نظرات کاربران درباره کتاب سقوط برای پرواز

قلم‌ نویسنده از نظر داستان‌پردازی و چیدمان اتفاقات مناسب بود اما چندتا نکته وجود داشت که باعث شد از صفحه ۸۰۰ به بعد رغبت نکنم کتاب رو ادامه بدم اولا اصلا نتونستم با شخصیت‌ها ارتباط بگیرم، اول از همه رابطه‌ی بسیار آزاد کیامرد با دوست‌دخترش تارا که از قضا مادر یک بچه‌ هم بود و رفت‌وآمد به خونه و ... در ابتدای داستان حالمو گرفت؛ بشدت با بی‌بند و باری که توی کتاب‌ها خیلی عادی داره جلوه داده میشه مخالفم👎مخصوصا که پدر کیامرد جانباز و مذهبی بود و مادرش هم همینطور، کتاب‌های دیگه‌ای هم خوندم که نوسنده‌ها افراد بشدت بی‌بند و بار رو از خانواده‌های مذهبی معرفی می‌کنند، اگر تو یک تعداد محدود کتاب باشه آدم میذاره پای داستان بودن و تفاوت داشتن اما اینکه یک خط فکری شده و توسط نویسنده‌های مختلف مورد استفاده قرار میگیره بحث دیگه‌ای هست که دیگه قابل قبول و منطقی نیست. مورد بعدی شخصیت حنانه و تصمیم خودخواهانش برای نگه داشتن بچه‌ی کیامرد بود، اصلا نمیتونستم درک کنم که با فرار کردن و حتی قلدربازی بخواد بچه‌‌ای رو نگه داره که کوچکترین حقی نسبت بهش نداشته و از اول هم قبول کرده که فقط حامل اون بچه باشه، صرفا بخاطر اینکه خودش در آینده تنها نمونه، حجم زیاد حق‌به جانب بودن حنانه خیلی مزخرف بود و شرایط بهم‌ریخته‌ی زندگی کیامرد کاملا قابل درک، این هم باعث شد کلا شخصیت حنانه هم برام بی‌ارزش بشه درنتیجه مابقی اتفاقات مثل نزدیک شدن کیامرد و حنانه بهم دیگه برام بی‌ارزش شد. و مورد آخر هم که تناقضی هست که مجدد تو کتاب‌های دیگه‌هم بود این هست که ابتدای داستان تصویرسازی که از شخصیت‌ دختر میشه از نگاه شخصیت‌های داستان، یک چهره و ظاهر کاملا معمولی و حتی غیرزیبا هست، بعد از اواسط داستان یکهو تمام شخصیت‌ها هم‌نظر میشن که چقدر دختر زیبا و خوشگل و لوند هست و چقدر این زیبایی باعث کشش مرد داستان شده مجموع این موارد باعث کم‌ شدن میل من نسبت به اتمام کتاب شد و کتاب رو ول کردم

برای یکبار خوندن خوب بود