
نظرات کاربران درباره کتاب درون آب
آوا
ترجمهی خوبی داشت. از چند زاویه میخوام دربارهاش بگم:
یک) راوی و زاویه دید
فرم روایت رمان برام جالب و عجیب بود. هر فصل، یک راوی متفاوت داشت (اما مثل دختری در قطار نبود که کلا سه چهارتا راوی باشه) در این رمان تعداد راویها خیلی زیاد بود. هر فصل به جز اینکه راوی متفاوتی داشت، از نظر زاویه روایت هم فرق داشت. فقط چهار شخصیت، به صورت اولشخص و از زبان خودشون داستانشون رو میگفتن یعنی(شان، ارین، جولز، لینا). بقیهی شخصیتها بصورت سوم شخص حضور داشتند و داستانشون روایت میشد.
پس هر فصل هم از دید شخصیتی متفاوت بود و هم نحوهی روایتش متنوع بود.
دو) زمان
گاهی فصل بعدی، در همون زمانی روایت میشد که فصل قبلی روایت شده بود. یعنی به فرض، شخصیتی مثل لینا توی مجلس ختمه و یه فصل از زبانش روایت شده، حالا فصل بعدی از زبان جولیا است توی همون مجلس ختم، اما با زاویه دید خاص جولیا. پس گاهی فصلها از نظر زمانی ثابت بودند و فقط راوی تغییر میکرد و گاهی فصل بعدی، پرشی به سالها قبل بود و شگفتانگیز اینکه گاهی پرشی بود به چند قرن قبل و روایت از دید فردی بود که قرنها قبل مرده. (اینجا باورپذیریش رو برام کم کرد)
سه) روابط (شاید با کمی چاشنی اسپویل)
همهی شخصیتها به آبگیر بکفورد، ربط داشتند. نقطهی اتصال همهی شخصیتها، زنانی بودند که از سالیان پیش تا امروز در آبگیر بکفورد، غرق شده بودند. (البته به دلایل اجتماعی یا از این دست)
چهار) انتقاد؟ نظر شخصی؟ اسپویل؟ (شاید هر سه)
سبک روایتش برام جالب بود و نویسنده مثل یک معمار عمل کرده بود. مطمئنم نوشتن همچین رمانی با این ساختار خیلی سخته و خوشحالم خوندمش چون خلاقانه و جسورانه بود، اما تعدد شخصیتها، پرشهای زمانی، تغییر زاویه دید، باعث شد واقعا لذت نبرم. تا میومدم با یک شخصیت، همذاتپنداری کنم، شخصیت بعدی میومد و گیجم میکرد. البته از اواخر نیمه دوم کتاب، برام عادی شد تقریبا، ولی بازم اسامی یادم میرفت انقدر که زیاد بودن. به هیچ کدوم هم نشد خیلی نزدیک بشم.همشون دور بودن انگار و فقط توی ذهنم فکر این بودم که چطوری قراره تهش اینا بهم ربط پیدا کنن.
یه جاهایی معلوم بود نویسنده برای خلاصه کردن یک سری روایتها و سریع ساخته شدن شخصیتهای متعدد، مجبوره کلی فلشبک و خاطرات شخصی اونارو بگنجونه تا شخصیتشون زود دربیاد و حجم کتاب از این بالاتر نره. ولی همین هم باعث شدهبود پراکندگی روایت بیشتر بشه و خیلی حافظهی مخاطب و خواننده رو به چالش بکشه. یه قسمتهایی واقعا حس میکنم قابل حذف بود یا بعضی روابط و شخصیتها.
این دیگه اسپویله: اعتراف پاتریک بنظرم اصلا منطقی نبود با اینکه پلیس کارکشتهای بوده، انتظار میرفت تدبیر دیگهای پیدا کنه. در ضمن زنش رو اتفاقی کشتهبود و زندگیش رو فدای پسرش کرده بود برای همین اون ماجرای کشتن گربهی حامله بنظرم به شخصیتش نمیخورد و برای گمراه کردن مخاطب بود. فصل آخر و معلوم شدن کار (شان) هم اصلا برام منطقی نبود.
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان