نظرات کاربران درباره کتاب عقب مانده!

راستش وقتی به عنوان یک مرد این رمان را مطالعه کردم به این پی بردم که همین یک تیکه پارچه که خیلی ها دارند برای نابودی اش تلاش می کنند میتونه چقدر ارزشمند باشه وقتی که بهش باور داشته باشی و آنجل به این باور رسید و تصمیم گرفت از دنیایی که خیلی ها حرص داشتنش را می‌خورند دل بکنه و یک زندگی با نجابت را انتخاب کند. از خواندنش لذت بردم. به دیگران هم پیشنهاد می کنم

رمان بسیار جالبی بود. آنقدر محوش شدم که اصلا نفهمیدم کی تمام شد.

رمان جالب و احساسی بود. تا آخر داستان دلم به حال آنجل می سوخت. چه زندگی سختی را تجربه کرده بود.

جلد را دیدم و اولش فکر کردم ماجرای یک دختر عقب مانده است که بر اثر معجزه شفا گرفته برای همین کنجکاو شدم بخوانم داستانشو. البته این نظر آخر که البته ایشون که گفته هر کس از این رمان لذت برد باید بره روانشناسی هم کنجکاوی ام را بیشتر کرد که البته به نظرم باید خودشون به روانشناس مراجعه کنند چون یاد نگرفته اند که به شعور مخاطب و نویسنده احترام بگذارند. به هر حال درگیر یک دختر آمریکایی به نام انجل شدم که واقعا داستان زندگی غم باری را تجربه کرده که به نظرم داستانش واقعی است و به عنوان یک دختری که زندگی آمریکایی را تجربه کرده قابل لمس است و بیشتر دختران آمریکایی و حتی اروپایی به دنبال راه نجاتی برای آرامش خود هستند و به نظر خیلی از آنها، هیچ دینی به اندازه اسلام این آرامش را به یک دختر نمی دهد البته اسلامی که اعتقاد درآن باشد نه اسلامی که من از تلویزیون و مدرسه یادگرفتم و هنوز نتوانستم با خودم کنار بیاییم که بپذیرمش یا خیر. و حتی هنوز نتوانسته ام این را بپذیرم که چگونه همین اسلامی که بسیاری از آن فراری هستند مایه آرامش دختران آمریکایی و غیره می شود. سرتون را درد نیاورم. خوش به حال انجل که آرامش خودش را پیدا کرد اما ما همچنان به دنبال آرامش خود هستیم.

یک ستاره اجباری! حوصله ی توضیح ندارم اما اگر از خوندن همچین داستانی لذت بردید یه مشکلی در شما وجود داره، خواهشا هر چه سریع تر یه فکری به حال تفکراتتون بکنید. پیش یه روانشناس که مدرک دکتری داره و فقط کارشناس نیست هم برید که چه بهتر... شما فقط فانتزی های یک فرد بیمار رو درباره ی همسر آینده ی ایده آل در این کتاب میبینید، معیار های ایشون برای یک همسر نمونه بسیار ضد زن هستن، کاری به قسمت عقاید اسلامی ایشون هم ندارم، صرفا مشکل من با نوع داستان/رویا پردازی های کودکانه و البته ابلهانه ایشونه! هیچ جنبه رئال و واقعی نداره و خط داستانی بی پایه و اساس پیش میره که الهام گرفته شده از رمان های سمی و اسیدی ایرانی که فقط تفاوتش اسلامیزه شدنشه که با این حال هنوزم تلاش برای باحال و کول جلوه کردن توسط انتخاب جملات و اصطلاحات سطح پایین در حد تعاملات مجازی شاخ پندارانه و البته خز و از مد افتاده به چشم میخوره، همچنین استفاده از واژه های چاله میدونی و کوچه بازاری... نویسنده در نکوهش غرب پرستی قرار بود بنویسه مثلا اما برای باحال و باکلاس جلوه دادن اومده یه عالمه از کلمات غربی استفاده کرده! در کل تصور نویسنده این بوده که بزار من که هم سریال های لیلا و پدر رو دیدم هم یه عالمه رمان سم تینیجری خوندم یه کتاب به سبک رمانا تینیجری بنویسم به اضافه اسلامیزه کردن برای تشویق نوجوونا به گرایشات مذهبی... که به عنوان یه نوجوون من همچین چیزی رو ببینم بدتر از دین فراری میشم... متاسفانه نویسنده فکر کرده دلیل مردم برای رو نیوردن به دین مثل تفکرات خودشون سطحیه و اصلا به ریشه و دلایل عمیق تر نگاه نکردن و صرفا راحت طلبی رو دلیلش میدونن... انگار هر کسی سمت مذهبی شدن نره دلیلش اینه که یه وقت بقیه بهش نگن عقب مونده! بر اساس همین تفکر نویسنده خواسته بگه نه اتفاقا باحال بودن توی مذهبی بودنه و باکلاس واقعی عاقل و فهمیده و نجیبه که البته عامل همشم حجاب ه از دیدگاه ایشون! انگار یه فرد بی حجاب صرفا نفهم و نانجیب و راحت طلبه... واقعا نمیشه با کسی که این عقاید رو قبول داره حرف زد اصلا چون بی فایدست

این کتاب با اینکه حجم کمی دارد خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد. اخر اتفاقاتی که برای انجل در زندگی اش افتاده شاید برای خیلی از دختران ایرانی افتاده باشد. زیباترین قسمت کتاب انجا بود که ایه ای از قران قرار داشت که می گفت. خدواند مردان پاک و خوب را برای زنان پاک و مردان ناپاک را برای زنان ناپاک قرار داده است. یعنی نمی شود تو یک عمر دنبال فرند بازی بری بعد اخر یک اوکی بیاد خواستگارید.