نظرات کاربران درباره کتاب از این شهر می روم...
۵٫۰
(۵)
عبدالمهدی خواجه
رمان بسیار جذابی است از سرگذشت جوانی که در کودکی پدر از بر اثر حادثهای از دست میده و مادرش او را ترک میکنه و با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنه.
این جوان به هواشناسی علاقه زیادی داره و میخواد هواشناسی بشه و پیشبینیهایی میکنه. در این راه با صحبتهای مختلفی مواجه میشه که در یک اتفاق، حرفی از دهنش درمیاد و همین موجب دردسرش میشه...
در این رمان به دو جنبه پرداخته شده که جنبه دیگرش رباخواری و زمیخواری گروهی است به سرکردگی نعمت ...
این رمان نکته بسیار خوبی که داره اینه که از اصطلاحات گراشیِ قدیم استفاده کرده و این نکته بسیار مثبتی در ماندگاری فرهنگ و زبان گراشی است.
خوندن این رمان رو به همهی اَچُمی زبانان توصیه میکنم.
امالبنین
قلم ساده و روانی داشت، بهنظر میرسید که تمام همت نویسنده صرف معرفی واژگان اصیل محلی شده؛ که این ویژگی حکم تیغ دولبه رو داره، از جهتی، هم ستودنیه و هم حائز اهمیت و از جهت دیگه، در عباراتی هم باعث دیرفهمی مطلب و فاصله گرفتن از رسایی کلام و ثقیل شدن متن میشد و چهبسا خواننده رو از ادامهدادن داستان خستهوکسل میکرد.
مورد جالبتوجه بعد، لینکشدن بخشهایی از داستان به خاطراتجمعی مردم گراش بود که بهنظرم خیلیخوب بود ولی اینکه روایت داستان، گاهی از زبان اول شخص بیان میشد و گاهی سومشخص، من به شخصه نپسندیدم.
در مجموع نقاطقوتش بسیار بیشتر از ضعفش بود🌿قلمشان مانا🌱
حجم
۹۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۹۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان