نظرات کاربران درباره کتاب شب های روشن

در کمتر از 50 صحفه به گونه ای احساسات و مطالب رو منتقل می‌کنه که از قدرت نویسندگی نویسنده حیرت زده میشوید اسپویل: داستان در مورد مردی است که در انزوا و تنهایی شب ها را روز میکند در شبی دختری را میبیند که در گوشه ای زانوی غم بغل کرده است و به پیش دختر میرود آن دو کم کم باهم دیگر آشنا میشوند و شب ها یک دیگر را می‌بینند هرکدام سرگذشت زندگیشان را میگویند ناستانکا( نام دختر ) پیش مادر بزرگ پیر نابینا اش زندگی میکند خانه آنها دو طبقه است و یکی از طبقه ها را به یک مرد جوان اجاره میدهند کمکم بین ناستانکا و مستاجر علاقه ای به میان می آید اما مستاجر باید از آن کشور برود و به ناستانکا قول میدهد که دوباره برمیگردد پس از چندین سال ناستانکا هیچ خبری از او نمیگیرد و دلیل اندوه او این بود مرد که خود به ناستانکا علاقه داشت این هارا که می‌شنود به جستجوی مستاجر میگردد و برایش نامه میفرستد پس از جستجو های متعدد که از مستاجر خبری نمیشود در شبی ناستانکا تصمیم میگرد با آن مرد باشد و مرد از تنهایی و انزوا پس از سال ها میتواند رهایی یابد که در همین حین مستاجر می آید و ناستانکا به پیش او می‌رود