبا لذت بخشه
moradi486
خوب بود *****
Nakhoonte
خوب بود و تاثیر گذار و جذب میکرد که بخونیش و تا تهش بری ولی با توجه به اینکه شیوه نگارششو دوست داشتم ولی کمی گنگ بود و فکر میکنم نویسنده هنوز به پختگی قلم نرسیده و نتونسته حسها و موقعیتها رو درست تصویر بکنه و خیلی زود وسط داستان انتهای داستان رو لو داد و از ابتدای داستان هم حدس مفهوم و مقصود داستان کار سختی نبود ولی بیشتر از نمره قبولی 10 بهش میدم و 3 ستاره بهش دادم ولی ایراد زیاد داشت ولی خوب بود و بهتر خواهد شد این نویسنده در آینده سبک نگارش منحصربفردی نشون میده که میتونه داشته باشه
علی
خوب بود، اما زودتر میتونست تموم بشه. به هر حال پر از استعاره بود و هنگام خواندن حواسی بیش از حد می خواست. خلاصه داستان، مثل روزنامه نبود که بعضی ها دارن ایراد میگیرن. اما میتونست یه کم ساده تر باشه. از رنگ و لعاب داستانیه خوبی به کار گرفته شده بود. خوب بود.
rjavb
خیلی جالب
jamshid
عالیه بخوانبد و لذت ببرید
reza
داستان زبان بسیار شسته رفته ای دارد ،لذت بردم
هانیه
با سلام . نمی دانستم باید در این سایت هم نظر بدهم .خیلی لطیف و زیبا بود .بسیار خوب تمام شد.تلخی جنگ را هنرمندانه و غیر مستقیم بیان کرده بود.شخصیّت به نظرم متعالی نیما ظریف بیان شده ولی قسمت آخر خواب نیما – کسی که فلسفه بخواند پفیوز است-به شخصیت نیما نمی خورد و دلیل این حرف را نفهمیدم. نثر قوی و روانی بود.
mehry
سراسر داستان حس کردم یه جور بازی ذهنی جریان داره . یا همون که راوی میگه خیال بازی . گفتگوها کوتاه بود ولی آهنگ داشت . البته معنی بعضی از کلمات محلی رو نفهمیدم . دیدگاهش راجع به زیارت با باورهای عمومی فرق داشت .
moshtagh
حس همذات پنداری رو نویسنده با تبحر توی داستان رعایت کرده .داستان تو زبانش بین زنانه ومردانه معلق هست .تسلط به روایت و نحوه پایان دادن به داستان هم جالبه .با اسم ققنوس شروع میشه و با پرهای خاکستری تموم میشه
ابراهیم زاده
داستان از جهت ساختاری محکم بود و ابهامات راهم به موقع پاسخ می دهد . شعر ابتدای داستان هم توی تفکر برانگیزه.
توتیا
مثل یک شعر بلندی بود از نیما یوشیج. هم کلمات بومی داشت هم تخیل شعری نیما
فرحناز
داستان شروع متناسبی دارد. پرش ها و تداعی ها و گزینش حوادث به خوبی انجام شده .تصویرها صرفا عکس نیستند حرکت وجود دارد. با عناصر چشم و عکس و ققنوس و اسامی نیما و ری را بازی های فرمی و مفهومی زیبایی شده .شاید کمی اغراق باشد اما پنج ستاره را با اغماض می شود داد.
سعید
ای بابا این تهایی دست از دامن داستانهای این مسابقه برنمیداره .ولی تلخ نبود. یه جاهایی خندیدم .سیالیت ذهن راوی خوبه به ویژه اون جاهایی که ذهنش مث صابون لیز میخوره .از فرم داستان هم خوشم اومده
behdin
جغرافیای حاکم بر داستان مربوط به شماله .حالا نمی دونم گیلان یا مازندران .نویسنده شمالی هم تو لیست چهل نفره دیدم. یکی از آمل بوده یکی از لاهیجان. یکی مرد یکی زن . شرجی بودن خط مشترک شمال وجنوبه .من جنوبی ام .به نظرم بینامتنیت جا افتاد توی داستان .یه خورده درازا کشیده ولی روان خونده میشه . شخصیت ها دوست داشتنی ان. به شعر تنه میزنه در کل.
rasoli
حالا خوب شد این داستان رو خوندم .اولش از اسمش خوشم نیومد .یه چندتانظر روخوندم مشتاق شدم وقت بزارم بخونمش. خیلی کوبنده شروع شده و سمبلیک تموم شد. خدا به خونواده های شهدا صبر بده واقعا.
mergan
سیال ذهن تو داستان شیرین بود .شروع داستان انگار خبر از یه داستان متفاوت می داد .حس زنانه رو راحت منتقل می کنه .من فکر میکنم باز هم می شد داستان رو ادامه داد.
barbi
چه زبان خوبیی دارد این داستان .فضاهایی که تا بحال تجربه نکرده ام . شخصیت نیما برای من گیراتر بود. هرچند ری را خیلی ذهن خیال باز فعالی دارد.
mosaii
مضمون داستان متفاوت بود.
hamed
از چارچوب داستان خیلی خوشم آمده . به نظرم اصلا به رمانتیک نزدیک نشد. مرز را رعایت کرد. گفتگوها جذاب بودند. یادآوری بجایی بود به ققنوس نیما .
soroosh
خوب بود
Noushy
"ققنوس"، داستانی زیباست با ویژگی های قابل تاملی چون: شخصیت های گیرا، دیالوگ های زیبا و فضاسازی مناسب. در شیواسخنی نویسنده تردیدی نیست، لیکن استفاده از زیورهایی که پیکره ی سخن را زیباتر می کنند اگر سدّ و مخل هدف اصلی داستان باشد به ساختار آن صدمه می زند. همچنین عدم توالی خطی روایت و برملا شدن فرجام آن در میانه ی راه، خواننده را به نادیده گرفتن بخش هایی از داستان سوق می دهد.
عابر پیاده
داستان الکی کش اومده بود
ناما
نمره: ۴ این داستان بعد از داستان "عصر یک چهارشنبه‌ی بارانی" بدترین داستانی بود که خوندم. این دوتا داستان دو تا داستان عامه‌پسند ضعیف بودند که به کل با بقیه‌ی داستانها فرق می‌کردند. الان فقط یه داستان دیگه مونده بخونم: "در خیال بر درخت میوه می‌دهد" داستان خیلی لوس و با رمانتیک بازی تهوع‌آور و بسیار تکراری شروع می‌شد. بعد یک‌دفعه بدون مقدمه می‌رفت به موضع غواصان شهید. و آخرش هم که آش شله قلم‌کار بود و از هر چیزی یه قلم آورده بود. حیف این موضوع غواصان که دارند نویسندگان ضعیف و بسیجی‌مسلک از اون می‌نویسند. تا حالا چندتا داستان غواصی اینجوری دیدم از نویسنده‌ها. اما داستان یه حسن هم داشت و این چهارنمره فقط برای اونه. استفاده از کلمات خاص و داستانی وکمتر گفته شده وبعضاً بعضی جمله‌ها که خوب از آب درآمده و لوس نشده. و این نشون می‌ده یه نویسنده اون رو نوشته ولی احساسات رقیقش نذاشته، نوشته ش رو بی‌طرفانه و داستانی دربیاره. و تبدیلش کرده به نثر ادبی عاشقانه که اصلاً جایی در داستان جدی ندارد.
maryam
اگر داستان زودتر تمام میشد بهتر بود
یکی مثل همه
خوشم نیومد از خوندنش
saba
نثرش واقعا زیبا بود ولی چند صفحه آخر حرفی واسه گفتن نداشت میتونست بهتر باشه.
اميرسام
اگر که موضوع رو اواخر داستان مشخص میکرد میتونست خیلی بیشتر در ذهن خواننده نقش ببنده و راضی نگهش داره، و پنج ستاره بگیره.
بچه ی خوب
خوب بود ..ممنون
lilylilyLily
داستان زیبا و لذت بخشی بود اما از وسط قصه به سختی می خواد مطالب رو به هم ارتباط بده که نتونسته موفق بشه
azimi
یک سوم پایانی داستان اونو از ریتم انداخت.. به نظرم باید زودتر تمام می شد
sam
داستانی بسیار عالی و دلنشینی بود .فضاسازی در ذهن بسیار عالی بود و همچنین پایان مناسب.در کل از خوندنش خیلی لذت بردم.واقعا احسنت
افشین سریه دار
چفت و بست داستان خوبه . فضاهای خوبی هم داره . یه جورایی به دل مخاطب میشینه که از ذهن پاک نمیشه .
معصومه
داستان حس خوبی دارد و با پایان بندی مناسب حس را ماندگار میکند.
زهره عارفی
نثر روان و زبان غنایی خوبی داستان دارد.
behrooz
عالی بود. فضاسازی و زبان بی نظیر بود.
midja
داستان بسیار زیبا و پر کشش تا اواسطش ادامه پیدا میکنه. و هر چی به سمت انتها میریم، در همون مفهوم دور می خوره و چیز جدیدی اضافه نمیشه. انتهای داستان هم بسیار دلنشین شده. دیالوگ ها و شخصیت ها خیلی جا افتاده ن. بزرگترین مشکل داستان همون روایتیه که انگار چیزی کم داره و اتفاقاتی باید بیفته که نمیفته. لذت بردم از خوندنش. ممنونم
feri
موضوع داستان در نیمه های آن کامل مشخص می شه و بعد از اون فقط توی فضای ذهنی زن چرخ می زنه. همین باعث می شه از نیمه به بعد افت منه
فرشته مهاجر
داستان نثر بسیار منسجم و خوبی داشت . فضا سازی بسیار عالی بود.خیلی لذت بردم ، دست مریزاد!
سهیلا
خیلی قشنگ بود،فقط 10 صفحه ی آخر یکم توصیفاش در هم و گیج کننده بود.

حجم

۰

حجم

۰