جملات زیبای کتاب بر دیوار غار | طاقچه
تصویر جلد کتاب بر دیوار غار

بریده‌هایی از کتاب بر دیوار غار

نویسنده:عرفان محمود
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز
۴.۰از ۴ رأی
۴٫۰
(۴)
دیشب که ظرف بلور ‫از دست‌های ناشی ِ من افتاد ‫و روح شفّافش، بر سنگفرش خانه پاشید ‫یاد دست‌های ناشیِ تو افتادم ‫و دلم به حالِ دلم سوخت. ‫ 
سِـرِشک سَبــز
به این پرنده پربسته آب و دان می‌داد زنی که بال و پرش بوی آسمان می‌داد و روی گونه او جای اشک چشمانش مسیر شاعریم را به من نشان می‌داد چه خوب می‌شد اگر باز شعر می‌خواندم و او دوباره صمیمانه سر تکان می‌داد من و شقایق و مجنون چقدر حیرانیم همیشه خنده او عشق یادمان می‌داد و آخرین خبر از چشم‌های او این است: زنی اسیر قفس بود و داشت جان می‌داد
اسماء
من با نیامدن به زمین کم نمی‌شدم ‫شیطان نشد اسیر تو، من هم نمی‌شدم ‫از داستان دلکش حوّای بُلهوَس ‫تا مطمئن نمی‌شدم آدم نمی‌شدم ‫ 
سِـرِشک سَبــز
با ناز آمدی و نمازم شکست، باز ‫باور نداشتم که خدایم شکستنی‌ست
سِـرِشک سَبــز

حجم

۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳ صفحه

حجم

۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان