
نظرات کاربران درباره کتاب ایران ۸۴
۳٫۵
(۲)
کاربر ۸۸۷۷۸۹
سر دوراهی مانده بودم.
به روزهای بعد فکر میکردم.
به شبهای سرد زمستان که ماشین من هم بشود عین صدها هزار خودرو دیگر که نمیشود تشخیص داد راننده اش چه دلتنگهایی دارد.
حالا مهم نیست ایران ۱۰ یا ایران۶۸ یا هر شماره ای دیگر بعد از ایران قرار گیرد. ولی دیگر ایران ۸۴نبودم.
مک لوهان که نیست ولی اگر بود به کنایه بهش میگفتم که در دهکده جهانی اش یکی از همان میلیاردها انسان یک شکل ماتم تعویض پلاک ماشینش را گرفته.
بله دیگر آن ضیافت همیشگی تمام میشد که کنار خیابان بستنی بخورم و پیرمردی بپرسد:
« پلاک مال کجاست؟» و من بگویم:
« بندرعباس زیبا »
و ادامه دهم:
«تا حالا رفتی؟»
و ببرمش به خاطراتش توی سالیان دور و کلی با هم حرف بزنیم.
مگر انسان چه از یک گفتگوی چند دقیقه ای میخواهد .؟
مگر نه اینکه نوار سیاه تنهایی یک مهاجر با همین برشهای درخشان یادآوری خاطرات زادگاهش قابل تحمل میشود.
drhakimi
داستان یاور از کتاب را بیشتر از بقیه ااستانها دوست داشتم.
جمله آغازین داستان بسیار جذاب است.
"شاید هیچکدام از بچهمحلهای قدیمی باور نکنند که یاور را کوه خورده بود."
این جمله کشش و تعلیق مناسب برای ادامه داستان را ایجاد کرده است.
تمام داستانها شاعرانگی خاصی دارد که احتمالا از روح سرشار نویسنده سرچشمه میگیرد.
این روزها داستان کوتاه با وقتهای کوچک زندگی ما برای خواندن هماهنگ است. و این مجموعه داستان کوتاه جذاب، گرم با پیش زمینهای از بندر و جنوب ایران یا غربت.
حجم
۵۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۵۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان