نظرات کاربران درباره کتاب ناکدبانو

زمانی که این کتاب رو شروع کردم ابدا فکر نمی‌کردم قراره چنین مرورِ پُر آب‌و‌تابی ازش بنویسم و باید اعتراف کنم که واقعا شگفت‌زده‌ام کرد!🫠 قبلا کتاب‌های "من رو یادت هست؟" و "جبران می‌کنم" رو از سوفی‌کینسلا مطالعه کرده بودم و سبکی که از این نویسنده سراغ داشتم، سبک ملودرام آمیخته با قلمِ آروم و شیرینش بود و رمان‌هایی که بیشتر برای وقت‌گذرونی و تفننی مطالعه کردن پیشنهاد میشن؛ اما این کتاب فرسخ‌ها از عناوینی که در گذشته از این نویسنده خونده بودم؛ فاصله داره! "ناکدبانو🧺🧡✨️" داستانی سرشار از درس‌های زندگی و نکاتِ عمیق روانشناختیه که به زیباییِ هرچه‌تمام‌تر به شکل یک‌رمان دراومدن! :) "سامانتا" وکیل پرآوازه و مشهوریه که تمامِ زندگیش رو سخت کار کرده تا آدم‌موفقی بشه؛ زندگیِ سامانتا توی قردادهای بزرگ حقوقی - ۲۰۰ ساعت کار کردن در هفته - روزهای شلوغ و پرفشاری که سپری میکنه - دقیقه‌ها و ثانیه‌های کاملا برنامه‌ریزی شده و اضطرابِ دائمی که باهاش دست به گریبانه؛ خلاصه شده. اون هم درحالیکه هرگز فرصت این رو نداشته که مکعب‌روبیکِ زندگی رو از وجهِ دیگه‌ای تماشا کنه. این شرایط ادامه پیدا میکنه تا روزی که یه جرقه‌ی کوچیک، قطار زندگیِ سامانتا رو واردِ ریل‌ جدیدی میکنه که هرگز تصورش رو هم نمیکرده و این شروع سرفصلِ جدیدیه که قراره خیلی چیزها رو تغییر بده.. خوندنِ این کتاب به همه افرادی که احساس میکنن "خوشحالی" رو گم کردن، در مورد انتخاب هدف‌شون توی زندگی دچار تردیدن و نمیدونن مسیری که دنبال میکنن میتونه حال خوبِ حقیقی‌شون رو تامین کنه یا نه و هرکسِ دیگه‌ای که دلش میخواد با یه فنجون چایی دارچین کنارِ دستش، یه داستانِ آرامش‌بخش و آموزنده که مزه‌ی‌لبخند میده رو مطالعه کنه تا دنیا رو این‌بار از دریچه‌ی جدیدی به چشم ببینه، با قاطعیتِ تمام پیشنهاد میشه☕️🧸

ناکدبانو....تجربه ای تکراری، خنده دار و البته آموزنده. اینکه تعادل در زندگی شخصی و کاری چقدر اهمیت داره. و اینکه تا چه حد دنیای امروزی برای بعضی ها به دقیقه های کوچیک تقسیم شده که اگر بهش نرسن، همه چیز بهم میریزه و در هم وبرهم میشه. ممکنه در اطرافیانمون آدمهایی رو دیده باشیم که موفق هستن، اما سوال اینجاست در چه چیزی....؟در پولدار بودن؟!با شعور بودن؟! موقعیت شغلی یا فرهنگی؟! تعریف ما از موفقیت دقیقا چیه....چیزی که مهمه و ارزش لذت بردن داره حقیقتا چیه؟! اینکه سالها کار کنیم، که خوب بخوریم و خوب بپوشیم؟که اندوخته ی بیشتری داشته باشیم یا چیزهای بیشتری که اگر روزی پیرو مکتب مینیمالیسم بشیم مجبوریم سه چهارمشونو بیرون بریزیم؟! روزی دوستی بهم گفت چرا اکثرا داستان میخونی؟گفتم من امکان تجربه ی زندگی های دیگه رو ندارم اما اگر نویسنده ی قابلی پیدا بشه که بتونه من رو وادار کنه جای شخصیتهاش نفس بکشم، با کمال میل این کار رو انجام میدم. و چیزی که سوفی کینسلا در آثارش به کررات بهش توجه داشته، اهمیت داشتن چیزهای واقعا مهمه!!!! سوژه هاش تکراری هستن اما سیال حرکت میکنن. خنده دارن و مثل زنگ تفریح میمونن.چیزی فراتر نیستن اما گاهی لازمه پیداشون بشه لابلای کتابا.... داستان در مورد یک وکیل موفقه....اون بطرز عجیبی در موقعیتی قرار میگیره که مجبوره کارهایی رو‌بکنه که هرگز نکرده. انگار بخوان به یه زن بگن با دستگاه جوشکاری، یه خال جوش ریز و تمیز روی این درب آهنی بزن لطفا!....شخصیت پردازی و جذابیت خیلی خوب، طنازی و البته جمله بندیهای فوق العاده از نقاط قوت کتاب بودند. انگار داشتم سریال نگاه میکردم.... اسم تجربه ام رو کتابخوانی نمیذارم..‌..یکم کلیشه ای و معمولی بود اما در نهایت چیزیه که بعنوان یه ساعت تنفس میتونین روش حساب کنین و ازش درس بگیرین.

در همه کتابهای سوفی کینزلا شخصیت اول داستان دختری جوان است همیشه رازی برای پنهان کردن دارد همیشه در موقعیت های کمدی قرار میگیرد همیشه شانس باعث میشه اتفاق های داستان جلو بروند و اون راز تا لحظات آخر کشف نشه همیشه پایان خوشی داره و..... هیچکدام از این ها ، نمیتونن بر قلم روان و جذاب نویسنده غلبه کنن و با وجود این همه تکرار و کلیشه ،انقدر خوب مینویسه که دوست دارید ادامه بدهید و از خواندن کتاب لذت ببرید فقط یادتون باشه که کتابهای ایشان را هر از گاهی و بعد از چند کتاب دیگر که خوندید به عنوان زنگ تفریح بخونید نه پشت سر هم

رمان جذابی بود و لذت بردم؛به عنوان یه دانشجوی حقوق،باعث شد درباره توان برقراری تعادل بین شغل و زندگی آینده ام به تردید بیفتم:)))

خیلی رمان جذابی هست تصویرسازی و ترجمه عالی داستان بامزه و بسیار عبرت آموز عاشقانه های قشنگی هم داشت

سامانتا یه وکیل ۲۹ ساله‌ داخل لندنه، یه وکیل با زندگی فوق‌العاده شلوغ که حتی برای تولد خودشم وقت نداره! البته نه تنها خودش بلکه حتی مادر و برادرش هم وقت ندارن. زندگی سامانتا تا حدی درگیر زندگی حقوقیه که هیچوقت هیچ کار دیگه‌ای یاد نگرفته، نه آشپزی نه خانه‌داری و نه هیچی، حتی یه دکمه‌ام نمی‌تونه بدوزه! سامانتا رویای سهامدار شدن رو داره و دقیقا روزی که داره به آرزوش می‌رسه متوجه میشه یه اشتباه بزرگ حقوقی انجام داده، انقدر از این اتفاق وحشت می‌کنه که بدون ذره ای فکر سوار قطار میشه و سمت مقصدی نامشخص راه می‌افته، انقدر می‌ره که در نهایت به یه روستا و خونه‌ی گایگر ها می‌رسه، یعنی جایی کاملا متفاوت از دنیای خودش! داستان برام خیای خوشایند و دوست داشتنی بود و طنز داستان گاهی انقدر خوب استفاده شده بود که کاملا به خنده می‌افتادم. در طول داستان شخصیت سامانتا پردازش خوبی داشت، همراه باهاش، مخاطب تنش رو حس می‌کرد. اینکه شخصیت اصلی بی نقص نبود داستان رو ملموس تر کرده بود. در طول داستان گاهی یاد داستان: "چیزهایی‌که‌هرگزفراموش‌نکردیم" می‌افتادم البته این داستان پختگی بیشتری داشت اما اگر این داستان رو دوست داشتید، اون رو هم دوست خواهید داشت✅🤝

از خوندن کتاب راضی بودم . فقط نمی دونم چرا بین شخصیت های کتابهای سوفی کینسلا و ماجراهاش کلی چیزای شبیه هم میشه پیدا کرد ، همه شخصیتهای اول کتابش یه رازی دارن که باید قایمش کنن. البته این سومین کتابی بود که خوندم ، شاید بقیه اینطوری نباشن.

کتاب جالبی برای مطالعه هست اما برای یک بار خوندن،و اینکه بک مقدار اون داستان کلیشه اب همیشگی تمرار میشه توش ،اما خب،کتاب جالبی بود

کتاب خوبی بود فقط نفهمیدیم ماجراهای ادی و تریش چی بودن! پرتقال؟!😄

کتابو دوسش داشتم، با خوندنش خندیدم. یه جورایی شرایطم مشابه بود. از رییس یه بخش بودن بعد سه سال استعفا دادم همه بهم میگفتم چرا اینکارو کردی، اولین بانویی بودم این پست رو گرفته بود . ولی ته دلم دوست نداشتم،

اگه دنبال کتابی هستید که باهاش وایب خوبی بگیرید و یا وسط تابستونه این کتاب بهترین گزینه س . قبلا کتاب منو یادت هست رو از این نویسنده خونده بودم و مورد علاقم هست ناکدبانو هم درست به اندازه اون عالیه و وقتی میخونیش قشنگ میری یه دنیای دیگه.

کتاب خوب و سرگرم کننده ایی هست و برای اینکه بعد از یه روز کاری که ذهن تون خیلی مشغول هست بسیار خوبه و چون پیچیدگی خاصی نداره ذهن رو اروم نگه میداره.ترجمه هم بسیار خوب و روان بود.

کتاب قشنگیه ولی فقط به درد فقط خوندن؛و نه معرفی کردن میخوره.

محشررر بود.. دیوونه دار این کتابو دوست دارم..! همچنین سامانتا و باقی شخصیت ها رو🥺 وقتی کتابو شروع کردم تا آخرین لحظه ی تموم کردن هم چشم ازش بر نداشتم هنگام خوندن این کتاب احساس می کردم خودم سامانتا هستم و کاملاااا تو کتاب غرق شده بودم . . در مورد: یک دختر که مادر و برادرش وقت ندارن برای یک تولد نیم ساعته براش وقت بزارن و مشغول کارن! سامانتا شخصیت داستان خودش هم هفت روز هفته مشغول کاره و ۶ دقیقه ۶ دقیقه زمان رو اندازه می گیره و به قول خودش وقت رو اصلا تلف نمی کنه تا اینه یه اتفاق باعث میشه یه زندگی شیرین و جذاب و پر از خنده و اشک رو شروع کنه و زندگی واقعی رو تجربه می کنه... . . توصیه می کنم.

دلچسب بود،سامانتا ترجیح داد به جای اینکه دنبال پول بدود،از زندگی لذت ببرد.

خیلی دوستش داشتم. هم خیلی کشش داشت هم درس زندگی.

کتاب فوق العاده جذابی بود انقدر کشش داره که سریع تموم میشه

سامانتا دختر خیلی باهوشی هست که وکیل یک شرکت خیلی معروف هست وآروزی مهمش سهامدار شدن درشرکت هست ولی درست در روز مهم زندگیش اتفاق بدی براش میوفته ، من از خوندن این رمان لذت زیادی بردم ودرنهایت زیادی گرفتم

کتابی که باعث می شه بیشتر به خودت و چگونگی سپری کردن روزها و لحظه های زندگیت فکر کنی. جذاب و پرکشش

خیلی رمانتیک و احساسی و گاهی خارج از منطق. با این حال جذاب و پرکشش بود.

وای خدای من🥹😭 واقعا نمیدونم چی بگم کتابی با سبک و سیاق زندگی و عشق اصلا باورم نمیشد انقد خوب باشه، به پیشنهاد کسی خوندم و واقعا برام دلنشین و روح نواز بود خیلی از چالش ها و موقعیت های سالیسیا رو درک کردم و حتی باهاش اشک ریختم🥲❤️‍🩹 خیلی دوسش داشتم و مشتاقم تا بقیه کتاب های نویسنده رو زودتر مطالعه کنم🤍🖇

من یک پزشکم. مشغول کار و شیفت و بیخوابی و اضطراب. توی روزایی که دنبال خودم میگشتم این کتاب یه شمع روشن شد برام

احساس های هر کدام از شخصیت های کتاب واقعی و منطقی است . کتاب راوی یک عشق حمایت گر و شیرینه.

خیلی زیبا ودلنشین بود

کتاب شیرینی بود😍 خوندنش برام حسابی جذاب بود

من قلم این نویسنده رو خیلی دوست دارم خیلی روون مینویسه و به راحتی میشه با داستان همراه شد

داستان روان و قلم عالی، روایت زندگی دختری که برای فرار از فشار کار وارد ماجراهای جذابی میشه

این دومین کتابی بود که از این نویسنده خوندم. درباره دختری که به شدت درگیر کاره و فرصت لذت بردن از زیبایی های زندگی رو نداره. شخصیت سردر گم و قشنگی رو ساخته و پرداخته و صحنه ای که با استرس زیاد از شرکت میزنه بیرون رو خیلی روان روی کاغذ آورده. با این حال یه جاهایی انگار خود نویسنده از دست سامانتا به ستوه اومده و میخواد با عجله بپره صفحه بعدی. یه چاشنی عاشقانه هم به داستان اضافه کرده که مسلما توی نسخه ترجمه حذفیات زیادی داره و میتونست شخصیت مکمل رو خیلی بهتر روایت کنه. من نسخه زبان اصلی رو خوندم و درباره ترجمه نظری ندارم.

خیلی کتاب خوبیه به کسایی که اهل کمدی رمانتیکن حتما پیشنهاد می کنم. کتاب روونیه‌ و داستان جالبی داره. نشون میده چقدر بعضی وقتا که آدم فکر می کنه یه اتفاقی بد شانسی مطلقه، چقدر لزوم داشته تا اون اتفاق برای ما بیفته تا آدم بهتری بشیم و بهتر زندگی کنیم.

من دوستش داشتم و طنز ظریفی داشت و فقط امان از سانسور

تقریبا سه سالی بود که میخواستم این کتابو بخونم اما هربار با توجه به توضیحات و اسم کتاب محتوای کلیشه و نخ نمایی توی ذهنم تجسم میشد و دست و دلم به خریدنش نمیرفت تا اینکه چند روز پیش توی کتابخونه دیدمش و قرضش گرفتم برای من کتابی نبود که ارزش خرید داشته باشه و صرفا برای یکبار خوندن راضی کننده بود محتوای کتاب طبق انتظار تکراریه ولی قلم نویسنده رو خیلی دوست داشتم گهگاهی طنز با نمکی هم داره و در کل برای استراحت دادن به مغزتون بعد از خوندن رمان های حجیم یا وقتایی که دنبال یه کتاب ساده ای میگردین انتخاب کاملا مناسبیه شخصا ترغیب شدم بقیه کتابهای این نویسنده رو (نه اینکه بخرم😅) ولی حتما قرض بگیرم و بخونم

این هراسِ پنهان که دوست داشتنی نیستیم، ما را تنها نگه می‌دارد. اما فقط به دلیل این تنهایی ، فکر می‌کنیم‌ دوست داشتنی نیستیم. یک روز ، روزی که زمانش را نمی‌دانی ، از جاده ای گذر خواهی کرد و او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگی ات طعم عشق را خواهی چشید ؛ چون برای اولین بار در زندگی ات حقیقتا تنها نخواهی بود. تو انتخاب شده ای تا تنها نباشی .

پر از حس و حال خوب بود.

کتاب طنز ، آموزنده و سرگرم کننده ای هست .و من فوق‌العاده از خوندنش لذت بردم. همچنین ترجمه ای عالی و روان داره

خیلی بامزه بود اما به نظرم نویسنده خیلی در توصیف کلمات وقت رو تلف می کنه و حوصله سر بر می شه

در کل کتاب خیلی عالی ایه داستان خیلی روونی داره و دائم موجب برانگیختگی عواطف خواننده میشه که باعث میشه داستان یه کشش فوق العاده ای داشته باشه... خلاصه که از همه نظر عالیه و هرمقدار هزینه ای که براش بشه ، می ارزه

کتابی مثل بقیه کتابهای کینسالا با روایتی متفاوت تر ولی درون مایه شبیه به هم ، کتاب روان و راحتیه ، برای یه روزی که دلتون بخواد کتابی بخونید و ذهنتون اسوده باشه و به چالش کشیده نشه و حالتون خوب باشه در انتها، کتاب خوبیه . از اون‌کتابهایی نیست که بیشتر از یکبار خونده بشه

اوایل کتاب کاملا ناامید کننده و فضای خفه کننده ای برای من داشت اما بعد از چند فصل تونستم با شخصیت اصلی داستان همراه شم و از داستان لذت ببرم فکر میکنم بهتر باشه بگم به این کتاب چند فصلی فرصت بدین و با چشم باز بهش نگاه کنید

ساعت ۱۲شب این کتاب و شروع کردم و پس بی وقفه خوندم .امروز عصر حوالی ساعت ۶ کتاب زیبا رو تموم کردم دقیقا در جایی از زندگی که فکر میکنم به عنوان یه خانم خانه دار زیادی دچار روزمرگی شدم این کتاب خوندم زندگی پر از معناهای مختلفه حس میکنم الان خیلی قدر موقعیتی که دارم و می دونم سعی میکنم به دنبال شوق های کوچک و حتی نامرئی بگردم که من رو به زندگی پیوند بده مثل دیدن بالن توسط سامانتا من این کتاب رو دیوانه وار خوندم و تمومش کردم لذت بردم یاد گرفتم و فهمیدم فقط و فقط قدم بعدی مهمه و باید از مسیر لذت ببرم✨

خیلی غیر واقعی و غیر منطقی واقعا

بارها خونده بودم که: «قبل از هر کاری میزت را مرتب کن.» ولی کو گوش شنوا؟! میزم همیشه شلوغ‌ترین نقطه‌ی جهانم بود! تا اینکه این رمان خیلی سوسکی اومد و گوشم رو محکم پیچوند! دقیقاً جایی که قهرمان داستان به‌خاطر شلختگی میز کارش، بزرگ‌ترین آسیب زندگی‌شو می‌بینه… یادداشتی که باید می‌دید و ندید و خسارتی که فقط به‌خاطر یک ددلاین برای موکلش ایجاد شد… وقتی تو در قالب شخصیت‌های کتاب زندگی می‌کنی، خط به خط همراهشون می‌شی، انگار یه سیلی محکم میخوره تو گوش خودت! و من چند روزه ناخودآگاه اول میزمو مرتب می‌کنم بعد می‌رم سراغ زندگی‌م! شاید رسالت این کتاب برای من همین بوده… و دمش هم گرم! کار هر کتابی نیست که بی‌سروصدا تکونت بده ✨📚 آگاهی بی‌صدا ولی عمیق و با این حال باید بگم: کتاب‌ها روح دارن! اگر روحیت با روحیه‌ی این کتاب جور نباشه، بهتره بی‌هیچ عذاب وجدانی بذاریش کنار… هر کتابی وظیفه‌ش اینه که در زمان درست برسه به آدم درست. ✨📚

ماجرای یه دختر وکیله که ابتدا به اجبار زندگیش تغییر میکنه ولی بعد خودخواسته میخواد به آدمی تبدیل بشه که به خودش وخواسته هاش اهمیت میده .... موضوع جدید بود برام دوست داشتم

کتاب جالبی بود. قلم نویسنده خوب بود و باعث شد دو روزه تمومش کنم. بعضی جاها مخصوصا اوایل کتاب با سامانتا همزاد پنداری می کنی و آدرنالین توی خونت ترشح میشه. مقدار اندکی هم خنده آوره. این کتاب رو به همه کسانی که بیش از حد در زندگی شتاب زده و رقابتی هستند ولی در عین حال سردرگم هستند و نمیدونن دارن چیکار میکنن، پیشنهاد میکنم.

عالییییی عالییییی

این داستان شبیه عشق های تینجری و جوان پسند بود و البته با چاشنی از پند و اندرزبرای زندگی های ماشینی این روزها. برای یکبار خواندن بد نبود.

تازه خواندن این کتاب و تموم کردم و باید بگم فوق العاده بود . داستان راجع به زنی وکیل به نام سامانتا است که تمام وقت و زندگی اش در شرکت کارتر اسپینک میگذره اما ناگهان اتفاقی توی زندگی اش می‌افته که مسیر زندگی اش تغییر می‌کنه. یه داستان روون و جذاب با ته مایه های طنز که موقع خوندن واقعا لذت می‌برید. می خندید، گریه میکنید ، استرس میگیرید و به معنای واقعی کلمه باهاش زندگی میکنید. حتما حتما توصیه میکنم این کتاب و بخونید تا متوجه بشید زندگی فقط یکبار اتفاق میوفته. فقط یکبار پس با تمام توانتون ازش لذت ببرید.

واقعا خوشحالم که این کتاب رو خوندم انقدر داستانش برام جذاب بود و کشش داشت با اینکه تایمم محدود بود تو دو روز تمومش کردم

تو خوندنش شک نکنید واقعا عاشقش شدممم انگار میتونستم با شخصیت ها زندگی کنم و الان خیلی ناراحتم که تموم شده خیلی قشنگ بود

کتاب فوق العاده ای بود..مناسب زندگی پراسترس وپرمشغله ی امروز...اینکه یادبگیریم از لحظات زندگیمون لذت ببریم وبدونیم که فقط یه بار زندگی می‌کنیم.

برای منی که از هیچ چیز زندگی لذت نمی‌برم همه‌اش مضطرب هستم و عجله دارم...برای من که زندگی برام روی دور تند است مثل یک آرام بخش بود. اونجا که سر نون درست کردن گریه اش گرفت و این رو کار بیهوده میدونست و می‌گفت خب بالاخره که خورده میشه چه فایده ای داره دقیقا یاد خودم افتادم. مفهوم ارزشمند خانواده و وقت گذرانی با دوستانی که تمام تلاششون رو می‌کنن که حالت خوب بشه و خوب باشه و خوب بمونه... بی نظیر بود عاشقش شدم