نظرات درباره کتاب روی ماه خداوند را ببوس و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب روی ماه خداوند را ببوس

نظرات کاربران درباره کتاب روی ماه خداوند را ببوس

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۳.۷از ۵۲۹ رأی
۳٫۷
(۵۲۹)
پرنیان
روایت، خیلی روان بیان شده و این شاید حسن کار باشه؛ اما جهتی که نویسنده و شخصیت‌ها، به‌زور می‌خوان به داستان تحمیل کنن، واقعاً برای من اعصاب‌خردکن بود! بسیاری از قسمت‌های کتاب شعاری‌ان و کلیشه‌ای؛ رفتار شخصیت‌ها و گفت‌وگوهاشون، خیلی جاها اغراق‌آمیز و غیرواقعی به‌نظر می‌رسه و شخصیت‌ها اکثراً صفر یا صدی‌ توصیف شدن: یونس بی‌جهت عصبانی می‌شه و فریاد می‌کشه؛ علی مدام شعار می‌ده و حرف‌های احساسی مسخره می‌زنه و بغض می‌کنه؛ سایه به‌سادگی تصمیم می‌گیره همسرش رو از زندگی‌اش حذف کنه؛ پرویز، تیپ کلیشه‌ای جوون‌های خوش‌گذرون و لاابالیه (که توی سریال‌های ایرانی هم نمونه‌شون رو بسیار می‌بینیم)؛ جوون راننده‌‌تاکسی انگار از آسمون ظهور کرده تا بهشون درس ایمان و اخلاق بده و... . انگار علی و سایه به زور می‌خوان اعتقاداتشون رو به‌خورد یونس بدن و برخلاف این‌که علی «در حرف‌هاش» می‌گه که شک، مرحله‌ی خوبی برای رسیدن به یقینه، اما «عملاً» هم علی و هم سایه، فضای خیلی کمی برای تردید و استقلال فکری به یونس می‌دن! مسئله‌ی خودکشی دکتر پارسا، آن‌چنان برام روشن نشد و دلایل نویسنده برام ناکافی بودن. قضیه‌ی مهرداد، نیمه‌کاره رها شد و مثل یک دکمه‌ی اضافی بر جامه‌ی داستان به نظر می‌رسید. . . . اون‌قدر تعریف این کتاب رو شنیده بودم که واقعاً دلم می‌خواست بخونمش؛ اما به معنای واقعی کلمه، دل‌سرد شدم. کتاب دینی می‌نویسی آقای مستور یا فیلم‌نامه‌ی کلید اسرار؟
ati.lily.i.chase
چیزی که هست احساس میکنم این از اون کتابهایی هست که تا وقتی تو اون شرایط تو اون وضعیت و... قرار نگیری درکش نمی کنی. این کتابی هست که برای بعضی ها واقعیت زندگیشونه و برای بعضی ها(که تو یک همچین چیزی قرار نگرفتن) کتابی کلیشه ایی و پر از شعار هست. برای من هم احساس میکردم قسمتی از تجربه و گذشته م رو کتاب کردن...
دقا خانوم
بنظرم من زندگی همیشه همینقدر غیرقابل پیش بینی عجیب و ضد ونقیض هستش و بشدت از مطالعه کتاب لذت بردم
paalizaan
اومدم نظر بدم که دیدم هرچی می‌خوام بگم، قبلا گفتید.
سیّد جواد
کتاب ۲۱۹ از کتابخانه همگانی، بعد از مطالعه کتاب متوجه نشدم این حجم از تعریف و تمجید از این کتاب و نویسنده محترم بخاطر چیست !! از نظر من کتاب جالب و جذابی نبود . یک داستان معمولی و البته غیر منسجم و دور از واقعیت های موجود. بخش پیدا کردن دلیل خودکشی آقای دکتر هم بیشتر به طنز شبیه بود !!
rezajoon
نویسنده خیلی خوب شروع کرده داستان رو، ولی فکر میکنم ایده کلی رو داشته و تصمیم گرفته شروع به نوشتن کنه و در حین کار، به هر نتیجه ای رسید، اون رو بنویسه، و علی الظاهر خودش هم به نتیجه قابل قبولی نرسیده و کتاب بدون نتیجه گیری خاصی به اتمام میرسه. ولی در کل با توجه به کوتاهی متن، خوندنش خالی از لطف نیست.
طناز طباطبایی
البته نمیدونم شاید من متوجه نشدم
طناز طباطبایی
به نظر من کتاب به شدتتتتتتت گنگ و نامفهومی بود
بلاتریکس لسترنج
دبیرستانی بودم این کتاب رو خوندم بیش از ده سال پیش به نظرم قشنگ بود
Fatemeh
اسم اکانت شما فقط🥲
Fatemeh
منم دبیرستانی هستم و این کتاب رو یک سال پیش خوندم.💙🍫🍒😅
بلاتریکس لسترنج
سلام دانشجویی در مورد مرگ استادش تحقیق میکنه و خودش هم این بین یه سری شبهه ها و سوالای ذهنی در مورد خدا براش برطرف میشه
-Dny.͜.
"گفتمش دست های من خالیه ، نیگا کن! بی وفا نگا هم نکرد . رفت لب حوض نشست و یکی از ماهی های قرمز توی حوض رو انداخت جلو گربه " 🌻💛🌻 قلب نوشته اس ؟ یا چی ؟ عشق به خداوند و اون سوال اصلی که "آیا خداوندی هست ؟" هر وقت اینو تو کتاب میخوندم قلبم جیغ میزد: معلومه که هست دیوونه ... :)
کاربر 27474
قلم روانی داشت موضوع هم جذاب بود ولی از یه جایی به بعد انگار فقط میخواست تمومش کنه برای سوالایی که داشت هیچ جوابی پیدا نکرد، سرنوشت همه رو هم در ابهام رها کرد
میـمْ.سَتّـ'ارے
"ای پسر عمران! هرگاه بنده ای مرا بخواند، آن چنان به سخن او گوش می سپارم که گویی بنده ای جز او ندارم، اما شگفتا که بنده ام همه را چنان می خواند که گویی همه خدای اویند جز من" 📚روی ماه خداوند را ببوس یونس، شخصیت اول داستان دانشجوی فلسفه است و موضوع تز دکتری اش علت خودکشی دکتر محسن پارساست. در حین تحقیقات برای تز دکتری سوال مهمی برایش پیش می آید"آیا خدا هست؟" که این سوال زندگی اش را تحت الشعاع قرار می دهد. داستان پیش می رود و تا حدی پاسخ سوالات خواننده را هم می دهد اما این جواب ها برای همه قانع کننده نیست پس مطالعه ی این کتاب برای یافتن پاسخ شبهات اشتباه است. 📌📌کتاب "اعتراف" از لئو تولستوی در این زمینه می تواند بسیار مفید باشد چون منطق انسان را به چالش می کشد اما در عین حال نقش مهم ایمان هم فراموش نمی شود.در واقع نسخه پخته تر و گیراتر از این کتاب... روان بودن لحن کتاب از همان ابتدا خواننده را درگیر شخصیت ها و داستان می کند. نویسنده در قالب این داستان سوالاتی مطرح می کند که سوال ذهن همه ی انسان های متفکر است. نتیجه ای که می توان گرفت این است که بعضی مسائل از دریچه ی علم قابل اثبات نیست و این جاست که نقش ایمان برجسته می شود.
کاربر 5208658
دین بر اساس عقل تنظیم شده منتها یک عقل کامل (عقل خداوند) بعضی احکام به دلیل عقل ناقص ما برا ما قابل هضم نیست که با تحقیق و بررسی بیشتر میتونیم به رابطه اون پی ببریم
کاربر ۲۱۵۳۵۰۴
اگر عقل کسی با دین در تضاد بود،یعنی کلا اون دو تا در تضادن؟ خب چه اشکال داره از متخصصش بپرسیم؟ متخصص منظورم هر کسی نیستا!کسی که تخصصش کلام،فلسفه یا.... باشه
این مــنم
برخی جاها عقل با دین در تضاده🙅‍♀️ خیلی جاها عقل با قلب در تضاده🙅‍♀️ اما اونچهـ که ایمان رو تعریف می کنه ترادف اون با قلبهـ!💙🙂 ما با قلب میتونیم به ایمان برسیم نه با عقل! احساسات در مسعله ایمان خیلی مهم تر جلوه می کنند تا منطق!
StarShadow
ایده ای که نویسنده برای داستانش طراحی کرده، خوب بود اما داستان پردازی اصلا گیرا و درگیر کننده نیست. میتونست داستان عمیق تری باشه. باید دلیل به وجود امدن شک به وجود خدا در یونس بهتر نشون داده میشد. برای یونسی که یه زمانی مذهبی دواتیشه بوده، موضوع هایی که بخاطرشون میپرسید «ایا خداوندی وجود داره؟» خیلی الکی، سطحی و کلیشه ای بودن. برای یه جواب تاثیرگذار اول باید یه سوال تاثیرگذار پرسیده بشه. طوری که خواننده رو به تامل واداره. باید خواننده هم به همراه شخصیت اصلی به شک بیفته و درگیر بشه. و در این زمان باید پاسخ متحول کننده رو بشه. که البته من در کتاب پرسش و پاسخ این چنینی ندیدم. طبیعتا چون کتاب مذهبی هست، در انتها شخصیت ملحد باید طی یک ماجرای تقریبا قانع کننده و معجزه وارانه از وجود خدا مطمئن بشه. اما در این کتاب هرگز همچین اتفاقی نیفتاد. به نظرم با توجه به جمله ی اخر کتاب: « به اسمان نگاه میکنم. به جایی که بادبادک رسیده است به خداوند.» یونس دوباره به خدا ایمان میاره؛ اما چرا؟ حرف های علی و سایه (شخصیت هایی که مثلا میخواستن ثابت کنن خدا وجود داره) بیشتر احساسی بود. حرفهای قشنگی بود و پیام جالبی داشت ولی برای کسی که منکر وجود خدا میشه همچین حرفهایی اصلا منطقی نیست. همینطور برای خواننده ای که خودش رو اماده کرده برای یک جواب دهن پر کن. مخصوصا علی که علاوه بر اینکه حرفاش واضح نبود همشم بغض میکرد.😂 فکرمیکنم تنها موضوع جذاب کتاب، دکتر پارسا بود (که اونم به نظرم یه فرد روانی بود🤦) حتی دکتر پارسا هم برای دلیل تحول یونس راضی کننده نبود. به هرحال چون کتاب کم حجم بود و زیاد وقتم رو نگرفت، از خوندنش پشیمون نیستم.
mohan
با احترام به تمام دوستان عزیز که از کتاب تعریف کرده اند + ویژگی خوب کتب و مثبت کتاب به تصویر کشیدن پرا کندگی آن بود که در کتاب های نوسندگان ایرانی کمتر به آن رسیده بودم و برای داشتن این نظم نامنظم از آقای مستور تقدیر میکنم - انتهای کتاب خوب تمام نشد حداقل بنظر بنده و میتوانست بهتر آن آشفتگی را به اتمام برساند در کل اگر به قبل برگردم کتاب های دیگری هست که در اولویتم باشند با تشکر
سپیدار
نظرتون کاملا محترم اما ویژگی این کتاب همین مسئله بود که نویسنده مخاطب و به چالش می‌کشوند و خودش جواب نمیداد و عقاید خودش و تحمیل نمیکرد
tia
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، شک در بدیهیاتی که با عقل تک بعدی و دو دو تا چارتای علمی نمیشه ثابتشون کرد ، از این کتاب نباید انتظار رمانی عاشقانه ، جنایی یا تخیلی داشته باشید ، بیشتر یک رمان تمثیلیه که شاعرانگی توش موج میزنه ، باید مثل آخر کتاب و اون پسربچه ، بادبادک دلت را رها کنی تا برسی به خدا ...... خوشم اومد ، خوب بود.
elaheh
موضوع خوبی داشت ولی پایان بندی خوبی نداشت انگار نویسنده از جواب دادن به سوالات واقعا خسته شده و فقط خواسته سر و ته ماجرا رو یه جوری هم بیاره و اون قسمت که شغل آدم ها رو پشت هم ردیف میکنه و در خط های بعدی میگه این انسانهای جاهل در درک مصائبی مثل مرگ و بیماری ناتوانند به نظرم منطقی نیست
اَســـــرا(رها🕊)
می خواد بگه من که دانشجوی این رشته م و با فلسفه سر و کار دارم به این جور سوالها واکنش نشون میدم و برام مهمن طوری که در طول داستان هم دیدید که چقدر سوال:«آیا خداوندی هست؟»برای یونس داشت اکو میشد و چقدر زندگیش آینده ش روابطشــ رو تحت خطر قرار دادهـ بود!
چڪاوڪ
سطرها کنار هم چیده شده بودند تا بالاخره به یک بیانی بهت بفهمانند، پلکانِ تحصیل، رتبه‌ی علمی، رنج‌ها و اشک‌ها، شادی‌ها و لبخندها،.... همه‌وهمه در یک حلقه‌ی آزمایش‌اند، مراقب باش، در تردید‌های بی‌شمارِ زندگی رها نشوی!! به‌هوش باش، تا از نگاهِ به آسمانِ خدا وا نمانی!!... .. که هبوط، سهل است و صعود، دشوار! ....... سپاسِ بسیار از آقای سیّد حجّت (حیات) و خواهر بزرگوارم خانم حکیمی، به پاسِ پیشنهاد مطالعه این کتاب. ________________________ * مطالعه نسخه موجود در طاقچه.
م.حکیمی
داستان درباره دانشجوی فلسفه ای به نام یونس است که درگیر پایان نامه اش است. موضوع پایان نامه یونس درباره خودکشی دکتر پارساست. در جریان اتفاقاتی که می افتد یونس به شک می افتد که آیا خدا وجود دارد؟! از این کتاب نباید انتظار بحث فلسفی و آوردن دلیل و مدرک برای اثبات خدا داشته باشید به این موضوع پرداخته شده که خداوند در تمام لحظات زندگی و در تمام ذرات طبیعت جاریست و برای اثبات نباید به دنبال استدلال های خاص باشیم بعضی از جملات کتاب بسیار زیبا و جذاب بودند اما با شخصیت ها زیاد نمیشد ارتباط برقرار کرد درکل با توجه به حجم کم کتاب و زیبایی برخی جملات مطالعه این اثر را پیشنهاد می کنم. و البته شاید برای گروه سنی نوجوان بهتر باشد.💙
به دنبال آلاسکا
اسم کتاب صرفا اینقدر قشنگ و خاص بود که با کلی ذوق کتاب رو خریدم و وقتی خوندمش… واقعا هیچ چیزی بهم اضافه نکرد حیف…بنظرم نویسنده خیلی بهتر میتونست کتاب رو بنویسه
ترمه🍁
کاش میشد بفهمم چرا من اینقدر شبیه نوشته های مصطفی مستورم ... این کتاب ممکنه برای همه جذاب نباشه ولی اگه دوستش داشته باشید به وجودتون میشینه از نظر من یه رمان لزومی نداره استدلال های فلسفی آنچنانی داشته باشه همین که سرنخ هایی برای انتخاب مسیر بده کافیه ... ممنونم ازتون آقای مستور🍁
کاربر ۱۶۴۲۲۹۸
در تمام طول داستان منتظر اتفاق خارق العاده ای که باید بیفتد، می مانید. یک نظریه در ذهن نویسنده نقش بسته که به نظر بنده نتوانسته آنطور که باید به سرمنزل مقصود برساند.. بسیار عملکرد ضعیفی داشتند
مهدی بهرامی
نمی دونم شاید اونموقع این نظریه جدید بوده باشه اما الآن اصلا جدید نیست. این حرف که خدا نباید دنبال خدا رو تو کتاب های فلسفه گشت و خدا رو باید دید تو چیزهای ساده ای که تو زندگی وجود دارن
کاربر ۱۲۶۸۹۹۷
کاملا موافقم ، نویسنده اصلا نتونسته منظورش رو منتقل کنه
n.aslani
اصلا جذاب و جالب نبود واقعا من هم موافقم که شخصیت های داستان بی روح بودن داستان ته نداشت و اخرش نفهمیدیم این همه بگیر و ببند شخصیت اصلی داستان و همسرش برسر موضوعات اعتقادی چه نتیجه ایی برای مخاطبی که وقتشو روش گذاشته بود داشت
KAMA
اگه بخوام بی‌رحمانه نقد کنم، کلیشه‌ای و شعاری، غیرواقعی و فانتزی، بی‌سروته و غیرهنرمندانه است. بسیار فاش و دبیرستانی نوشته شده و از جذابیت‌های خاص فرمی یا روایی بی‌بهره است. گره داستان نه به‌خوبی ایجاد می‌شود و نه گره‌گشایی خوبی دارد. یک متن دم‌دستی و سهل‌انگارانه و بی‌مزه.
🌟 najme🌟
دوم دبیرستان بودمو امتحان پایانترم شیمی داشتم اما تا آخرش این کتابو خوندم و به خیلی از دوستام پیشتنهادش دادم... خوندنش حس خیلی خوبی بهم میده
اِیْ اِچْ|
" چه با شتاب آمدی! گفتم برو! اما نرفتی و باز هم کوبه در را کوبیدی. گفتم: بس است، برو! گفتم: این‌جا سنگین است و شلوغ. جا برای تو نیست. اما نرفتی. نشستی و گریه کردی. آن قدر که گونه‌های من خیس شد. بعد در را گشودم و گفتم: نگاه کن چه قدر شلوغ است! و تو خوب دیدی که آن‌جا چه قدر فیزیک و فلسفه و هنر و منطق و کتاب و مجله و روزنامه و خط‌کش و کامپیوتر و کاغذ و حرف و حرف و حرف و تنهایی و بغض و زخم و یأس و دل‌تنگی و اشک و آشوب و مه و مه و مه و تاریکی و سکوت وترس و اندوه و غربت در هم ریخته بود و دل گیج گیج بود. و دل سیاه و شلوغ و سنگین بود. گفتی: این جا رازی نیست! گفتم: راز؟ گفتی: من رازم. و آمدی تا وسط خط‌کش ها. بعد چشمهات از میان آن قاب سبز جادو کردند و گویی طوفانی غریب درگرفت. آن چنان که نزدیک بود دل از جا کنده شود و من می‌دیدم که حرف‌ها و فلسفه‌ها و کتاب‌ها و خط‌کش ها و کاغذها و یأس‌ها و تاریکی‌ها و ترس و آشوب و مه و سکوت و زخم و دل‌تنگی و غربت و اندوه، مثل ذرات شن در شن‌زار، از سطح دل روبیده می‌شدند و چون کاغذ پاره‌هایی در آغوش طوفان گم می‌شدند. خانه پرداخته شد. خانه روشن شد و خلوت و عجیب سبک. و تو در دل هبوط کردی. گفتم: چیستی؟ گفتی: راز! " اگر پروردگار رو فراموش کردید، کتاب رو بخوانید و از وهم حضور و هستی و بودن و عشق... و عشق... و اندوه و جنون، و وهم شدت حضور پروردگار، از این وهمِ تُردِ گرداب‌گونه، وهمی به تازگی برگ‌های خیس صبحگاهی سرشار بشید. #پاییز_خوانی 0541990724
کاربر ۱۶۲۴۳۷۱
من این کتاب رو خوندم یه جوریه
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
داستان جذابی داشت که هرچی با داستان پیش میریم دوست داریم زودتر بخونیم تا بدونیم ادامه داستان چه اتفاقی میفته ،،، کاشکی فقط محتوا غمگین نبود ، نگرانی و ناراحتی از اول داستان تا پایان ، همراه خواننده کتاب هست .... ✨📚✨ ⁦✍🏻⁩ خداوند 💕 برای هر شخص ، همون قدر وجود داره که او به خداوند ایمان داره، این یک رابطه دوطرفه است.‌..⁦👌🏻⁩🙂 ⁦✍🏻⁩یکی از مکالمات خداوند و حضرت موسی (ع) : ای پسر عمران! هرگاه بنده ای مرا بخواند ، آن چنان به سخن او گوش می سپارم که گویی بنده ای جز او ندارم اما شگفتا که بنده ام همه را چنان می خواند که گویی همه خدای اویند جز من .... 📚
melodious_78
کوتاه و کم حجم،خیلی دوست داشتنی بود و در جواب انتقادات وارده به کتاب،بنظرم نویسنده قصدی برای تایید وجود خدا نداشته یه روایت ساده از زندگی بود،به تصویر کشیدن احساساتی که شاید روزی صدبار برای هممون بوجود بیاد در کل بنظرم،خوب بود
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
داستان درباره ی یونس دانشجوی فلسفه است که با اینکه در گذشته به خدا باور داشته اما الان دچار شک و تردید درباره ی وجود خداوند یا عدم وجود خداوند شده و داره روی موضوع پایان نامش که انگیزه ی خودکشی یه استاد موفق هست تحقیق میکنه... ✧✧✧ کتاب خوبیه و نمیشه گفت خوندنش بیهوده است. اما به نظر من پایان خوبی نداشت و ای کاش ادامه پیدا میکرد.و یه جورایی نویسنده به نظرم نتونست به سوالاتی که توی ذهن خواننده بوجود اومده پاسخ بده... ولی در کل دوسش داشتم ☆☆☆ #برشی_از_کتاب📖 "خـداوند برای هرکـس همـان قدر وجود داره که او به خداوند ایمـان داره"
کاربر
خداوند برای هر کس چیزیه که در اعمالش نمود پیدا میکنه ..
Mr_Nazarian
کتابه واقعا عالییه،دلم نمیومد بزارمش کنار،داستانش پر کشش و بیشتر اوقات غیر قابل پیش بینی بود،خلاصه تشویقتون میکنم به خوندنش،من که خیلی لذت بردم،یاعلی🌻
Maryam
از اون کتابهاییه که باید بزاری کنارت و هروقت یه چیزای مهمیو تو زندگی فراموش کردی،بهش نگاه کنی و برای خودت یاداوری کنی که خداوندی هست
جوادصفرلو
واقعا از کدوم حرفشون این رو برداشت کردید😁😁😁😁
سینا
عالی عالی عالی
مهدی بهرامی
همونطور که از یه رمان میشه انتظار داشت هیچ استدلالی داخل کتاب نیست. کتاب شروع خوبی داشت. اما بحثی رو که شروع کرده بود فقط با یه سری جملات شعاری تموم کرد. همه ی حرفش هم این بود که برای پیداکردن خدا لازم نیست سراغ کتاب های فلسفی یا علم و این چیزها بریم. خدا رو میشه تو خیلی چیزها دید فقط باید چشم دلت رو بازکنی. خدا رو میشه تو استیصال یه پدر برای پرکردن سفره ی خونش دید. خدا رو میشه تو دعوای دو تا بچه ی دبستانی دید. و خیلی چیزهای دیگه با اینکه کتاب شروع خوبی داشت اما به یا پایان شعاریش ناامیدم کرد. هرچند شیوه ی روایتش رو جذاب می دونم.
علیرضا مروت
شخصیت‌ها روح ندارن،گویا یک ساعت پیش از شروع داستان زاده شدن تا حرف‌ها و سخنان نغز و غیر نغز آقای نویسنده رو بزنن و بعد خیلی آرام و بدون اینکه اثری ازشون باقی بمونه از صحنه محو بشن. اگر فرض بگیریم که یکی از دغدغه‌های جناب مستور سرگردانی انسان معاصر در گیر و دار زندگانی روزمره و گم شدن معنا باشه،خیلی بیشتر از اینها می تونست روی این مسئله تعمق کنه و حداقل نظراتش رو به طرز بهتری بیان کنه نه اینکه این افکار رو بصورت یک‌سری مسائل سطحی جلوه بده... حرف‌های علیرضا هم بیشتر یک سخنرانی مذهبی حین کتاب بود.کسایی که کتاب‌های دیگه ایشون رو خونده باشن می‌فهمن علیرضا همون آدم خوش فکر همه داستانا هست که هر وقت جناب مستور بخواد نظرتاش رو بیان کنه علیرضا رو وارد پیرنگ داستان‌هاش می‌کنه... بگذریم...
مهدی بهرامی
بله واقعا صحبت های علیرضا رو مخم بود. دریغ از ذره ای استدلال. تازه میگفت که همه ما می دونیم که در هر لحظه چه کاری خوبه و درسته. انگار این همه فیلسوف داشتن فیلم بازی می کردن که از خودشون سوال های فلسفی می پرسیدن
aram
بدون توقع بالایی بخونید
زهرا۵۸
روایتی از عشق الهی و زمینی... دلنشین بود
kh.A
برخلاف نام کتاب که خیلی زیباست محتوای آن به نظرم بی روح و مبهم است و نویسنده آن طور که باید حق مطلب را ادا نکرده است و هیچ کشش و جذابیتی را در طول داستان در مخاطب به وجود نمی آورد.
اسمـــاء
شاید من انتظار بیشتری داشتم!به رغم شروع خوب به هیچ وجه اواسط داستان برای من کششی نداشت و انتهای داستان هم تا حدی قابل حدس بود.اما من جمله کتاب هاییه که به یک بار خوندنش می ارزه قطعا!
~sahar~
خیلی قشنگه
nardoon
همین الان خوندنش تموم شد حقیقتش روند خیلی خوبی داشت، طوری ک مدام گوشی دستم بود و ب ندرت موقع خوندنش متوجه اطرافیان میشدم ولی پایانش سورپرایزم کرد تا حدی و حال کسیو داشتم ک تو هوای بارونی، سرشو از پنجره آورده بیرون و چشماشو بسته و میخواد نفس عمیق بکشه ک یکی ناغافل پنجره رو میبنده رو صورتش 😐 دلم میخواست تکلیف همه چیز روشن بشه و سوالی برام باقی نمونه، ک نشد اینطوری... اما نقاط قوت هم کم نداره این کتاب، چندجا از بغض گذشت و کاملا گریه م گرفت. ولی واقعا نمیدونم خوندنش از نخوندنش بهتر بود یا نه اینه ک نمیدونستم توصیه بکنم بخونیدش یا نه
Ramtin
کتاب خیلی خوبی نبود خیلی سطحی بود و درباره خدا خیلی با تفصیل بیشتری میشه حرف زد و اشاره کرد تا داستانی معمولی و حتی پایین تر اگه یه بارم بخونید چیزی نمیشه چون حجمش کمه و خوش خوانه
samane souhani
کتاب خالی از فلسفه عمیق هست اگر به دنبال اثبات وجود خدا هستید ، اما خوندنش خالی از لطف نیست و آرامش بخشه، اما برای من جالبه که توی کتاب میگه اول باید ایمان آورد تا وجود خدا رو حس کنی و میزان عظمت خدا به ایمان تو بستگی داره و خدا توی هر کسی یک جور تجلی پیدا میکنه، اما برای من راه گشا نیست که چرا؟ و چطور ایمان شکل میگیره و چطور شک از دل انسان میره؟
کاربر ۱۵۹۹۷۰۱
بنظرم این داستان باتوجه به وقتی که برایش گذاشتم نتوانست سوالاتی که در ذهن ایجاد میکند رو به درستی و قانع کننده پاسخ بدهد و پایان داستان اصلا خوب تمام نشد و خواننده رو سر در گم میکند. توصیه نمیکنم به خواندن آن
mahtab Ravi
برخلاف انتظارم خیلی کتاب ضعیف و شعار زده ای بود و اصلا برای سوال های وجودی کتاب خوبی نیست. شخصیت ها هم خیلی پرحرف و غیرقابل باورن، داستان پردازی هم میتونست خیلی بهتر باشه. کلا خیلی خورد تو ذوقم نسبت به تعریفی که شنیده بودم ازش🙁🙁🙁
sh_izadi82
خیلیییی کتاب جذابی بود،قبول دارم یکمی سنگینه ادم باید اطلاعاتش زیاد باشه درمورد خیلی چیزا تا بفهمتش
marzy
برخلاف تعریف هایی که از این کتاب شنیده و خوانده بودم اصلا جالب نبود داستان کششی نداشت و دارای پایان خوبی هم نبود😐
F Abbasi
به نظر بنده این کتاب چندان جالب نبود. در کتاب نکات مبهم و گنگ فراوانی وجود داشت که تا پایان بی جواب ماند. در متن کتاب ، سوالاتی اساسی راجع به خداوند برای شخصیت یونس مطرح شده در صورتی که تا انتهای کتاب پاسخی قاطع حاصل نشده.
سياه مشق
پاسخ ها درکلمات علیرضا داده شده و به طور غیرمستقیم، یونس متوجه حضور خدا شد و رفتار اخرش این رو نشون داد
F Abbasi
هر شخصی که کتابی رو مطالعه می کنه طبق دیدگاه خودش می تونه برداشتی منحصر بفرد از محتوای کتاب داشته باشه و نهایتا دیدگاه و نظر همه ی دوستان ارزشمند و در عین حال جالب هست...
nazanin nafar
این کتاب بسیار زیباس.
r.heidari
همیشه بعد از خوندن نوشته های آقای مستور احساس گنگی دارم.... آدم رو به عمیق تر فکرکردن وادار میکنه.... کوتاه و دلنشین👌 روی ماه خداوند را میبوسم😉
mahdi
پیشنهاد میشه برای تفکر هرچه عمیق تر کتاب خویشتن پنهان که رایگان در طاقچه هست رو هم بخونید . ولی رمان نیست . و رمان طور نباید خونده بشه
R.E68
داستان جالب نبود. گرچه فلسفی بود ولی هیچ گزاره منطقی در آن نبود؛ هیچ اثبات عقلی برای خداوند نبود؛ ایده داستان فلسفیه ولی سیر داستان احساسی و به دور از هر گونه تعقل.
امین
در تاریخ 29 اسفند 97 تمام شد. انشالله که خیر است. داستان جالب و خوب اما عالی نبود. اوایل و اواسط داستان طوری جذاب نبود که بخواهیم ادامه دهیم. کتاب خوبی برای ایجاد انگیزه برای حل شبهات علمی و احساسی درباره خدا هست اما حل کننده نیست، اما برای شروع خوبه. پاسخ های سایه و علی پاسخ های خوبی بودند اما پاسخ یونس نبودند. شخص اول داستان بخاطر حوادث و بلایا از خدا بدش آماده بود. هر چند از تجربه خدا با علیرضا صحبت می کنه اما جواب علی اینه که با این وضعیت تو تجربه خدا محاله. وقتی فلسفه هستی برای کسی نامفهوم شد و دنیا مادی نیز براش لذت نداشت باید خودکشی کنه. اینکه سایه می گه زندگی با کسی که خدا نداره یعنی پوچی درسته! داستان پارسا نیز نامفهوم تمام شد. عشق رو نفهمیدن و در حد اندازه عشق نبودن ه به خودکشی نمی انجامد! کوچک بودن از عشق بالفعل آدمی ممکن نیست. چون ظرف عشق دل هست و اگر جا نشه یعنی درک نشده، پس نیست. عشق از معلومات حضوری است. سر ریز شدن عشق به جنون می کشد مثل مجنون نه خود کشی. من انتظار داشتم یونس بفهمد که همان راهی را می رود که پارسا رفته است.
Hawkeye
بنظرم کسی نخوند هم نخوند ...
نوید
کتاب زیبا ودوست داشتنی بود
vafa
«ماه رفته بود در باز بود بوی خوشِ خدا می‌آمد...» [سیدعلی‌صالحی] در زیبا بودن این اثر-از نظر من- هیچ شکی وجود نداره. ولی برای شروع آثار مستور مناسب نیست. فکر می‌کنم "عشق روی پیاده‌رو" و یا "من دانای کل هستم" بهتر باشه.
tata.b
من دانای کل هستم در واقع یکی از داستاناش ادامه اسخوان خوک و دست های جذامیه
Nimw
چیزی که باعث شد با کتاب همراه بشم؛نزدیکی کاراکتر اول کتاب با خودم(بسیاری از دبیرستانی ها)بود...این کتاب،جوابی به من نداد اما بنظرم بهترین ویژگی کتاب هم همین بود زیرا هیچ کتاب و شخصی نمیتونه مارو از مرحله ی شک و تردید عبور بده مگر شخص خودمان...
Baran
در کتاب بدی نبود اما من انتظار داشتم در پایان کتاب به شکلی جواب سوال اصلی داستان رو برامون درونی بکنه ، اما پایان بندی و جواب یکم کلیشه ای بود ولی در کل ارزش یکبار خوندن رو داشت.
asra-macani
پایان بازی دارحـ
e.azad
ایده‌ی داستان خیلی خوبه، ولی داستان بسیار خامه، شخصیت‌ها و روایتها پخته و پرداخته نیستند و نویسنده نتونسته پایان منسجمی برای داستان بنویسه. به نظر من یه داستان سطح متوسط بود و تنها جذابیتش ایده‌ی پشت داستان و پرسش حول وجود خداونده.
🔆🔅ارغوان🔅🔆
اولین کتابی بود ک از مستور خوندم..جملاتش انقدر عمیق بود که توی نوت گوشیم یادداشت کردم و هر از چندگاهی قصه ش رو مرور میکنم.. یونس: اصلا خداوندی هست؟ علیرضا: گرچه هستی خداوند ربطی به ایمان ما نداره اما احساس این هستی کاملاً به میزان ایمان ما مربوطه. یونس: علی تو خداوند رو تجربه کردی؟ علیرضا: در تجربه خداوند، برخلاف تجربه طبیعت که قانون هاش بعد از آزمایش به دست می آد، اول باید به قانونی ایمان بیاری و بعد اون رو آزمایش کنی. ♥️
Mathilda
مفهوم و محتوایی که نویسنده میخواد منتقل کنه رو میشه در حین خوندن، حدس زد. اما نثر زیبا و دلنشینی داره.
مُخـــْلِـصــــٌ
موش دستم خورد😅
مُخـــْلِـصــــٌ
🐀🌷

حجم

۹۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۹۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان