نظرات کاربران درباره کتاب هیچ وقت دروغ نگو

"هیچ‌وقت دروغ نگو" برای منی که ده‌ها رمان جنایی خوندم جز شوکه‌‌کننده‌ترین کتاب‌هایی بود که توی تموم زندگیم خونده بودم و بهم اثبات کرد که فریدا مک‌فادن حقیقتا استحقاق آوازه‌ی شهرتی که از آن خودش کرده رو داشته! از اون کتاب‌هاییه که از همون صفحات ابتدایی شما رو کاملا به خودش جذب میکنه و بی‌وقفه به مطالعه‌ش ادامه می‌دید و تنها بی‌صبرانه انتظارِ پایانش رو می‌کشید و وقتی تمومش میکنید حس میکنید بند از دلتون پاره شده و زمانی که به پلات‌توییستش می‌رسید جوری زبون‌تون بند میاد و تمام بدن‌تون گُر میگیره که بی‌هیچ اغراقی تا چندساعت نمیتونید از شوکِ داستان بیرون بیاید! جالب اینجاست که من حینِ مطالعه‌ش زمانی که به نیمه‌ی کتاب رسیده بودم احساس کردم به پایانِ داستان پی بردم و منتظر بودم به صفحه‌ی‌آخر برسم تا ایستاده برای هوشِ سرشارم دست بزنم😂😭؛ اما اتفاقاتی که افتاد ترکیبی از ۳-۴ پلات‌توییستِ ترکیبی و درهم‌آمیخته بود که سر سوزنی به تصورات من شباهت نداشت! :)))) کتاب در ژانر psychological thriller قرار میگیره، سناریوی بینهایت جذاب و پرتعلیقی داره و دلهره در هیچ‌یک از صفحات شما رو رها نخواهد کرد! "هیچ‌وقت دروغ نگو" داستان زوجی‌ست که پاشون به خونه‌ای باز میشه که از همون نگاه اول مشخصه که عادی نیست؛ خونه‌ای که متعلق به روان‌‌درمانگری بوده که چندسال پیش ناپدید شده و پلیس تا به امروز نتونسته هیچ ردی ازش بگیره. روان‌درمانگری که داستانِ مراجعین‌اش رو در قالب کاست‌های ضبط‌شده بایگانی می‌کرده؛ کاست‌هایی که قراره پرده از رازهایی بردارن که باعث میشه نفس‌کشیدن رو از یاد ببرید.. اگر این کتاب رو نخوندید و حالا قصدِ مطالعه‌ش رو دارید بهتون تضمین میدم که قرار نیست پشیمون بشید و حتی بعدها آرزو میکنید ای‌کاش از ذهن‌تون پاک میشد و میتونستید دوباره بخونیدش و باز چنین هیجانِ معرکه‌ای رو تجربه کنید!

اگر شک داری که این کتاب رو بخونی باید بهت بگم به عنوان یه آدمی که خیییلیی تو انتخاب کتاب سخت گیرم، این کتاب از جمله اول تا آخرین جمله کتاب سوپرایزتون میکنه ! 😱 قرار بود آخر شب چند صفحه ای کتاب بخونم و بخوابم.. الان ساعت ۶ صبحه و این کتاب همین الان تمام شد👌 دست مریزاد به فریدا مک فادن لذتشو ببر ..

یه کتاب زرد، بی محتوا و فوق‌العاده ضعیف. وقتی کتاب و تموم می‌کنید از خودتون می‌پرسید خوب که چی؟ اصلا هدف کتاب چی هست؟ تقریبا در بیشتر کتاب نویسنده مخاطب و فریب میده، ناگهان در اواخر با یه چرخش احمقانه که اصلا روی شخصیت سوار نمیشه همه چیز و به صورت مکانیکی برعکس می‌کنه و احتمالا به نظر خودش اسمش و هم می‌زاره غافلگیری. اصلا چیزی به اسم منحنی شخصیت در کتاب وجود نداره. به خاطر نظراتی که می‌گفت خیلی جذابه خوندمش اما به این نتیجه رسیدم نظرات عموم قابل اعتماد نیست. اصلا پیشنهاد نمیکنم. حیف وقت.

کتاب هیجان انگیزی بود، ولی اگه دوست داشتید نظرات گودریدز رو هم نگاهی بندازید.من دو تا از اون‌ها رو که باهاشون موافق بودم ، میگم: حفره داستانی داشت.و اینکه پس از پایان کتاب،اگه برگردید و از اول کتاب رو مطالعه(یا حتی مرور) کنید خیلی چیزها با منطق جور در نمیاید.

«مادرم همیشه میگه دونفر وقتی میتونن یه راز رو نگه دارن که یکیشون مرده باشه.🔪» کتاب: #هیچ‌وقت_دروغ_نگو نویسنده: #فریدا_مک_فادن مترجم: صبا ایمانی تعداد صفحات: ۲۶۰ ⚠️ نوشته‌های داخل () نظر شخصی خودمه. خلاصه داستان: تریشیا و ایتن، زوجی که شش ماهه ازدواج کردند؛ برای دیدن و خرید خانه‌ای بزرگ خارج از شهر، با قیمت پایین، به سمت خانه میروند. اما در برف گیر میکنند و مجبور به ماندن در خانه میشوند. در همان ابتدای ورود متوجه حضور کس دیگه ایی داخله خانه میشوند. خانه قبلا متعلق به دکتر روانشناسی بوده که سه سال است به قتل رسیده و... کتاب داخل دو بخش روایت میشه، گذشته و حال.( گذشته میشه دکتر هیل و حال میشه تریشیا و ایتن) روند داستان نسبتا تنده با حجم کم کتاب به راحتی میشه توی یک روز خوندش. میشه گفت یه سری موارد پشت ایده نویسنده برای پنهان کردن بخش اصلی، به وجود میاد که باید خیلی قوی تر روشون کار میشد. هر ادمی دو رو داره، بخش تاریک همه پنهانه و باید به اون قسمت نور تابیده بشه تا مشخص شه هرکس تا چه اندازه میتونه بد باشه( بد ؟؟ نمیدونم کلمه درستی هستش یا نه) کل این کتاب و کاراکتر هاش بر اساس همین مسئله پیش میرن. نویسنده با روایت ساده و دادن سر نخ های اشتباه و محو کردن اصل موضوع از شروع کتاب مخاطب رو میکشه و اخر داستان ( حدودا ۱۰۰ ص اخر) واقعیت رو برملا میکنه و هرچی جلوتر میره چیز جدیدی رو، رو میکنه. ( چیزی که باعث جذب من به قلم فریدا مک فادن شده همینه. اصل موضوع دقیقا جلو چشمه بهش شک میکنی اما انقدر ذهنت رو در گیر سرنخ های واضحی که میده میکنه که اون موارد برات کمرنگتر میشه با اینکه میدونی انقدر رو نیست همه چیز.) رمنس داستان های( کمه اونایی که رمنس خوان نیستن نترسید😂) مک فادن توی متن جا میگیره و نه اونقدری کمرنگه که بشه گفت ضعفه نه اونقدر زیاده که بشه جزو ژانر حسابش کرد.( این پسر خوشکله، داره تلاش میکنه که به موفقیت برسه، اعصاب نداره یعنی عصبی میشه و اینجوری نیست که کاملا سفید باشه و غیر واقعی. عجیبه اما از رمنس کتابهاش خوشم میاد🚶🤦‍♂️) و اما بحث پایان کتاب(عااااا اوکی من دوستش داشتم. پایانش اینجوری بودم که خوبه همه چیز رو جواب داد شاید بخشی که یه عده باهاش مشکل داشتن، توصیف کردن اون حالت های روانی افراد بود. یعنی اگر نویسنده میامد بیشتر از لحاظ روانی شخصیت ها رو کنکاش میکرد، بقیه باهاش مشکلی نداشتن. در کل به نظرم بی منطق نبود.) 😐 یه بخشهایی هم داشت که ازمایشهای علمی برای امتحان کردن مردم رو میگفت و یه سری دلایل رفتاری کاراکتر ها رو اونجا مشخص میکرد. خلاصه که نه با شاهکار بلکه با کتاب جنایی متوسط طرف هستید. شاید غلط املایی داشته باشه معذرت 🙃 شمام اگر خوندید نظرتون رو بگید.

پایان‌بندی کاملا غیر منطقی و افتضاح. خواننده رو به بهانه‌ی غیر قابل پیش‌بینی کردن پایان گول زده. درک نمی‌کنم چرا انقدر نظر مثبت داره.

عموما نظرها درباره اش مثبت بود و من خوندم داستان چالش برانگیز بود اما پایانش برام جالب نبود اینقدر راحت ادم بکشی و بعد بشینی آیس کوفت بخوری 🥴

کلا هر داستانی که با رفتن دو یا چند نفر به یه عمارت متروکه، جنگل یا سفر به مناطق بدون آنتن و این جور چیزا اونم مخصوصا تو برف و بوران شروع بشه مورد علاقه ترینمه😁 کلیشه ایه اما حقیقت داره. این داستانم که خب هم جز این دسته قرار می‌گرفت هم برگ برنده های زیادی داشت و حدسام همش اشتباه از آب در میومدن. قشنگ بود. توصیه میکنم

خیلی دوستش داشتم اونقدر که یه روز کامل رو به خوندنش اختصاص دادم تا تمومش کنم متن روان ترجمه عالی داستان پردازی خوب و هیجان لازم رو برای اینکه خواننده رو دنبال خودش بکشونه داشت با وجود اینکه داستانهای جنایی معمایی زیادی خوندم حدسم در مورد پایان کتاب اشتباه بود و غافلگیریش رو دوست داشتم فقط عجیب دلم برای لوک سوخت

خلاصه کتاب : تریشیا و ایتن زوج تازه عروس در پی یافتن خونه ی رویاهاشون راهی خارج شهر میشن …. با رسیدن به خونه مورد نظر بارش برف شدت میگیره و بخاطر دور بودن خونه از منطقه ی شهری مجبور میشن شب رو داخل خونه ی مورد نظر بگذرونن خونه ای که پیشتر متعلق به ادرین هیل نویسنده و روانشناس معروفی بوده که ناپدید شده … خونه ای مه بنظر میرسه پر از رمز و رازه …. نظر من : کتاب بصورت کاملا کلیشه ای شروع میشه یک زوج توی خونه ای متروک گیر میکنن … کلیشه ای که از دید من قلم نویسنده و فلش بک هایی که از گذشته صاحب خونه اون رو پر کشش میکنه .. حدس هایی میزنیم و قطعا اگه با نویسنده ی معمولی روبرو بودیم حدس هامون تا درصد قابل ملاحظه ای درست از آب در میومد .. فریدامک فدن اسمی که من بعد هر کتابی ازش دیدم فی الفور میخرم … مارو دقیقا زمانی که حس میکنیم ما بقی داستان واضحه غافلگیر میکنه و حدس هامون رو به گل مینشونه … امتیاز ها : امتیاز گودریدز : 4.1/5 امتیاز گوگل یوزر :4.45/5 (۸۹ درصد ) امتیاز من : 5/5

راستش نمیدونم دقیقا چه توضیحی باید برای این کتاب و امتیاز سه ای که بهش دادم بدم من کتابهای بخش دی، خدمتکار، همکار و هیچوقت دروغ نگو رو از فریدا مک فادن خوندم و اون سه تای اولی بیشتر به دلم نشستن ولی این یکی… نویسنده خیلی سعی کرده بود قاتل رو شخصیت دور از ذهنی برای خواننده ترسیم کنه که بنظرم دقیقا نقطه ضعف کتاب هم همین بود چون وقتی میفهمین قاتل اصلی کیه همه اون ۱۸۰ صفحه ای که قبلا خوندین میره زیر سوال و خیلی از رفتار های قاتل اصلا با عقل و منطق جور درنمیومد ولی با همه اینها بنظرم هر چی کتاب از فریدا مک فا‌دن دیدین چشم بسته بخونید:)

به عنوان کسی از ده‌ها و ده‌ها رمان جنایی خونده میگم، فریدا مک‌فادن بیش از آنچه که لایقشه مورد توجه قرار گرفته. قلمش بسیار ضعیفه، جملات کلیشه‌این، نمیشه با کاراکترها ارتباط برقرار کرد، یه چرخه‌ی مشخص و تکراری‌ای تو بیشتر کارهاش تکرار میشه و مهم‌تر از همه، داستان‌هاش منطق ندارن. یعنی صرفا می‌خواد خواننده رو شوکه کنه، بدون این که براش مهم باشه اصلا اون اتفاق یا پلات توییست منطقی هست یا نه. همیشه هم دلش می‌خواد پایان‌ها رو یک‌جوری باز تموم کنه که مثلا مرموز باشه. تنها دلیلی که بهش یک نمی‌دم اینه که آدم رو تا پایان با خودش می‌کشونه و هیجان داره، با وجود این که اعصاب‌خرد کنه. ××× خطر اسپویل ××× یعنی در دنیای واقعی این ممکنه که یک‌نفر این همه از "اطرافیانش" رو بکشه و هیچکس هم حتی نیاد راجع بهش تحقیقی کنه؟ (بحث اثبات و این‌ها به کنار) همینجوری یه نفر یکم شک کرده بعد رفته؟ یکم پرونده تروکرایم خونده باشید کاملا باگ این قضیه دستتون میاد.

باورم نمیشه مردم از همچین کتاب مزخرفی آنقدر تعریف کردن

سلام من باتوجه به نظرات رفتم و کتاب رو خریدم. عصر شروع کردم به خوندنش و تا نتونستم زمین بزارم!! تا شب تموم کردم!! همش با خودت حدس میزنی و ادامه میدی تا شوکه بشی واقعا داستان فوق‌العاده پرکشش و جذابی داشت!! اما... به نظر من اگه نویسنده قرار بود اینجوری رو دست بزنه و مخاطب رو توی شوک فرو ببره، باید شخصیت دیگه ای رو انتخاب میکرد...نویسنده با این کار، تمام داستان رو از اول می‌بره زیر سوال و یکنواخت اطلاعات از بین می‌ره! مثلا شخصیت در اول داستان جوری وانمود می‌کنه انگار اولین باره وارد خونه میشه! یا خیلی از تناقضات دیگه.... در کل به خوندش می ارزید 🌱💚

واقعا شوکه‌کننده‌س..همین!

فقط می‌تونم بگم بیچاره "لوک" :((

مسخره بود اصلا اول و آخر داستان با هم جور نبود انگار نویسنده خواننده را به سخره گرفته بود داستان سیر منسجم نداشت مثل اینکه یکی به شما بگه من وسیله ای داخل اتاق مخفی کردم شما بگرد و پیدا کن بعد یک دفعه وسیله مخفی شده را از داخل یخچال در بیاره و مثلا فکر کنه شما را شگفت زده کرده در صورتی که اصلا آدرس اشتباه داده بوده

من ابتدا با خوندن کتاب" بخش دی" تمایل زیادی داشتم تا کتاب دیگری از فریدا مک فادن رو بخونم . کتاب "هیچوقت دروغ نگو" بدون اغراق شروع جذابی داشت اما در اواسط داستان دچار یکنواختی میشه . و در پایان بیشتر عصبی میشید تا شوکه! بنظر من میتونید جای اینکه وقتتون رو پای این کتاب بزارید یک کار مفید دیگه کنید . اما اگر حوصلتون سررفته پیشنهاد بدی نیست اما لایق اونهمه شگفت زدگی و تعریف و تمجید هم نیست !

اگر ما رو نمیکشه بندازه گوشه باغ ی کامنت بذاریم

قلم فریدامک‌فادن جوریه که اصلا خسته نمیشی و از همون اول داستان برات جذابیت داره و میخوای که ادامه بدی. طی داستان برای خودت به بعضی کاراکترا مضنون میشی و وقایع و حدس میزنی ولی در آخر….. میبینی که نویسنده زرنگ‌تر از این حرفاست😂 و دلت میخوادکتابو از اول بخونی و این دفعه با علم به این که داستان چی بوده به جزئیات داستان و وقایع دقت کنی. در کل عالییی بود و قطعا پیشنهاد میشه.

متوجه نمیشم واقعا هم نمیشم چطور میشه این کتاب رو توصیه کرد و با اینهمه آب و تاب ازش تعریف کرد . کتاب چیزی جز تکرار حرفاهای تکراری از جمله شوهرم آقاست که بیشتر از اینکه فکرش رو بکنید تکرار شد لوک آدم خوبیه ، نمیتونی منو تنها بذاری ، من این ساندویچ سرد رو دوست ندارم ، من لباس اون رو نمیپوشم ، من خونه اون زندگی نمیکنم و... . و در آخر هم داستان اصلی رو براتون تعریف می‌کنه و میگید شوکه کننده؟ هم این هم خدمتکار هم پرونده هری کبر واقعا افتضاح بودن . هیچوقت دروغ نگو ؟ دکتر ادرین خندم گرفت انگار مهسا چهار ساله اینو نوشته ، از ۲۷۰ تا صفحه ۲۰۰ تا مزخرفات تکراری . بخونید و لذت ببرید از این اثر بی نظیر (همش وقت تلف کردن بود )

بنظرم کتاب های فریدا مک فادن خیلی یه بار مصرفن و کلا یه کتابشو که میخونی دیگه خیلی دستش واست رو میشه. من قبل از این کتاب زندانی رو خونده بودم و با اینکه این کتاب توییست قوی تری داشت ولی شخصیت پردازی و کلا روایت زندانی خیلی قوی تر بود. درکل خیلی خیلی معمولی بود

عالی بود واقعا پیشنهادش می کنم هیچ کدوم از حدسیاتم شبیه کتاب نبود و واقعا نمیشه پیشبینی کرد

عالی بود، یکی ازبهترین کتابهای معمائی جنائی ورازآلودی که تا بحال خواندم ،میتوانم بگویم بهترین کتاب، تا آخرکتاب اصلن نمیشه هیچی رو حدس زد واگرحدسی هم باشه قطعن اشتباهه،باید تا آخرخواند تا کامل متوجه شد، بینظیر بود.

خب کتاب رور بخاطر نویسنده اش خوندم چون بخش دی رو بی نظیر نوشته بود ولی این کتاب جذبم نکرد چون به نظرم راز بر ملا شده در آخر داستان غافلگیر کننده نبود و انگار نویسنده کلا داستان رو تغییر داد و شخصیت ها رو از چیزی که بودن به شخصیت جدید تبدیل کرد!!!

سلام دوستان :) و اما بررسی کتاب (هرگز دروغ نگو) از فریدا مک‌فادان به عنوان سومین کتابی که از این نویسنده خوندم 😃 داستان: کتاب روایت داستانی جذاب حول محور زندگی زوج جوانی به نام تریشیا و ایتان است، زوجی که پس از شش ماه از ازدواجشان در دوران “ماه عسل” زندگیشان به سر میبرند و برای یافتن خانه ی آیده آل خود پا به سفر هیجان انگیزی میگذارند. برنامه ی اونها زمانی دستخوش تغییر میشه که بواسطه ی طوفان شدیدی که طی بازدید از یکی از خانه های مدنظرشان رخ میده مجبور میشن در خانه ی خالی از سکنه ی روانپزشکی مشهور به نام ادرین هیل پناه بگیرند. روانپزشکی که بدون هیچ نشونه ای سالها قبل ناپدید شده. داستان کشش بسیار بالایی داره و همونطور که داستان پیشرفت میکنه لایه های راز های نهفته در بطن داستان بیشتر و بیشتر برملا میشن و یک شبکه از داستان های پیچیده و بعضا عجیب در بطن داستان اصلی رو نمایان میکنن. هر کشف جدید، بعد جدیدی به ابعاد داستان اضافه میکنه و کشش داستان رو بیشتر میکنه. کشش داستان جوری خواننده رو همراه میکنه و به به تدریج اوج میگیره که در پایان وقتی که به اخرین صفحه میرسه شگفت زده به همراه میزان زیادی از تنفر به فکر فرو میره. پایان داستان من رو کاملا شوکه کرد هم به معنای مثبت هم به معنای منفی. مثبت از نظر اینکه تموم حدس هام اشتباه از آب دراومدن و منفی از این نظر که پایان بندی نویسنده خیلی مطلوب من نبود که البته یه امر شخصیه و نهایتا از خوندن کتاب همچنان لذت زیادی بردم. ژانر: psychological-thriller لازم به ذکر که نویسنده یعنی فریدا مک‌فادان خودش بک گراند پزشکی داره و تا الان هر سه کتابی که ازش خوندم ارتباط مستقیمی با بک گراند تحصیلی خودش داشتن اینجا هم میتونین مصاحبه ای که با نویسنده انجام شده رو ببینید (انگلیسی): https://youtu.be/xf3UMKJlYw4?si=rfwg0ljtKoI8hCk0 ترجمه: ترجمه ی کتاب بسیار روان و خوبه. ترجمه ۹۸ درصد به متن اصلی وفاداره و اون دو درصد هم که وفادار نیست بخاطر محدودیت هایی که از سمت وزارت ارشاد اعمال میشه. مثلا ۱. ‌ Ethan wraps his body around mine, his breaths immediately grow deeper. I don't know how he can seem so relaxed here این جمله توی فصل ۱۵ حذف شده. از نظر من اروتیک نیست نمیدونم چرا حذف شده. یا ۲. intruder رو توی همین فصل متجاوز معنی کرده. معنی درسته ولی توی این کانتکست بهتر بود کلمه ی دقیق تر و بهتری انتخاب بشه که مخاطب رو به اشتباه نندازه چون امکان برداشت غلط از این کلمه توی اون بخش داستان هست یا مثلا بخش رابطه ی جنسی ایتان و آلیشیا توی فصل ۲۵ حدف شده که دیگه معلومه چرا 😅 یکی از ایراداتی که میتونم به ترجمه بگیرم اینه که مترجم بعضی جاها یادش رفته قبلا یه کلمه رو سانسور کرده بوده. مثلا توی فصل هشت شراب‌ رو نوشیدنی ترجمه کرده‌ و توی فصل نه یادش رفته و شراب رو شراب ترجمه کرده. طراحی جلد هم مثل همه ی کارای فریدا مک‌فادان از خودش هست موفق باشید دوستان

عالی بود ؛ داستانی جذاب و هیجان‌انگیز و توصیفات خوب و بدون اضافه گویی و پایانی شوکه کننده.

چرند بازاری و بی محتوا در حد سریال ها دست صد حیف ا زمان و وقت حتی به درد سرگرم شدن هم نمی‌خورد

1~کتاب‌های فریدا مک فایر برای من مثل تفریحه 😁 و اینکه خودمو به چالش بکشم (ببینم میتونم قاتل رو تشخیص بدم یانه) 2~این کتاب رو در ۵ ساعت خوندم 3~کتاباش برا آخر هفته که بشینی یه نفس بخونی عالیین . . . 166

این کتاب بخاطر نظرات مثبتی که داشت خوندم اما به شدت پشیمونم کرد. داستان جالب و پر کششی داشت اما پایانبندی بسیار بی معنی بود. نه نکته ای و نه حتی جذابیتی... فقط میخواست غافلگیرانه باشه اما بیشتر بی مزه بود. در کل من که دوستش نداشتم :(

کتاب کاملا سطحی، برای قشر نوجوانی که فقط بخواد سرگرم شه مناسبه!

پایان داستان به من نچسبید :)

فکر نمیکردم پایانش اینطوری بشه، نه که انتظار داشته باشم خیلی کلیشه ای آدم بدا به سزای اعمال‌شون برسن، اما خیلی هم چیدمان داستان خوب نبود. نویسنده بشدت تلاش کرده بود ذهن مخاطب رو منحرف کنه که این موضوع بنظرم اینقدر براش مهم بود که حتی اگه وقایع آب دوغ خیاری هم شد اهمیتی نده، داستان خیلی باگ داشت. ابتدای داستان که با این فضا روبرو میشی : خانه‌ای در ناکجا آباد که آنتن موبایل توش صفر میشه، میفهمی که باید سطح توقع‌ات رو خیلی بیاری پایین.

فریدا همیشه جوری بازی میده که یه چیزیو به مغزت القا کنه و جای حدس برات کم تر میذاره برای همین باز شدن معما خیلی شوکه‌ت می‌کنه. کتاب جالبیه و هیجان انگیزه و البته کمی بیمارگونه😅 در کل کتاب بدی نبود اما عالی هم نبود. برای سرگرمی قشنگه

عالی بود

به شدت چرند و کلیشه ای بعید بود از خانم مکفادن چنین داستان خسته و داغونی

وقتی کتاب بخش دی رو از فریدا ‌مک‌فادن خوندم مشتاق شدم بقیه کتاباش رو هم بخونم ولی این کتاب به شدت تو ذوقم زد. دوسوم اول کتاب گیرا و پرهیجانه ولی ایده قاتل به شدت‌ افتضاح و احمقانه‌ست بعد اینکه میفهمید قاتل کیه به عقل نویسنده شک میکنید که چطور اینقدر بی‌فکر ایده‌پردازی کرده و چقدر بخش آخر کتاب با تمام محتوای اون متناقضه!حیف وقت عمیقا متاسفم

من این کتاب از نویسنده رو بیشتر از بخش دی دوست داشتم چرا که داستان میشه گفت خیلی بهتر و منطقی تر از بخش دی بود اما تنها چیزی که منو به فکر فرو برد این بود که ادما توی این کتاب چقدر راحت ادم میکشتن و هیچ وقت هم تو دام پلیس نیفتادن امتیازم بهش ۴ستاره ست برای همین مورد و اینکه یک روانشناس موفق وقتی خودش نتونه روی رفتار خودش کنترل داشته باشه چطور اینقدر معروف و مشهور شده؟ 🤷🏻‍♀️

واقعا غیرقابل پیش بینی بود . یه عده روانی دور هم جمع شدن که بینشون یه روانپزشک هم هست!

خب چیزی که در مورد قلم نویسنده متوجه شدم اینکه هر شخصیت رازی از گذشته داره و پلات توییست داستان هاش قویه که شما رو شوکه می‌کنه. فراز و نشیب داستان به خوبی طی می‌شه و پایان ها طوریه که بعضی خواننده ها رو راضی می‌کنه و اما این کتاب پایان زیاد خوبی نداشت. به هر حال به جز قسمت پلات توییستش قابل حدس بود.

داستان یک زن و شوهر که دارن به یه خونه متروکه می‌رن؟ حتما اونجا یه قاتل منتظرشونه؟ یا قراره روح صاحب خانه بیاد سراغشون؟ نه نه نه، توصیفاتی که از کتاب گفتن کلیشه ایه در واقع خود نویسنده خواسته خواننده حدسیات کلیشه ای بزنه نویسنده ما رو آماده کرد که آمادگی این چینش رو نداشته باشیم! نمیدونم قلمش چطوریه که خواننده رو مجذوب و غرق در کلمات می‌کنه نمی‌تونی از کتاب دل بکنی و فقط می‌خوای به حقیقت برسی زمانی که به پلات توییست شوکه کننده می‌رسی واقعا احساس میکنی که رگه های ذهنت دارن شکاف بر‌می‌دارن اگه هنوز کتاب رو نخوندید باید این توصیه رو کنم که فکر نکنید می‌تونید داستان رو حدس بزنید و واقعیتش رو کشف کنید🤷‍♀️ کتابی غیرقابل پیشبینی در دست شما قرار داره با تشکر، این نقد ضعیف رو بپذیرید🙏

چهارمین کتابی که از فریدا مک فادن خوندم. در واقع اینقدر از خوندن کتابِ "بخشِ دی" هیجان‌زده شده بودم که توی دو روز سه کتاب دیگه از فریدا مک فادن خوندم و باید بگم بعد از "بخشِ دی"، کتاب مورد علاقه‌م از این نویسنده، این کتابه. در طول خوندن کتاب فکر می‌کردم تونستم داستان را حدس بزنم اما در نهایت متوجه شدم کاملا اشتباه می‌کردم و این هیجان‌زده‌ترم کرد. قطعا خوندنش رو توصیه می‌کنم.

یه کتاب هیجان انگیز و پرکشش. واقعا سرگرمی خوبی بود ولی وقتی تموم شد احساس خوبی نگرفتم ازش... چون داستانش به صورتی پایان یافت که افراد بد ذات به نتیجه کاراشون نرسیدن و به سادگی زندگیشون رو ادامه دادند.

فوق العاده اس. هم این کتاب هم بخش D از همین نویسنده. حتما مطالعه کنید... ماجرای یک زوج هست که میخوان یه خونه بیرون شهر بخرند و زمانی برای بازدید خونه می‌روند که هوا کولاک و برفی است و به ناچار تو همون خونه ساکن می‌شوند و الی آخر.... 💯👌

نویسنده کتاب برخلاف اسم کتاب کاملا به خواننده دروغ میگه تا در پایان مثلا غافلگیر بشه! مطمئن نیستم از این شکل غافلگیری خوشم بیاد ولی تا سه چهارم پایانی واقعا جذبش شده بودم کشش و هیجان خوبی داشت و شاید میشد پایان بندی بهتری داشته باشه اما همینم کار قابل قبولی بود

ترجمه خوب و روان بود اما در رابطه با محتوا باید بگم که من اصلا از اواخر کتاب خوشم نیومد. اوایل کتاب خیلی خوب و جذاب بود اما در نهایت برای من راضی کننده نبود. هر چند کتاب سلیقه ای هست. و قرار نیست همه از یک کتاب بدشون بیاد یا خوششون بیاد.

کتابی که هیجان زیادی داشت و و انسان‌ها رو از زوایای مختلفی بررسی می‌کرد خیر وشر.... نتونستم کتاب زمین بزارم و چند ساعته خوندم کلا در این کتاب حسابی غافل گیر شدم و حدسیات اشتباه بود خصوصا جمله آخر کتاب🙃🙃

چرا انقد خووووب بود این کتاب!!

اواخر کتاب هر صفحه ای رو که ورق میزنید با یک اتفاق غیرمنتظره دیگه رو به رو میشین . پایان کتاب اصلا قابل حدس نبود

هیچ وقت دروغ نگو ... محشر بود محشر .. واقعا فوق العاده بود ، یه رمان جنایی که هر صفحه اون از صفحه قبل جذاببتش بیشتر بود ؛ میشه گفت یه تراژدی عجیب و غریب داشت . اگه خلاصه بگم داستان زوجی بود که قصد خرید خانه ای داشتند و وارد خانه ای عجیب شدند که هر کدومشون چیزایی از قبل در موردش میدونستند ولی قصدشون این بود اون یکی به رازشون پی نبره و در ادامه کم کم تیکه های پازل به هم چسبید و داستان تکمیل شد . یکی از بهترین و جذاب ترین رمان هایی که تا حالا خونده بودم همین بود : اوج هنر نویسنده در اون مشخص بود و الکی نبود به چنین فروشی رسیده ؛ اگر قصد دارید این رمان رو بخونید مطمئن باشید پشیمان نمی شوید . پیامش برای من : ۱_ هیچ وقت دروغ نگو ۲_ دیگران بسیار دروغ می گویند . ایام به کام .