نظرات درباره کتاب مجله کتابدار ۲ ـ شماره۵ ـ نوروز ۹۵ و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجله کتابدار ۲ ـ شماره۵ ـ نوروز ۹۵

نظرات کاربران درباره کتاب مجله کتابدار ۲ ـ شماره۵ ـ نوروز ۹۵

انتشارات:کتابدار 2
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأی
۵٫۰
(۲)
S
ای آنکه به دست توست، احوال جهان حکمی بنما که گردد ایام به کام... عرض ادب و تسلیت به محضر امام زمان (عج) و کاربران گرامی طاقچه به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام. امیدوارم به برکت نام امام هادی (ع) سال 1397برای همه شما عزیزان پر از خیر و رزق و سلامتی و موفقیت باشد. ان شاءالله. در پناه حق باشید . 🌹🌿
سپیده
سلام عرض می کنم خدمت تیم محترم طاقچه جان با اجازه قسمتی از پراکنده نویسی هامو، اینجا قرار میدم، در صورتی که نیاز بود تذکر بدبد، ممنون میشم.🙇‍♀️🌹🌹🌹 یه روز داشتم با برادر زاده ی رضا اینا😁 کنار باغچه ی بزرگ حیاطشون طناب بازی می کردم👭🤗 و توی عوالم بچگیم بودم😍 که صدای پایی افکارمو عین توپ فوتبال شوت کرد تو، اوت🤔😁 درس حدس زدید، رضا بود که داشت از پله های ایوونشون پایین میومد.😎😁 سرشو جوری پایین گرفته بود که انگار خواستگار نیشسته روبروش، اینم داره با خجالت سینی چای رو بهش تعارف می کنه🙇‍♀️😁 ایطووو ای بچه، خجالتیو، کمروو و نجیب بوداااا...🙇‍♂️🙇‍♂️🙇‍♂️😁 راستی اینو هم بگم که رضا اینا، اصالتا اهل شهر گلو بلبلو سعدیو حافظو دیگران بودن😊😊😊 گاهی که با مامان می شینیمو، یادی از گذشته می کنیم، مامان با حرارت خاصی میگه: ولی الحق، پسر نجیبو سربزیرو اقایی بود... وگرنه من چطور می تونستم با وجود دو تا دختر دم بخت😂😂😂😁 باهاشون رفتو آمد داشته باشم🙄🤔🤔🤔😁 روزی یاد ندارم حرکت غیر اخلاقیی ازین بچه ببینم... برگردیم سر قصه؛😁 با رعایت یک متر و نیم الی سه متر فاصله😁 و احترام به حریم خصوصیم، ایستاد و یه منو منی از سر خجالت کرد و گفت:🙇‍♂️🙈😁 سلاامم خانومم سپیده🙇‍♂️ باباتون خوبن؟! مامانتون خوبن؟! خودتون خوبید؟! همشون خوبن؟! 🙇‍♂️😁😁😁 چیزههه...میگمووو...چیزههه...🙇‍♂️😁 اتاقای طبقه بالوو هستاااا، مستاجرش بلند شودااا...🙇‍♂️😁 نقاش اوردیم، داره بالو رو نقاشی می کنه🙇‍♂️😁 من: خببب؟؟؟؟!!!!!🤔 اون: میگمووو داره قشنگگ میشهه هاا🙇‍♂️😁 اگه مامانتون اجوزه میدنوو، بفرموید بالوو، ی نیگاش بندازید، بیبینید خوشتون از رنگش میاددیا نه🙇‍♂️🙇‍♂️🙇‍♂️😁 من که تا اون موقع هاجو واج به رضا نیگا می کردم! به خودم اومدمو گفتم: مامانم اجازه میده، شماها رو خیلی دوس داره😊😊😊 پس بفرموین بالوو خانوم سیپیده🙇‍♂️😁 سلانه سلانه دنبالش راه افتادم.به رسم ادب گفت: اول شومو بفرموین توو... وارد هال و پذیرایی که شدم، نقاش همچنان داشت رنگ می کرد...🤶 اونم با چه سلیقه و وسواس خاصی...😍 من: برا مستاجر جدیدتونه؟!🤔😊 اون: نههه...چیزههه...چیزززز.... واسه ی خودمون🙇‍♂️🙇‍♂️🙇‍♂️😁😁😁 با شنیدن این جمله، دستامو گذاشتم رو گوشامو با صدای بلند و گوش خراشی داد زدم: من نمی ی ی خخخوووااااامممممم عرووسسسییییی کنننمممممم😠😠😠😤😤😤📣📣📣📣📣😁😁😁 من می خوااااممممم پله هاااییییی طرقی رووووو بالااااااا بررررممممممم😠😠😠😁 طفلی رضا، رنگ به روش نمونده بود🤤🤤🤤😨😨😨👻👻👻😁😁😁 سفیدددد عین گچکاری قبل از رنگ اتاقا شده بود😁😁😁 با صدای نقاش پیر و خسته👴🎅🤕😕😢 به خودم اومدم...🤔🤔🤔 : والووو خانوم کوچولوی گلوو😁 اون پله هااا که گفتینوو، منم هر روراااا مجبوروم ازش بالو بروم... با شنیدن این جمله، دیگه موندنمو جایز ندونستمو، پله ها رو دو تا یکی کردمو، به طرف کوچه دویدم...😁😊😊😊

حجم

۱۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

حجم

۱۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

قیمت:
رایگان