نظرات کاربران درباره کتاب پیش از آنکه مال شما باشیم

بله بله بله بله توصیه میکنم، این کتاب بینظییییییییره، جذاب، دوست داشتنی و دلپذیر... قصه تلخ و شیرین انسانهایی که کودکیشون، زندگیشون، انتخابشون، آرامششون توسط آدمهای خودخواهی که حاضر بودن همه چیز رو برای بدست آوردن پول قربانی کنن به یغما رفته بود. قصه پر غصه ریل فاس که تو اوج کودکیش یک شبه بزرگ شد. قصه آرزوهای برباد رفته. قصه حفراتی که بعد از، از دست دادن آدمها و نداشتن شانس دیدن دوباره شون تو قلب آدم ایجاد میشه... این کتاب شما رو با خودش میکشونه و گره میزنه به صفحاتش. با ریل فاس شما میترسین، گریه میکنین، قلبتون مچاله میشه، میجنگین و در نهایت با می کرندال به آرامش میرسین... توصیه من اینه خوندن این کتاب رو بذارین تو اولویتاتون ⁦❤️⁩

پیش از آنکه مال شما باشیم، داستانی بدیع، دقیق، به اندازه طولانی و بدون هجو بود که باعث شد بعد از مدتها کتاب خوبی بخونم و رضایتم جلب بشه... داستانی زیبا با روایت گری خوب، فضاسازی مناسب، تشریح کامل و بجای احساسات درونی کرکترها و در نهایت قصه ای که ارزش خواندن و تجربه شدن داشت... تلفیقی از ترس، عشق، تعهد، و حتی نفرت و ترس... کم پیش میاد که نویسنده ای بتونه من رو مجبور کنه تحسینش کنم...همیشه چیزی پیدا میکنم که بقول روباه شازده کوچولو بگم نخیر...همیشه یک پای بساط لنگ است...اما این داستان، بدجوری قانعم کرد ...اینکه از دریچه ی دید چند نفر روایت شده بود، اینکه خط داستانیش در طول زمان عقب و جلو میشد، اینکه چطور یک نویسنده میتونه در بسترهای مختلف زمانی و مکانی و اجتماعی هرکدوم از کرکترهاشو توصیف کنه...همه و همه باعث شد امتیازم به این کتاب، امتیاز بالایی باشه. راستش... تقریبا یک سوم از کتاب رو خونده بودم که باخودم گفتم قطعا یا نویسنده بخشی از این قضایا رو شخصا تجربه کرده و پر‌و بالی داده، یا اینکه واقعا اتفاق افتاده و چنین داستانی حقیقت داره...اینقدر که بدون حفره و گاف بود و تازه در انتهای کتاب بود که متوجه شدم واقعیت داشته... و حدس من درست بوده... داستان در مورد دو خواهریست که هر کدوم از کودکی در خانواده هایی جدا از هم بزرگ شدند...گذشته ی پر ماجرایی رو پشت سر گذاشتن و در نهایت هم رو ملاقات کردند... نمیدونم شمایی که این نظر رو میخونین اهل عطر زدن هستین یا نه...اما این کتاب، هر لحظه اش چیزی برای ارائه داشت... مثل عطر "بلک افگانو" که هر چقدر بگذره شما رو با لایه های پنهانی، نتهای عجیب و تازه و بکر بیشتری آشنا خواهد کرد. راستش توصیف بهتری براش نداشتم.... تجربه ی من از این کتاب، با پوشیدن عطر بلک افگانو شباهت زیادی داشت... امیدوارم شما هم بتونین حداقل یکیشو تجربه کنین... و امیدوارترم تجربه ی اولتون، این کتاب باشه....

قلم نویسنده انقدر عالیه که بعضی جاها غم رو با تمام وجود حس کردم... این کتاب سه تا درس بزرگ به من یاد داد و فکر میکنم یکی از کتاباییه که واقعا باید خوند.

این کتابم عالیه، رایگان کنید. چیه اون کتابا

داستان از زبان دو زن در موازات هم روایت میشه، یکی زمان حال و دیگری زمان گذشته، داستانیه که احساسات رو درگیر میکنه و تا پایان کتاب شمارو میکشونه، داستانِ سرنوشتِ فرزندان خانواده ای که در نبود والدین ربوده میشن. کتابی که بی وقفه خوندمش

امتیاز اصلیم ۱.۷۵ محور اصلی داستان جذاب و تلخه که در انتها میفهمیم بر اساس واقعیته ولی در کل کار نویسنده اصلا قشنگ نیس شبیه لحاف چهل تکه ای که به شدت بد وصله شده چند تا مفهوم در ذهنش هست که میخواد با توصیفات تکراری و تمام نشدنی و داستان های افراد این هاو به هم وصل کنه حتی لذت هم نبردم یکی از شخصیت ها‌ی اصلی که انگار صرفا منم منم منم میکند. شخصیتا افتضاح پرداخته شده بودن و مصنوعی میزدن.

کتاب جالبیه که براساس یه سری واقعیت های تلخ نوشته شده.

خیلی فوق العاده بود اما ته دلم امیدوارم که ماجراش خیالی باشه و حقیقت نداشته باشه

بی نظیر بود !هر لحظه جذاب تر از لحظه قبل ! و تاثیرگذار !

میتونم بگم فوق العاده بود.

ترجمه خوبی نداشت بعضی کلمات وجمله ها خیلی گنگ بودن ولی داستان خیلی قشنگ و غم انگیزی داشت پیشنهاد میشه

تاثیر گذار بود.بعضی ها زندگی دیگران را می دزدند تا به پول برسند،باهستی تو قمار می کنند که گاهی به نفعت میشود وگاهی به ضرر،،،کاش حالا که شخصیت های اصلی داستان واقعی نبودند حداقل سرنوشتشان مشخص میشد،مثل آن سه تایی که نفهمیدیم مردند یا ماندند،ممنون از اینکه بی نهایت بود.

من رو که خیلی تحت تاثیر قرارداد.تا مدتها بهش فکر میکردم.خوندن این کتاب رو از دست ندید. تجربه دیگه ای از کتاب خوندنه

خیلی داستانش قشنگ بود

روان هست اما اصلا خوب شخصیت پردازی نشده توصیفات اضافه و غیر دلچسب با نظر دوستی که گفته بودن حرفه ای ها را جذب نمی‌کند کاملا موافقم یک نکته شاید کمی اسپویل شخصیت ریل یک نوجوان است که کاملا کوچکترها را کاور میکند مسایل جنسی را میفهمد و.... چطور آنقدر بچه است که از ترس زندانی شدن در کمد حاضر نیست به این همه افرادی که در مهمانی‌ها هستند راستش را بگوید و خودش و بقیه را نجات دهد ترسیدن از کمد تاریک مال بچه سه ساله است تازه آن هم سه ساله ناز نازی لوس شهری نه به قول این کتاب بچه کولی طبیعت رودخانه و آشنا به انواع خطرات حتی تا حد مرگ آورش

قشنگ بود با وجود غم انگیز بودن و دردی که حس میشد

زیبا غمگین پرشور وحرارت و بسیارتاثیرگذار

خیلی سطح پایینه, اصلا به درد کتاب خون های حرفه ای نمی خوره. همش توصیف و تعاریف بی خود, ترجمش هم بی سرو ته و گیج کنندس, انگار با ترنسلیت ترجمه شده. اگر برای وقتتون ارزش قایلید, نخونید این چیزارو

داستان به صورت یک فصل در میان از زبان دو زن یکی در گذشته و یکی از زمان حال روایت می شود که در طول داستان نخ ارتباطی آنها مشخص می شود، تم اصلی داستان مربوط به فرزند خوندگی های افراد سرشناس بین سالهای 1920 تا 1950 بوده که اکثرا این بچه ها از خانواده‌های بی بضاعت دزدیده شده یا به طریق ناعادلانه از والدین خود جدا شده اند، داستان خانواده فاس با الهام از گفته های آنهایی که بعدها داستان خود را گفته اند، شکل گرفته است و می توان گفت فاس های زیادی در خانه کودکان تنسی وجود داشته اند که دارای سرنوشتی مشابه یا حتی بدتر بوده اند. هر چند نمی توان به روی این حقیقت چشم بست که سرنوشت خیلی از آنها آینده ای عالی، زندگی در رفاه و خانواده هایی سالم بوده است اما در کنار آن هزاران بچه در جریان زندگی در یتیم خانه به دلیل سو رفتارهای جسمی یا جنسی، غذای ناکافی و... جان باختند. مزه خواندن فصل های ریل فاس مانند مزه آرزوهایی است که در ذهنمان شکل می گیرند، مانند حبابی می شوند، جان می گیرند اما هیچ گاه نمی توان به آنها دست یافت، یا از دستمان خارج می شوند یا ناگهان متلاشی می شوند، مانند بادکنکی که از دست کودکی رها شده، جلوی چشم، حتی نزدیک، اما دست نیافتنی. در پایان نمیدانی این زمان حال با گذشته ای که بر آنها رفت را بپذیری یا به دنبال زمان حالی با گذشته ای که هیچ گاه دزدیده نشده بود، بگردی، هر چند در مورد کودکانی مثل کاملیاها دیگر بدین شکل نخواهد بود.