نظرات کاربران درباره کتاب کلاف سردرگم

خوندن نسخه چاپی کتاب خییییییلللیییی بیی نظیری بود داستان درباره عمه بکی بزرگ خانواده است که دکتر بهش میگه چند روز بیشتر زنده نمی مونه و اونم به جای زانوی غم بغل گرفتن میاد آخرین مهمونی شو ترتیب میده تا برای کوزه ی قیمتی ش وارث انتخاب کنه اینجا ما دو خاندان درهم پیچیده ی بزرگ داریم به اسم های پنهلو و دارک ها فک کنم. که داستان حول محور این دوتا خانواده است قهرمان داستان متمرکز نیست و هر چند صفحه یک بار عوض میشه؛یه چیزی تو مایه های کتاب شهر خرس بک من موضوع داستان نه ها سبک نوشتنش😁 خلاصه که هرچی از این کتاب بگم کم گفتم عالیه بخونید که ضرر نمی کنید😍😍😍😍🌺💮🌺💮

لطفا این کتاب تو بی نهایت بذارید 🙏🙏

عمه بکی بزرگ دو خانواده دارک و پنهلو در حال مرگ است و تمام اعضای خانواده خواهان به ارث بردن کوزه قدیمی خانواده هستند، اما عمه بکی به راحتی وارثش را معین نمی کند و انها ناچارند به مدت یکسال رفتارشان را تغییر دهند و آدمهای بهتری باشند شاید به عنوان وارث کوزه انتخاب شوند. یک داستان تک جلدی جذاب با چند شخصیت اصلی و ده ها شخصیت فرعی و محوریت عشق و ازدواج و نفرت های دیرپای خانوادگی، روابط گسترده فامیلی و حرف و حدیث هایش. شبیه کتاب قصر آبی است ولی با ساختار و طعمی متفاوت. گویا این کتاب برای زنان جوان نوشته شده و نویسنده که خود در یافتن عشق رمانتیک ناکام مانده در کتابش با ایده عشق و ازدواج کلنجار می رود. جایی نشان می دهد عشق در یک نگاه همان گمشده قلبهاست و جایی دیگر فقط یک فریب پوچ و ابلهانه. اگر حوصله کنید که کلاف سردرگم روابط خویشاوندی دو فامیل دارک و پنهلو را باز کنید، از ماجراهای انها و طنز ملایم نویسنده لذت می برید.

از خوندن این کتاب بسیار لذت بردم و پیشنهادش میکنم. اگه نسخه فیزیکی کتاب رو خریدین بهتره خلاصه ای که پشت کتاب نوشته شده رو نخونین چون داستان رو تا حد زیادی لو میده.

شخصیت پردازی توی این کتاب هم اونقدر قوی و زنده اس که توصیه میکنم حتما کتاب رو بخونید. همچنین داستان پر کشش و توصیف های دقیق به لذتش اضافه میکنه. قطعا از انتخابام واسه معرفی به بقیس. چند روزی با خاندان پنهلوها و دارک ها زندگی کنید 🥰

من به قلم لوسی ایمان داشتم و برا همین این کتاب را خوندم. از همه بیشتر از شخصیت مارگارت خوشم اومد. شخصیت های زیادی داستان را پیش میبرن که اولش به نظر گیج کننده میاد اما بعد خودت رو بخشی از اونا شخصیتا میبینی،در لابه لای صفحات زندگی جریان داره و لبخند رو به لب من یکی که اورد😄امیدوارم برای دیگران هم لذت بخش باشه این کتاب.

سلام. با خوندن این کتاب بدجوری تو سریال قصه های جزیره وان شرلی غوطه می خورین. ادبیات فاخر وخیلی تمیز. دوستش داشتم وبه همه کسایی که یه رمان تر وتمیز جذاب ودوست داشتنی می خوان توصیه می کنم. پر از تجربه وفراز ونشیب زندگی

اولش به خاطر شخصیت های زیاد داستان کمی خسته کننده ست اما بعدش جالب میشه

اولین کتابی بود که چند صفحه اول با یک لیست بلند و بالا از آدم ها و خصوصیات اخلاقی اونها آشنا میشدم، اما کم کم هر کدامشان داستان زندگی شان روشن تر میشد و از اینکه ببینم چگونه فکر میکنند چگونه مشکلات خودشان را حل می‌کنند لذت بردم.

عمه بکی بزرگ خانواده دارکها وپنهلوها که عادت داشته توی جمع خانوادگی به همه تیکه بندازه و باعث ناراحتیشون بشه یه روز همه فامیلو جمع میکنه وبهشون میگه من بزودی خواهم مرد و اموالشو تقسیم میکنه ولی یک کوزه که گرانبهاتر از بقیه وسایلش بوده رو بصورت امانت میسپره به یکی از فامیلها و قرار میشه یکسال بعد نامه ای که توش مالک نامه مشخص شده باز کنن و طی این یکسال باید همه سعی کنن عادتهای زشت خودشونو ترک کنن. اول داستان شاید تعداد بالای اسامی افراد گیجتون کنه ولی در ادامه بیشتر باهاشون آشنا میشین،داستان بسیار زیبایی از عشق و هوس و آرزوهای برباد رفته،قلم زیبای نویسنده و طنز داستان عالیه،آخر داستان اتفاقی که برای کوزه میفته غافلگیر کننده و بسیار عالیه😊😁

مثل بقیه کتاب های ال ام مونتگمری عالی و بسایر زیبا بود

مثل اسمش کلاف سر در گم ولی جذاب. قشنگ بود لذت بردم

ماجرای جذابی را در پی داشت،ولی‌ سطح خود کتاب کاملا معمولی بود

کسی هست که از خوندن کتابای ال‌ام‌مونتگمری لذت نبره؟ خیلی کیف کردم. هم داستان گیرایی داشت. و هم اینکه توصیفاتش بی نظیر بود. هر لحظه دلم می خواست توی اون جزیره زندگی کنم و تک تک توصیفات نویسنده رو لمس کنم

عالی بود بعضی شخصیت ها من رو یاد کتاب امیلی در نیومون و قصر آبی انداخت از همین نویسنده

یک کتاب دیگه از مونتگمری عزیزم، و صدها لبخندی که وقتی کتاب و می خوندم روی لب هام نشستن :) توی این کتاب هم مونتگمری، زبون شیرین و مخصوص خودشو حفظ کرده؛ ولی اینبار، داستان دیگه درباره ی یک دختر خیالپرداز و رویاهاش نیست، داستان درباره ی خانواده ی دارک و پنهلوعه که به لطف پیوند ها و وصلت های زیاد، تقریبا یک خانواده ی بزرگ محسوب می شن. توی کلاف سردرگم، ما مثل یک روح، از بالا با تک تک اعضای خانواده، رازها و ماجراهای عجیبشون آشنا می شیم و باهاشون می خندیم و گریه می کنیم... داستان از یک کوزه شروع می شه و بحث اینکه بعد از مرگ عمه ی بزرگ خانواده قراره به کی برسه؛ اما کی فکر می کرد به لطف همین کوزه، ما شاهد عاشق شدن بیوه ای بشیم که فکر می کرد بعد از مرگ شوهرش قرار نیست دیگه عشق و تجربه کنه، شاهد دعوای دوتا برادر سر یک مجسمه از الهه سپیده دم بشیم و پرده از راز عروسی برداریم که شب عروسیش، از خونه ی جدیدش فرار میکنه و مایل ها با لباس عروسی ش می دوه؟! یک سال و یک ماه، با این خانواده زندگی کردم؛ بعضی جاها بهشون حق دادم، بعضی جاها سرزنششون کردم ولی این وسط، اصلا نفهمیدم کتاب چطوری تموم شد :) خلاصه ی این معرفی طولانی اینکه، بعد از مدتها خوندن یک کتاب از مونتگمری روحم جلا پیدا کرد؛ حتما بخونیدش تا مثل من به این جمله اعتقاد پیدا کنید که:" کاش کتابای مونتگمری هیچ وقت تموم نمی شد!".

موضوع جالبی داشت اما یکم سیر کند بود و بعضی مطالب بیش از حد کش پیدا می‌کرد اما در کل قشنگ بود

کتاب قشنگ و با کششی بود. صحنه سازی های دلنوازی داشت و کلا چسبید خوندنش. فقط اینکه یه عالمه کارکتر داره! اولش را حجم انبوهی از شخصیت ها مواجه میشید ولی نگران نباشید کم کم می فهمید داستان کدوم هاشون رو چجوری باید دنبال کنید. داستان یه جاهاییش آموزنده هم بود. پایانش هم منطقی و جذاب نوشته شد بود. ساختار داستانش خوب بود کلا.

خیلی اسم تو این رمان هست و واقعا مثل اسم کتاب ادم سر در گم میشه نسبت به رمان قصر ابی به نظرم ضعیف تر بود و به در سریال شدن می خوره چون شخصیت هاش زیادن و کلا اخر داستان متوجه میشی که کلا سر کار بودی

کتابی با حال و هوای سریال قصه های جزیره و آنشرلی، شخصیت های زیادی داره که هر کدوم هم داستان های خودشون رو دارن. برای همین عنوان کلاف سردرگم، عنوان مناسبی برای این کتاب هست.

یه کتاب سرگرم کننده ی بی محتوا من که خوندم که تنوعی بشه برام و سرگرمم کنه

کتاب جالبی بود کنش‌های افراد رو خوب توصیف کرده بود

مثل سایر آثار ایشان بسیار زیبا و رویایی است لطفاً هشت جلدی آن شرلی از همین نویسنده را نیز در طاقچه قرار دهید ممنون.

به نظر من کتاب جالبی بود اوایل کمی خسته کننده اما از وسط کتاب جالب میشه

کتابش بد نیست ولی خیلی آدم جذب نمیکنه. شاید ارزش یک بار خوندن داشته باشه

بیشتر شبیه مردمی در دهکده ای پر از بیمار روحی بودن! هیچکس نمیدونست از زندگی چی میخواد و همه با حسرت های چندین ساله.