تو خوبی کن، اونکه فهمید، قدر میدونه. اونی که نفهمید، لابد از محبت چیزی سر در نمیاره.
یك رهگذر
بیپناهی چقدر دردناکه؛ اینکه کسی رو نداشته باشی.
یك رهگذر
"خوبی کن حتی به اونی که بهت بدی کرده"
یك رهگذر
میخوای ازدواج کنی؟
-پسر بدی نیست.
-شرایطت چی؟
سرش رو انداخت پایین.
-مامان با یکی از دکترهای آشناش صحبت کرده بود... عمل کردم!
-ولی... .
سکوت کردم.
-میدونم اول زندگی یعنی خیانت اما دیانه من چطور بهش بگم که دوست پسرم گولم زد و بهم تجاوز کرد؟ اصلاً باور نمی کنن.
mojde
موهام رو جمع کردم و جلوی موهام رو کمی مووس زدم.
mojde
بیبی همیشه میگه تو خوبی کن، اونکه فهمید، قدر میدونه. اونی که نفهمید، لابد از محبت چیزی سر در نمیاره.
Faezeh
نگاهم به شلوار سورمهای رنگی افتاد و تیشرت یقه هفت سرمهای روشن با دستمالگردن. ست لباس رو برداشتم و روی تخت گذاشتم.
mojde
امیر علی ماشین و کنار خونهٔ خانوم جون نگهداشت. نگاهم به پرچمهای سیاه و عکسهای قدی احمدرضا افتاد.
سریع از ماشین پیاده شدم. نگاهم رو به عکسهاش دوختم. باورم نمی شد. زدم تو صورتم.
-خداااا... بگو این عکسها دروغه... خدایااااا احمدرضای من زنده است...
فاطمه مستوری
با صدای فریادهام همه از خونه بیرون اومدن. خاله با دیدنم بلند زد زیر گریه.
-خاله وااای خاله... احمدرضای من کجاست؟ تو رو خدا من و ببرید پیشش، دارم سکته میکنم... تو رو خدا یکی یه چیزی بگه...
فاطمه مستوری