نظرات کاربران درباره کتاب می بخشم ولی فراموش نمی کنم

متن خوبی داشت ولی دلیل اینکه توصیه نمیکنم اینه که روابط دوستانه و گاهی عاشقانه زنی شوهر دار را با دوست شوهر خود نمیفهمم این نوشته برای کسانی که اعتقادبه روابط عاطفی صرفا در چهارچوب خانواده دارند بسیار بسیار بیهوده و تهی به نظر می آید از طرفی نویسنده مدام میخواهد نشان دهد که زن داستان انسانی با حیا و عفت است از طرفی دیگر همان زن در جستجوی روابط عاشقانه در خارج از زندگی خود است از نظر نویسنده چنین چیزی کاملا عادی جلوه میکند که در صورت نداشتن احساس در زندگی مشترک همچنان میتوان به دنبال مزایای آن مرد بود( در این قصه زن داستان دنبال اقامت امریکاست) و در کنار آن دنبال روابط عاشقانه در گوشه و کنار شهر با مردان مختلف

بعد از مدتها به رمان ایرانی خوندم که از خوندنش پشیمون نیستم و دوست دارم به بقیه معرفیش کنم.اونقدری برام جذابیت داشت که موقع خوندنش زمان از دستم در می‌رفت! کمی دلم برای امیرعلی سوخت (بازی اعترافی که باهم کردن خیلی جالب بود برام!)، بعد برخلاف دوستان که از انتخاب ماهان تعجب کردند من از اینکه جهانگیر یهو عاشق ماهان شد تعجب کردم!! و اینکه خیلی مصنوعی نویسنده نشون میداد که همه تفکرات ماهان سوٕتفاهم بوده در مورد عمه اش، بحثهایی که با جهانگیر داشت و...

رمان جالبی بود عالی پایانش را دوست نداشتم ولی داستان پردازی بسیار خوب بود من دو روزه کتاب را تمام کردم با اینکه به رمان علاقه ندارم جذابیت متن من را بدنبال خودش کشید

رمان خیلی خوبی بود وخیلی دوسش داشتم شخصیت ها رو هم دوس داشتم ولی دلم برای امیر علی سوخت و اینکه یکم روابط جهانگیر و ماهان به نظرم کم بهش پرداخته شده بود ولی در کل خیلی رمان خوبی بود

کتاب جذاب و خوبی بود هر چند که رابطه ماهان و جهانگیر خوب پردازش نشده بود، با توجه به ابتدای داستان، تغیرات ناگهانی انتهای داستان قابل پذیرش نبود به راحتی.

داستان عاشقانه و قابل حدسی بود. با این حال نمی‌تونستم بذارمش زمین. دوست داشتم ببینم تهش ماهان چه تصمیمی می‌گیره. و راستش آخرش رو دوست نداشتم. به نظرم نویسنده در حق امیرعلی ظلم کرد. ماهان هزارتا دلیل داشت که عاشق امیرعلی بشه اما نشد.

به طور کلی کتاب داستان پردازی خوبی داشت و البته قلم نویسنده رو هم‌ نمیتونیم در جذابیت رمان بی تاثیر بدونیم. در ابتدا داستان خوب شروع شد ولی در ادامه مخصوصا انتها کمی روند داستان کند شد. چیزی که برای من عجیب بود انتخاب ماهان بود !!عاشق شدنش عجیب بود.انتخابش انگاری دلیلی جز موقعیت مالی و اجتماعی خوب طرف مقابلش نداشت! در مجموع برای یکبار خوندن مناسبه:)

نثر عالی ای داشت.که در این اوضاع بلبشو و واویلای رمان غنیمته.سانسورهای ناجوانمردانه ای داشت.😐در کل واقعا کشش داشت و تا تهش رو با اشتیاق می خونی

کتاب خیلی جذاب شروع شد، تصویرسازی فوق العاده ای داشت. دلیلی که باعث شد مطمئن نیستم و امتیاز سه ستاره بدم پایان کتاب بود. پایان، بدون هیچ جذابیتی و غیرواقعی برخلاف آنچه که در طی کتاب میخوانیم.

من خیلی از کتاب های این نویسنده رو خوندم و در کل خیلی عاشقانه غلیظی ندارن و بیشتر بعد اجتماعی و روانشناسی در اونها پررنگه ، که از بین اونها جذاب ترینشون کتاب فریبانه بوده...به نظر من این کتاب ضعیف ترین کتاب ایشون بود.جدا از متن و قلم نویسنده، من مشکل بزرگی با موضوع کتاب داشتم و اون هم مفهوم خیانت بود حاوی اسپویل (( ماهان خیلی از جهانگیر رنجیده بود و آیا این دلیل محکمی برای خیانت بود ؟ حالا با کوین یا امیر علی ...در همون حد کم هم....به نظرم خیانت در هر مقداری و در هر صورتی هییییچچچچچ توجیهی نداره مورد بعدی پایان هول هولی و بی منطق کتاب بود که یهو خیلی بی مقدمه جمع شد...)) متاسفانه این کتاب اصلا نتونست منو راضی کنه امیدوارم در آینده کتاب هایی با کیفیت بیشتری ببینم از این نویسنده

حدود صد صفحه ش رو خوندم. هیچ دلیل قانع کننده ای برای مهاجرت ماهان ، ندیدم. دختری که تو زندگیش کم نداشته (فوت والدین دلیل نمیشه) چه دلیل قانع کننده‌ای برای این نوع ازدواج میتونه داشته باشه؟ که جز مضحک ترین نوع ازدواج هاست😑 عقد تلفنی!!!! نقش اول داستان خیلی شخصیت خام، کوته فکر و ظاهربینی داشت. نتونستم ارتباط برقرار کنم. اصلا خوندنش رو توصیه نمیکنم. وقت تون رو هدر ندید.

نوشتم مطمئن نیستم چون اونقدر جذبم کرد که تو دو روز کتاب رو خوندم.اما پایانش یک ضدحال بزرگ بود...و چقدر من رو ناامید کرد...

نخستین کتاب افسانه نیک پو ر و آغازی پرشور و صادقانه به دنیای نوشتن برای نویسنده روایتی واقعی و چند لایه از زندگی دختری که در طوفانهای زندگی شجاعانه می ایستد و خود را نمی بازد ، ارزش های خود را باز می شناسد و حفظ میکند و سرانجام اگاهانه و بالغانه به خویش باز میگردد . با پیامهایی روشن برای نسل جوان ما که در کشاکش های زندگی نیاز به تصمیمهای بزرگ دارد

من این رمان رو دوست داشتم چون داستان به واقعیت خیلی نزدیک بود. انگار که خودت داری داستان رو زندگی میکنی. کلا رمانهای خانوم نیک پور رو دوست دارم.

کتاب خوبی بود البته من دوست داشتن آخرش جذاب تر میشد و یکم عاشقانه های ماهان و جهانگیر رو بیشتر نشون میدادن بعد تموم میکردن کتاب رو. در کل خوب بود

کتاب خوبی بود دوستش داشتم

میتونی از خوندن رمان با وجود نو و جدید نبودن داستان لذت ببری فضاسازی و صحنه پردازی چه از نیویورک چه شمال و... خوب بود شخصیت پردازی ها کمی در مورد جهانگیر در هاله‌ای از ابهام بود با اینکه راوی دانای کل بود که خب تمرکز روی ماهان بود! اولین باری که الا رو ماهان دید بهش گفت یه ادرس فروشگاهی که توش وسایل رو میفروشن با شماره تلفنش نوشته یا من اشتباه خاطرم هست؟ چون بعدا بهش اشاره نمیشه بلکه انگار که نگفته و دوباره ازش میپرسه! عشق و دوست داشتن و جنگیدن! و غرور در میانش جایی ندارد از صحنه‌های احساسی گفتگوی مادربزرگ و ماهان و عمه‌ش با او در مورد مادرش بود! امیرعلی هم نماد مردهای همه چی تموم که نقش دوم مهربون رو بازی می‌کنند و چون هیچ هیجان و زندگی در وجود شخص مقابل به وجود نمیارند کنار گذاشته میشن. اگه به همخونگی علاقه مند باشین انتخاب خوبیه!

خوب بود. فقط تو هواپیما اجازه اون همه لوازم آرایش نمیدن تو ساک دستی

خوب بود ولی پایانش خیلی یهویی بود ادم انتظار داشت هنوز ادامه پیدا کنه یا یه کم اروم تر پیش بره

با این کتاب خیلی احساساتی شدم دوست داشتم به امیرعلی برسه امیرعلی🥺 اینکه همش میگفتن دختر احساساتیه چطوری تونست با امیرعلی اونطوری کنه چطوری بدون خداحافظی از الا واسه همیشه ایران موند🥺🥺

خیلی معمولی بود ، جذابیتی نداشت ، خیلی یهویی تموم شد جالب نبود

به نظر من ارزش یک بار خوندن رو داره ولی بیشتر شبیه سریال های ترکیه ست دختره همش بین دو تا پسر گیر کرده

رمان از نظر توصیف زندگی و کار در خارج از کشور و نگرش مردم خیلی خوب بود . از نظر داستان سوژه خوبی داشت و شاید در آشنایان و خانواده تون این نوع از ازدواج رو دیده باشید . نقطه گنگ داستان از نظر من شخصیت جهانگیر که تا انتها مجهوله و مخاطب دلیلی برای انتخابش توسط ماهان پیدا نمی کنه جز موقعیت شغلی و مالیش . یکبار خوندنش ارزش داره .

یکی از بهترین کتابایی بود که خوندم ، متن روان و داستان عالی 😍👌🏻

من این کتاب رو چهار بار خوندم 😍 و باز هم می خونمش اینقدر که قشنگه... عالی، عالی. کلا تمام کتابای این نویسنده محشره

خوب بود رمان های سرکار خانوم نیک پور رو می‌پسندم.

لذت بردم از خوندن این کتاب،در. سالهای نه چندان دور کم نبودن دخترانی که بدون شناخت به صورت غیابی ازدواج میکردن و وقتی به خارج از کشور میرفتن از هم جدا میشدن، ماهان هم استثنا نبود،در این میون واقعا دلم برای امیرعلی سوخت،به گفته خودش یه انسان راستگو و درستکار که همیشه در کنار ماهان بود. اتمام داستان شاید به این شکل زیاد قابل تصور نبود

داستانش رو دوست داشتم،قلم خانم نیک پور و داستان پردازی ایشان در دلچسب تر کردن کتاب تاثیر زیادی داست.

از نظر من خانم نیک پور نویسنده‌ای توانا و ارزشمند هستند من همه رمانهای ایشان را خواندم بسیار زیباوپرکشش بودند ودر پردازش شخصیت‌ها آنچنان است که در خیال تمامی آنها را می توان دید وتصورکرد انشالله خداوند به ایشان سلامتی عطا وعمر طولانی عطا کنه به امید رمان های بیشتری از این بانوی عزیز

با سلام. چقدر کتاب خوبی بود...اینقدر جذاب بود ک دو شب تا نزدیکای صبح نشستم و خوندم... متن عالی و داستان عالی ترش... من آخر داستان خیلی دوست داشتم.. با اینک به نظر میومد این اتفاق نیفته ولی خوشحالم ک اینجوری‌ شد🥰🥰

کتاب خیلی جذابی بود و قشنگ داستان پردازی شده بود و کشش زیادی داشت فقط آخرش انگار نویسنده میخواست زودتر تموم کنه کتاب رو

داستان زیبا وبسیار گیرایی بود. هر چند نویسنده با قدرت تخیل خودش میتونه داستانو هر جور دلش میخواد پیش ببره ولی برای من سؤاله که در واقعیت انتخاب دختری در موقعیت ماهان جهانگیره؟ کسی که هیچ وقتی باهاش نگذرونده هیچ خاطره خوبی باهاش نداره. آشنایی خوبی هم باهمدیگه نداشتن. ولی امیر علی کسیه که وجودش به ماهان آرامش میده همیشه کنارش بوده تو مشکلات کمکش کرده. همدل وهمراهش بوده ماهان تو هر شرایطی به یادش می افته و هیچوقت ماهانو تنها نمیذاره چطور ممکنه ماهان عاشق جهانگیر بشه.یعنی عشق اینقدر کوره؟ من تجربه عشق ندارم ولی اگه از کاربرا کسانی این تجربه رو دارن لطفا پاسخ بدن

با همه ی ایراداتش دوسش داشتم داستان جذابی داشت😌

اصلا واسم جذاب نبود.اصلا معلوم نبود ک چطوری از هم خوششون اومده.اونطور که ب شحصیت های فرعی بها داده شد به شخصیتای اصلی نداده بود.در کل بد نبود

داستان را دوست داشتم توصیف صحنه ها و فضاها خوب بود اغراق و اضافه گویی نداشت فقط پایان داستان کمی سریع همه چیز جفت و جور شد

خوب بود ولی آخرشو دوست نداشتم ضعیف بود

قلم نویسنده خوب بود ولی چون خود نویسنده خارج از کشور بوده زیاد مقید به حفظ فاصله بین دوستان همسرش و .. نداشت که این قضیه در داستان خیلی پررنگ بود و نقطه ضعف رمان به حساب می آمد و دیگر اینکه جهانگیر در کل داستان شخصیت در سایه و خیلی کمرنگی داشت و امیرعلی سوپر من قصه بود ولی در آخر قهرمان داستان عاشق جهانگیر میشود که اصلا عقلانی نبود و تقریبا سایر دوستان هم اشاره کرده بودند که پایان رمان برایشان اصلا جالب نبوده چون خواننده اصلا نتوانسته بود با جهانگیر ارتباط برقرار کند و انتخاب ماهان برای خواننده ها قابل درک نبود

جالب بود

این کتاب جزوکتابهایی بودکه خیلی دوست داشتم انتهاشوزودبفهمم،واصلانمیشدبراحتی حدس زد. دقیقاوقتی فکرمیکردی فهمیدی چی میشه،یه اتفاق دیگه میفتاد،دختری که بخاطرآرامش وآسایش خودش وعزیزترینش به چالشهای غیرقابل پیش بینی کشیده شده بودوباعث بهم خوردگی آرامشش شده بودولی درکل توقصه ی زندگیش بزرگ شد ورشدکرد. دوستش داشتم❤

عالی بود

خواندن این کتاب رو توصیه میکنم علاوه بر داستان جالب و جدید نزدیک به زندگی واقعی است و کش و قوس های ذهن رو خیلی خوب به تصویر کشیده و البته گنجاندن چند داستان در یک داستان

برای ۱ بار خوندن خوبه

واقعا نکته خاص و اموزنده ای توش نبود. نه بد بود نه فوق العاده

زیاده گویی داشت، در بعضی موارد انگار نویسنده میخواست به یه بچه ۵،۶ ساله تفهیم مطلب کنه از بس یه مفهوم رو با بیانهای مختلف آورده بود... صحبت از اختلاف فرهنگ و سبک زندگی ایرانیها و غیرایرانیها هم تو ذوق میزد و یه جورایی وصله ناجور ماجرا بود... در کل برای شخص من یه مقدار نچسب بود و با خوندنش یاد رمانهایی افتادم که قبلتر تو کانالای تلگرامی بصورت پارت پارت خونده بودم.

خیلی قشنگ و جالب بود از اون کتابایی بود که میگرفتی دستت نمی تونستی بزاری زمین

در یه نظر اینکه ارزش خوندن رو داره. جزو اون رمانهایی هست که نمیشه کنار گذاشتش ولی ده درصد پایانی رمان واقعا مسخره بود. یعنی میتونست خیلی قبل از اون اتفاقات پایانی رمان تموم شه شیرین تر و جذاب تر. ولی در هر صورت ارزش وقت گذاشتن رو داشت ممنون از نویسنده و ممنون از طاقچه

قشنگ بود. نیمه اول داستانو بیشتر دوس داشتم

داستان کاملا واقع بینانه بود و من به پریا حق میدم،عقده های پریسا کاملا مشهود بود،خوندنش رو پیشنهاد میکنم.

خیلی خیلی عالیه من میخوام همه کتابای خانم نیک پور رو بخونم

من به شخصه عاشق رمان خوندن هستم و قلم این نویسنده را دوست دارم اما موضوع از عقل سالم به دوره چه طور دختری که از زیبایی و نجابت کم‌نداره ندیده و نشناخته میره تا با کسی اون ور دنیا زندگی کنه و وقتی به در بسته میخوره برنمیگرده و به خانواده اش دروغ میگه از همه مسخره تر در کل کتاب دایم از تنفر خودش از پسری که گولش زده صحبت میکنه و یک هو تو سه سوت زن همون پسره میشه به نظرم خیلی دختر کتاب بی عقل و بی ثباته و اصلا خودش هم نمیدونه داره چه کار میکنه و اگر جهان را دوست داشت چرا این همه ناز کرد و گفت نمیخوادش و چرا اون پسر مهربون و فداکار را که در تمام مدت کمکش کرده بود را سر کار گذاشت در کل تصمیم های شخص اول کتاب تمام از روی بی فکری بود و من در عجبم که چرا با این قلم توانا داستانی زیبا تر و موجه تر خلق نشده