نظرات کاربران درباره کتاب دنیای بیمار

تا حالا به این موضوع فکر کرده‌اید که بعد از اعدام یک متهم چه بلایی سر خانواده‌ی او می‌آید؟ و ممکن است چه طور مورد بی‌مهری و قضاوت دیگران قرار بگیرند؟ کتاب "دنیای بیمار"با خودکشی مهتاب،خواهر علی‌رضا مشکور شروع می‌شود.علی‌رضا از ده سالگی برای مادر، خواهر و برادرش همانند یک پدر زحمت کشیده است تا به اصطلاح آب در دلشان تکان نخورد. جمله‌ی معروف از بچگی مرد شده است مصداق بارز علی‌رضاست. مردی فداکار که همه هستی‌اش خانواده‌اش است،اما چه اتفاقی در گذشته‌ی آن‌ها رخ داده که مهتا با وجود اینکه میداند جانِ برادرش است اما می‌خواهد از زندگی‌اش بگذرد..... "دنیای بیمار" داستان زندگی خانواده‌هایی است که به علت مجرم بودن یکی از اعضای خانواده،مورد قضاوت‌ها و بی‌مهری مردم قرار می‌گیرند.ضربه می‌خورند، نابود می‌شوند اما دست از تلاش بر نمی‌دارند و بلند می‌شوند،اما آیا از نظر روحی نیز می‌توانند به درجه‌ای از آرامش برسند؟ "ریحانه رسولی" نویسنده‌ی نوقلمِ کتابِ "دنیای بیمار" از مضمون بسیار تامل برانگیزی در اولین کتاب خود استفاده کرده است.نویسنده‌ای که به شدت قلمی گیرا و قوی دارد و داستانی پر تعلیق خلق کرده است. کتاب حجمی بالا دارد ،که می‌توانست کمی از حجم آن کم شود. هر چند با همین تعداد صفحه نیز به دل می‌نشیند . شخصیت‌پردازی کتاب بسیار پخته است و شما می‌توانید از همان شروع داستان با آنها ارتباط بگیرید . شخصیت‌ها با وجود تعددشان، اصلا موجب سردرگمی خواننده نمی‌شود که این یک ویژگی مثبت در کتاب به حساب می‌آید. لوکیشن کتاب در شهر مقدس مشهد است که فضاسازی بسیار دلنشین دارد خصوصا قسمت‌های مربوط به حرم مطهر بسیار دلنشین است. کتاب فضای بسیار غمگینی دارد که گاهی از شدت زیادی غم و مظلومی علی‌رضا گلویتان از بغض فشرده می‌شود. اگر دوست دارید کتابی پرمفهوم بخوانید و در کنارش از نویسنده‌ای نوقلم حمایت کنید" دنیای بیمار" که از نشر"شقایق" چاپ‌شده است، می‌تواند گزینه‌ی خوبی برای انتخاب شما باشد.

📚دیگری گناه کرد و ما تاوان دادیم؛ آری! قضاوت کردن آسان بود که هر کس از راه رسید ما را قضاوت کرد... 📚علیرضا مشکور مردیست در ظاهر ۲۸ ساله و در باطن هشتاد ساله! او که پسر قاتل و متجاوز مسعود پناهیست و در ده سالگی پدرش را پای چوبه دار دیده هیچوقت فرصت زندگی کردن نیافته و تمام هجده سال زندگی اش صرف مراقبت از خانواده اش شده... باید دید حال که میخواهد با عاشقی کردن اوضاع را سامان دهد دنیا چه نقشه ای برایش کشیده🙂 📚دنیای بیمار یک کتاب عاشقانه اجتماعیست با چاشنی غم.... بعد اجتماعی کتاب پررنگ است و در دل داستانش از قضاوت و قضاوت شدن از مرد بودن و مردانگی کردن از طرد شدن به جای درک شدن و... حرف میزند. بعد عاشقانه ی داستان متاسفانه به پختگی کامل نرسیده بود و روند عاشقی شخصیت ها خیلی باورپذیر نبود هر چند من با وجود دوست نداشتن عشق یزدان عشق علیرضا را خیلی دوست داشتم و از خواندن عاشقانه های این مرد لذت بردم روند داستان متوسط بود و قلم نویسنده گرم و گیرا🙂 کتاب از تعلیق خوبی برخودار بود و این تعلیق برای من با رد کردن بیست درصد ابتدایی کتاب اوج گرفت😉 داستان کتاب از زبان دانای کل روایت میشد و از نظر من انتخاب راوی با توجه به فضای رمان بهترین انتخاب بود و بهمون کمک میکرد که از احساسات و کارهای شخصیت های زیادی مطلع بشیم فضاسازی داستان خوب بود و اما شخصیت پردازی بخشی بود که از نظرم نیاز به توجه بیشتری داشت... شخصیت های فرعی داستان مورد توجه قرار نگرفته بودند و اغراق و گاها تناقض در شخصیت های اصلی دیده میشد😇 دنیای بیمار اولین اثر نویسنده بود و برای من بسیار دلنشین و حال خوب کن بود😍 چون بعد اجتماعی کتاب خیلی خوب و قوی بود این کتاب رو به کسانی پیشنهاد میکنم که علاقمند به ژانر اجتماعی هستند❤ ممنون از همراهیتون🌱

یه رمان عالی واقعا جزء معدود رمان های عالی میشه نام برد

خیلی قشنگ بود؛ داستان جدید و آموزنده ای داشت.

موضوع جدید و داستان پردازی عالی البته بعضی جاها زیادی اغراق داشت(مثل طرد شدن همه اعضای خانواده از نگاه اکثر مردم) من فکر نمیکنم اکثر مردم همچین تفکری داشته باشن که بخاطر گناه یک نفر کل خانواده رو چندین سال طرد کنن. درمورد محرم و نامحرم فقط اسمش بود وگرنه هر کی هر وقت دلش میخواست دست کسی رو میگرفت ...(که این ایراده اگه طرف مقید نیست چرا اصلا کلمه محرم و نامحرم نوشته میشه، اگه طرف مقید هست چرا خیلی راحت برخورد میکنن و عادی سازی میشه؟) مثلا از نوجوانی به مهتاب میگن یزدان بهت نامحرمه اما توی رفتار، یزدان کلا محرمه و مهتاب خیلی راحت باهاش برخورد میکنه؛ در واقع نه یزدان رعایت میکرد نه مهتاب، فقط اسمش بود که نامحرمن(سعی کردم جوری بنویسم که داستان لو نره) ولی در کل موضوع جدیدی بود و خوب پرداخته شده بود. شخصیت علیرضا به شدت عاقلانه برخورد میکرد و شخصیت یزدان پر از اشتباه با تشکر از نویسنده محترم🌹🌹🌹 و تشکر از کامنت خانم غزاله بادپا که توضیحاتشون برای انتخاب کتاب کمک کننده بود

تعریف این کتاب رو زیاد شنیده بودم و به همین دلیل خوندمش. من سبک رمان های تا این حد غمیگن رو نمی‌پسندم و وقتی رمانی میخونم دوست دارم حالم خوب بشه نه اینکه بیشتر غصه شخصیت ها رو بخورم. قلم نویسنده خوب بود و داستان جالبی داشت اما اگر اهل خوندن رمان های غمگین نیستید نخونید بهتره. پایان خوشی داشت اما چیزی از بار سنگینی نیمه دوم قصه کم نمی‌کرد.

چقدر زیبا و پر از درس زندگی پر از انسان بودن و انسان شدن و محبت چه می کند با دل و روح بیمار یاد گرفتن اینکه کسی را قضاوت نکنیم . یک عاشقانه زیبا و لطیف ، علیرضا و طلا و یزدان و مهتاب دوستتون دارم

قشنگ بود

سلام و خسته نباشید میگم به نویسنده گرامی این رمان این رمان فوق العاده بود یه چیزی فراتر از فوق العاده ولی طوبی در حق علیرضا خیلی نامردی کرد حق علی این نبود علی به اندازه کافی درد و زجر کشیده بود دیگه نیازی به زجر دادنش نبود یعنی علی اینهمه خوبی که کرده بود یدونشم به چشم طوبی نیومده بود که این دوتا رو انقد اذیت کرد؟؟ من عاشق شخصیت یزدان و علیرضا بودم من رمان خوندنی توی اون کتاب غرق میشم و این رمان اشکمو خیلی جاها در آورد ولی با همه ی اینا خیلی رمان فوق العاده ای بود

داستان از اول تا آخر تحت تاثیر یک فرد معتاد جنایتکار هست این جنایتکار تا آخر داستان حتی سال ها پس از اعدام حضور پر رنگی دارد شخصیت های داستان را به خوبی آزار میدهد دریغ از ذره ای فکر منطق سراسر هیجان و احساس سطحی نویسنده

کتاب بدی نبود ولی خیلی جای کار داشت به نظرم،موضوعش خوب بود

رمان موضوع جدیدی داشت و روند خوب و منطقی. اتفاقاتی که می‌افتاد، شخصیت ها، ماجراها همه‌شدن منطقی بودند و قابل باور داستان از قضاوت های نا‌به‌جا میگه و تاوان دادان اعضای خانواده بخاطر اشتباه یک نفر که می‌تونه زندگی چندین نفر رو تحت شعاع قرار بده و به هم بریزه. متن رمان هم روان بود و خوشخوان فقط کتاب کمی اطناب داشت که اگه یه جاها و یه گفتگوهایی که معمولی بودند و تاثیری در روند داستان نداشتند کمتر می‌شد، بهتر بود. در کل به نظرم همه چی خوب و قابل قبول بود و رمان رو دوست داشتم.

جزبهترین رمان ایرانی بود که امسال خواندم و واقعا لذت بردم . شخصیت پردازی فوق العاده عالی تعلیق بالا

عالی بود

کتاب خوبی بود عواطف و احساسات کارکتر هارو به خوبی بیان می کرد و داستان پردازی قویی داشت . لذت بردم از خوندنش، پیشنهاد میکنم.

داستانش جذابه ولی آخرای داستان به جذابی اوایل و اواسط داستان نیست ولی در کل رمان قشنگی بود.

کل داستان رو میشد تو حداکثر ۵۰۰ صفحه بنویسن نه ۱۹۵۰ صفحه

اصلا خوشم نیومد ، به نظرم کتاب خوبی نبود

با تشکر از نویسنده محترم.رمان زیبا وجذابی بود.با این که طولانی بود ولی خواننده رو با اشتیاق تا آخر داستان میبره

با خسته نباشی به نویسنده ولی خدایی این کتاب خیلی حاشیه داشت و نصفش توضیح و تفسیر بیخود بود ولی کلیت کتاب و داستان قشنگ بود .

زیبا و پر کشش

یک رمان زیبا و موضوعی جدید

امان از قضاوتهای نادرست،فرهنگهای غلط حاکم بر جامعه، کتاب رو خوندم، مصداقش تو جامعه فراوانه، داستانش غم انگیز وبعضی جاها نفس بر بود‌.

کتاب قشنگی بود موضوع جالبی داشت عاشقانه هاش قشنگ بود فقط یه کم طولانی بودنش اذیتم کرد ولی در کل قشنگ بود و دوستش داشتم

عالیه

تا حالا شده به زندگی افراد خانواده‌ی فردی فکر کنید که با بدترین اتهامات دستگیر و مجازات می‌شه؟! فکر کردین چی به سر اون خانواده می‌آد؟! تا حالا شده فکر کنید قضاوت‌ها و برچسب‌هایی که به افراد خانواده‌ی اون افراد می‌خوره، چه‌جوری می‌اونی زندگی حال و آینده‌شون رو نابود کنه؟! یا اصلاً خود اون آدم‌ها، وقتی دارن مرتکب عمل مجرمانه‌شون می‌شن، یه لحظه هم به خانواده‌شون و اینکه چی به سر اونا می‌آد فکر نمی‌کنن؟! در رمان «دنیای بیمار» گوشه‌ای از زندگی این آدم‌های بی‌گناه رو می‌خونیم‌. دنیای بیمار نوشته‌ی «ریحانه رسولی»، روایت زندگی جوانیست که در کودکی مرد شده و مسئولیت زندگی آشفته‌ی خانواده‌اش به دوش او افتاده. علیرضا در ده‌سالگی و بعد از اتفاق نحسی که دامن‌گیر خانواده‌اش می‌شود، به اجبار مرد خانواده و سرپرست خواهر و برادر کوچکترش و همین‌طور مادر درهم‌شکسته‌اش می‌شود. و حالا در بیست‌وهشت‌سالگی، جایی که فکر می‌کند زندگی‌شان به ثباتی نسبی رسیده و می‌تواند کمی به خودش و زندگی شخصی‌اش هم فکر کند، آتشی از زیر خاکستری چندساله شعله می‌کشد. سوژه‌ی داستان باورپذیر و تأثیرگذار بود و حتی من مخاطب رو به فکر فرو می‌برد و سوالاتی که اول این متن پرسیدم مدام تو ذهنم چرخ می‌خورد. دلم برای علیرضای داستان که در اوج جوونی احساس خستگی و پیری می‌کرد می‌سوخت و حتی جا به جای داستان وادارم می‌کرد اشک بریزم. قصه بخش‌های تلخ کمی نداشت و همین بخش‌ها بود که تأثیر داستان رو بیشتر می‌کرد، اما در کنارش لحظات عاشقانه‌ی داستان قلبم رو رنگی‌رنگی می‌کرد. در کنار عاشقانه‌های داستان، عشق علیرضا به خواهر و برادرش، به مادری که روحش نابود شده بود و با این حال علیرضا با تمام وجود خودش رو وابسته‌ی اون مادر می‌دید عالی به تصویر کشیده شده بود. شخصیت‌های فرعی داستان هم همگی دوست داشتنی بودند. از یزدانی که به خیالش رفاقت رو در حق علیرضا تموم کرده بود، اما پای عشق خودش که وسط اومد، یه چیزایی رو یادش رفت و همین‌ اشتباه نقطه‌ی عطف داستان شد و ورق رو برگردوند. حاج‌رضایی که وسط همه‌ی نامردمی‌ها برای علیرضا پدری کرد و مردونگی رو بیشتر از قبل یادش داد و و و ... دنیای بیمار نشون داد هیچ‌وقت نباید گناه یک نفر رو به پای نزدیکانش بنویسیم. چه‌بسا هر آدمی ذات منحصربه‌فردی داره و خصوصیات ذاتی هم نه ارثیه و نه ژنتیکی. خوب بودن و بد بودن آدم‌ها یه مقوله‌ی نسبیه که شرایط جامعه می‌تونه بدتر یا بهترش کنه، پس بهتره قبل از قضاوت آدم‌ها ازشون خوب شناخت پیدا کنیم.

کتاب قشنگی بود موضوع جالب و جدیدی داشت اما متاسفانه خیلی جاها اغراق داشت و بنظر بنده دور از واقعیت بود و اضافه گویی زیاد داشت میتونست خیلی کم تر و مفید تر باشه و از نیمه دوم کتاب جذاب ترو غم انگیز تر میشد و درکل رمان خوبی بود

به نسبت کارهای دیگه نویسنده ضعیف بود.بعضی جاها اغراق زیادی داشت و از منطق خارج میشد.انگار هدف رمان غمگین کردن مخاطب بود.

تشکر از نویسنده ی این اثر خوب . ارزش خواندن داشت و عبرت آموز بود .

داستان تلخ ولی خوبی بود کششداشت ازنویسنده ممنون

داستان قشنگی بود خواندنش را به دیگر عزیزان ، توصیه می کنم. ولی بعضی مطالب خیلی تکراری نوشته شده بود.

بسیار عالی بود خوندنش روبه همه کتاب خوانان عزیز توصیه میکنم

درکل بد نبود

رمان قشنگی بود .من تمام رمان های خانم رسولی خوندم همشون قشنگ هستندولی چون قبل از دنیای بیمار، ماه دل و کافه راندو از خانم رسولی خونده بودم انتظارم ازشون خیلی بالاتر بود.

افتضاح.