بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرنوشت مرگبار | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرنوشت مرگبار

بریده‌هایی از کتاب سرنوشت مرگبار

نویسنده:لوئیز پنی
انتشارات:انتشارات اریش
امتیاز:
۲.۴از ۷ رأی
۲٫۴
(۷)
در پنجاه‌ودوسالگی، سائول تازه داشت می‌فهمید که دیگر دوستانش مثل قبل خیلی بااستعداد و باهوش و خوش‌اندام نیستند. درواقع، بیشتر آنها حوصله‌اش را سر می‌بردند، حتی بعضی‌هایشان موقع حرف زدن خمیازه می‌کشیدند. آنها روزبه‌روز چاق‌تر و کچل‌تر و خنگ‌تر می‌شدند. شک کرد که خودش هم دارد شبیه آنها می‌شود. فکر کرد که چه بهتر! چون دیگر زن‌ها کمتر به او توجه می‌کنند یا اینکه دیگر به این نتیجه می‌رسد که چوب‌های اسکی‌اش را _که با آنها تمام سراشیبی روستا را طی می‌کرد_ بفروشد و یا برای اولین آزمایش پروستاتش نزد دکتری برود. سائول همهٔ آنها را قبول داشت، اما چیزی که هر روز ساعت دو نیمه‌شب او را از خواب بیدار می‌کرد و در گوشش می‌خواند، شبیه صدای هشدار به یک بچه بود که می‌گفت: "شیرها زیر تختش زندگی می‌کنند".
Tamim Nazari
سی‌سی هر چیزی را که دوست نداشت، کنار می‌گذاشت، حتی همسر و دخترش. هر چیز ناخوشایندی، هر انتقادی، هر احساساتی و هر حرف تندی، جز حرف‌های خودش. سائول می‌دانست که سی‌سی در دنیای خودش زندگی می‌کند. می‌دانست کجا کارش عالی است و کجا احساسات و شکست‌هایش را پنهان می‌کند. سائول نمی‌دانست کی این دنیایش از هم می‌پاشد، اما امیدوار بود روزی آنجا باشد و آن لحظه را با چشمانش ببیند، با اینکه می‌دانست به این زودی اتفاق نمی‌افتد.
Tamim Nazari
در سه‌کاج چیزهایی بود که او آرزویشان را داشت. شیرینی کروسانت و قهوه لاته، استیک کبابی و روزنامهٔ نیویورک‌تایمز، همچنین نانوایی، رستوران کوچک، هتل بی‌اندبی، فروشگاه عمومی، آرامش، سکوت و شادی. آنجا لذت‌ها و غم‌های بزرگی داشت که آدم می‌توانست خودش را با شرایط وفق دهد و از زندگی لذت ببرد. آنجا، همنشینی و مصاحبت و الفت داشت و مغازه‌ای با یک شیروانی که خالی بود و انتظار او را می‌کشید.
Tamim Nazari

حجم

۳۵۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۵۳ صفحه

حجم

۳۵۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۵۳ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان