
نظرات کاربران درباره کتاب گندزدایی از مغز
۲٫۵
(۸)
مادربزرگ علی💝
قشر پشت پیشانی (کورتکس) آخرین قسمتی از مغزه که تکامل پیدا کرده و قسمتیه که تا ۲۰ سالگی رشد میکنه و جاییه که رفتارهای ما را کنترل میکنه و جلوی تصمیمات غیر منطقی ما را میگیره. ویه دلیل اینکه کار کردن با نوجوانها یه کمی سخته اینه که این قسمت در حال سیم کشی های عصبیه و هنوز کامل رشد نکرده قسمت دیگه در مغز بنام آمیگ دالاس یا بادامه (بادامک) جاییه که احساس ما را میسازه مثلا جاییکه برای اولین بار به یه شعله آتش دست میزنیم و دستمون میسوزه حسی را بوجود میاره که این شعله قراره چیز سوزنده ای باشه دفعه ی بعدی که ما دستمون را سمت آتش نمیبریم تداعی آن درد، کار بادامکه . بادامک یه جور آژیر خطر دستشه یعنی وقتی یه تجربه ی تلخی داشتیم که بهمون آسیب رسونده بادامک به ما یاد آوری میکنه که مواظب باش که دوباره تجربه ش نکنی این کتاب مسائل روانشناسی را با ژانر طنز مطرح میکنه.
حالا میرسیم به قدیمی ترین قسمت مغز بنام ساقه ی مغز، وقتی که بادامک آژیر خطر را روشن میکنه اینجا ساقه ی مغز وارد عمل میشه که قسمت غریزی رفتار ماست.
هر سه قسمت که نام بردیم به بقای ما کمک میکنند ولی وقتی بادامک آژیر خطر را میزنه ساقه ی مغز بخش پشت پیشانی را تعطیل میکنه عملا خودش پشت فرمان میشینه چون احساس خطر میکنه ، پس کنترل اوضاع را به دست میگیره.
بسیاری از واکنش های سریع ما کار ساقه ی مغزه که تا مهره های گردن هم پایین میره.
نویسنده میخواد بگه توی تاریکی جمجمه چی میگذره و من باید ازش سر در بیارم تا بتونم سر از کار خودم در بیارم و کنترل اوضاع خودم را بهتر بدست بگیرم. خیلی وقتها مغز ما در تشخیص خطر واقعی از غیر واقعی اشتباه عمل میکنه .
ریشه بیشتر احساسات، مثل اضطرابهایی که ما داریم و بی مورد تجربه ش میکنیم کار بادامک نامرده ! قابلیت مغز ما برای تشخیص خطرهای واقعی از غیر واقعی قابلیت قدرتمندی نیست! نویسنده میخواد چیزهایی را که ما خطر تلقی میکنیم خود آگاه کنه ، میخواد قشر پشت پیشانی و بادامک را سر یک میز بنشانه تا حرف بزنند تا بعضی از چیزهایی را که واقعا خطر نیستن، ما خطر تلقی نکنیم.
مثلا شما از صحبت کردن برای جمعی هراس دارید دلیلش ممکنه این باشه که در کودکی چیزی تعریف کردید که چپ چپ نگاهتون کردند! بادامک میگه این تجربه ی دردناکی بود پس با گفتن نظرم ممکنه من خنگ به نظر بیام یا حرفم اشتباه باشه یا با گفتن حرفم قضاوت بشم ! بادامک اینو ذخیره میکنه، حالا ۲۰ سال از آن تجربه دردناک گذشته من الان توی جلسه کاریم هستم و همه دارن راجع به کار نظر میدهند اما من تا میام نظرمو بگم انگار حلقه ای از آتش دورم روشن میشه و نمیتونم نظرمو بیان کنم چون خاطره خوبی از آن ندارم! جالبه که نه تنها تجربه های خود ما، بلکه تجربه ی نسلهای قبل از ما هم روی ما اثر داره! کتاب از تروماهای ما و اثر گذاریش روی بادامک میگه.
رنجهایی به تروما تبدیل میشن که یا شدید باشه، یا غیرمنتظره باشه ، یا بلند مدت باشه، یا پنهان بشه و نتونیم بیانش کنیم و یا نتونیم پاسخی بهش بدیم.
در اینجور مواقع باید خودت را کنکاش کنی ببین چه رنجی بوده که بادامک را فعال کرده.
اگه ما به افکار بی توجهی کنیم مغز ما فکر میکنه که ما حواسمون نیست پس با شدت بیشتری افکار منفی را تولید میکنه باید به مغز یادآوری کنیم که حواسم هست مثل اینکه داریم با مادری که نگرانمون هست صحبت میکنیم.
باید اجازه بدیم احساسه بیاد و بره یکی از تکنیک ها اینه که برای احساسه اسم بذاریم مثلا بگیم باز مارکوپولو اومد و بذاریم بیاد و رد بشه بره بی توجهی نمیکنیم اما خیلی هم درگیرش نمیشیم اینو بدونیم که بی توجهی به یک احساس خود توجهه .
پس بی توجهی نکنیم خیال بادامک نامرد را راحت کنیم که نره ساقه ی مغز را خبر کنه چون ما زورمون به ساقه ی مغز نمیرسه ، سعی کنیم موضوع را با بادامکه حل و فصل کنیم بادامک مثل این بچه لوسها تا یه چی میشه میخواد بره باباش(ساقه مغز) را خبر کنه.
اولین کار اینه که اون تروما را حلاجیش کنیم و دومین کار پردازش آگاهانه ی داستان ماست.
در جریان باشیم در مسیر بهبودی طبیعیه که گاهی حالمون بد باشه برای مدیریت احساسات بد اولین اقدام سخن گفتنه، تجربه های حسی را وسط نیاریم ، بعدی لمس اونه سومیش اثره یعنی این تروما چه اثری روی من میذاره و آخری مواجهه س یعنی با آن چیزی که باعث تروما شده روبرو بشیم.
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان