بریدههایی از کتاب فلسفه دوستی
۳٫۴
(۱۶)
ما برای هر دسته از دوستانمان جنبهٔ متفاوتی از شخصیتمان را بروز میدهیم. کاملاً ناخودآگاه میبینم که جلو یکی از دوستانم شوخطبعم، جلو دیگری بزرگمنش و بخشنده، جایی دیگر بدخلق و ناخنخشک، با کسی خردمند و باوقار و با دیگری سبکسر و بیخیال. با تعجب به خودم مینگریستم که چگونه چهرهام نزد هر دوست ناگهان تغییر میکند. [۷]
اگر دوستتان را در جمع دوستان دیگرش ببینید، احتمالاً کمتر از او خوشتان میآید، زیرا جنبههایی از شخصیت او را میبینید که وقتی پیش شماست دلیلی برای بروزشان ندارد.
Hengameh Khosravi
ویل دورانت در تاریخ تمدن مینویسد اولین چیزی که پارسیان به فرزند میآموختند هنر زندگی بود.
مروارید ابراهیمیان
میان تمام فرصتهای عطاشده به انسان فانی
و از میان تمام سرنوشتهای مقدر،
تا زمانی که دیوارهای این زندان مرا تنگ در بر گرفتهاند،
حتی اگر جهانی میان من و تو فاصله اندازد،
تو را در بندبند وجودم نگاه خواهم داشت،
نه با لبهای خاموش و نه با رویِ برگرفته
تو را در خود نگاه خواهم داشت، در خیالم تو را در آغوش میکشم،
هر لحظه و هرجا پیشم خواهی بود. [۶۱
shadi
ارسطو میگوید حتی اگر همهٔ دیگر چیزهای نیکِ جهان را به ما ببخشند، هیچکس نمیپذیرد که بیدوست زندگی کند.
مروارید ابراهیمیان
ارسطو میگوید بعضی از ما به این دلیل جذب دیگری میشویم که نفعی از آن رابطه به دست میآوریم؛ بعضی بهدلیل لذتی که میبریم وارد رابطه با دیگری میشویم؛ و بعضی هم کشیده میشویم بهسمت آرِته (aretê) یا "کمالِ" طرف مقابل ـیا بهعبارتی معروفتر "فضیلت"، که همانطور که خواهیم دید معنای آن نزد ارسطو با ما متفاوت است. [۹]
مروارید ابراهیمیان
ارسطو قبلاً متذکر این نکته شده بود که دوستان قاعدتاً باید زمانی دراز را کنار هم بگذرانند و این کار وقتی عدهٔ دوستان زیاد باشد بسیار دشوار است. اینکه کسی خود را صمیمانه وقف عدهای بسیار کند نهفقط شدنی نیست، بلکه از لحاظ روانی پرهزینه و آشفتهکننده است.
marzieh rezaee
در فصل قبل دیدیم که سورن کییرکگور اصرار داشت عشق مسیحی به همسایه بر همهٔ اشکال دوستی برتری دارد. استدلال او درست است که میگوید ارجح دانستن یعنی فرق گذاشتن. بهعقیدهٔ او، تمایز قائل شدن میان یک نفر با بقیهٔ مردم دنیا و عشق ورزیدن به یک نفر بیش از دیگران "بهنوعی به سخره گرفتن خداست"
marzieh rezaee
به عقیدهٔ ارسطو چیزهایی که به آنها اهمیت میدهیم در نهایت در یکی از این سه دستهٔ بنیادین جای میگیرند: منفعت عملی، لذت و فضیلت.
احسان رضاپور
میتوانستیم با هم حرف بزنیم و بخندیم و به هم مهربانی کنیم. میتوانستیم در لذتی که کتاب میدهد شریک شویم. در غموشادیِ یکدیگر شریک بودیم. جدلهایمان بیغرض بود، مثل موقعی که آدم با خودش در کشمکش است. معدود مشاجراتی نیز که رخ میداد نمک یکدلیمان بود. از هم یاد میگرفتیم و به هم میآموختیم. هرکداممان را که نمیدیدیم دلمان برایش تنگ میشد و وقتی بازمیگشت شادمانه خوشامدش میگفتیم.
مروارید ابراهیمیان
در پیِ دارو مباش، "کوهها" همانا مردان خردمندند، "گیاهان" را بگیر همان کتابهای ایشان، و "مرگ" چیزی جز نادانی نیست، و "حیات" و "زندهشدن" نیز همان آگاهی و خرد است، یعنی آن اکسیر حیات همان دانشیست که حکیمانِ خردمند در سخن و کتابهایشان ثبت کردهاند.
مروارید ابراهیمیان
از میان تمام فرصتهای عطاشده به انسان فانی
و از میان تمام سرنوشتهای مقدر،
تا زمانی که دیوارهای این زندان مرا تنگ در بر گرفتهاند،
حتی اگر جهانی میان من و تو فاصله اندازد،
تو را در بندبند وجودم نگاه خواهم داشت،
نه با لبهای خاموش و نه با رویِ برگرفته
تو را در خود نگاه خواهم داشت، در خیالم تو را در آغوش میکشم،
هر لحظه و هرجا پیشم خواهی بود.
Sav
هریک از دوستیهای ما ـ برخی کمتر و برخی بیشتر ــ جزئی از فردیت شخصیتمان را تشکیل میدهند. هریک ما را به مسیری خاص و متفاوت با دوستیهای دیگر میکشانند. این وضعیت ممکن است خود ما را به وجودی چندپاره تبدیلکند که بدون دلیل، وحدت یا انسجام در جهات مختلف در حرکت است. اما این خودِ چندپاره چیزی است که همهٔ ما در ابتدا با آن روبهروییم ــ خودی تصادفی که از اجزایی اتفاقی تشکیل شده است، اجزایی که در زمانها، در زمینهها و از آدمهای مختلف، از کتابها، تصاویر و موسیقیهای متنوع و از محیطهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گوناگون برداشته شدهاند. فردیت مستلزم آن است که این اجزا در یک کل سامان داده شوند تا دیگر اتفاقی نباشند ــ کلی منسجم که هریک از این اجزا در پدید آمدن آن آشکارا سهیماند.
مهدی
"کارهای زمانه میل به ادبار دارد، و عدل ناپیدا و جور ظاهر، و علم متروک و جهل مطلوب."
مروارید ابراهیمیان
بعضی دیگر معتقدند گوهر دوستی آنجا نهفته است که دوستان سنگ صبور یکدیگرند و رازهای مگویشان را با هم در میان میگذارند.
مروارید ابراهیمیان
همانطور که کیث توماسِ تاریخدان گفته است، دوستان اساساً بر سه نوع بودند: "خویشاوندان نسبی و سببی که میشد بی رودربایستی از کمک و مشورتشان بهرهمند شد... متحدان، پشتیبانان و شرکا که در وقت نیاز میشد رویشان حساب کرد... و کسانی که دوستی اجتماعی عمومیتری با هم برقرار میکردند که بیرون از دایرهٔ نزدیکان شکل میگرفت. این نوع دوستی نیز معمولاً ناظر به فایده بود."[۹] در تمام این موارد "ارزش دوستان به فایدهشان بود و لازم نبود که حتماً از هم خوششان بیاید". [۱۰]
marzieh rezaee
ودخواسته و آزادانه شکل بگیرد که در آن نهفقط روانهایشان این لذتِ تمام را درک کند بلکه بدنهایشان نیز در این اتحاد شریک شود، چنانکه مرد بهتمامی درگیر رابطه شود، قطعاً این دوستی کاملتر و پربارتر خواهد بود. اما این جنس تاکنون موفق به ایجاد چنین رابطهای نشده است و مکاتب باستانی نیز متفقالقول زن را از آن بیرون دانستهاند.
marzieh rezaee
حجم
۷۴۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۷۴۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان