همه چیز
خوب یا بد
تمام میشود
-Dny.͜.
چقدر رسیده شدن خوب است
جوره رقصیدن
سرمه کشیدن
تاشکی خندیدن
-Dny.͜.
جدی که بیاید
تو با اولین دانههای برف
روی گونههایم آب میشوی
و من از شیب همان صخره تاریک
خود را به روشنترین اعماقت
پرت میکنم
و روزنامهها مرا
خوشبختترین غریق سال مینامند
-Dny.͜.
یک!
دو!
سه!
حراج شد
کسی نبود؟
دندانهایم بزرگ و سفید است
نان خشکهاتان را
خوب میجوم
کسی نبود؟
زیباتر از رقاصههای نارس تاج محل
روی پاشنههای تردم
سر میخورم
کسی نبود؟
Bibliophilia
همان برده سنگتراشم
جای لرزش فولاد انگشتانم
روی سنگ سنگ هرمهاتان باقی است
کسی نبود؟
نام مرا بتان همبازیام
پیش از آن که با وحی دروغین پیامبر عور شهرمان
بیسر شوم
هر بهار مژده میدادند
کسی نبود؟
Bibliophilia
میتوانی چند ایستگاه
رد کنی
و زیر باران
خوش خوشک به خانهات برگردی
و تنها پوزخندی بزنی
به مسیرهای رفته
و به سیگاری بیندیشی
که ته جیبت
خرد شد
Bibliophilia
قهوهات را
هورت بکش
ته فنجانت،
خدا
به خوابی عمیق رفته است
و گوسفندانت
کف کف
شهید میشوند
این بار هم کسی
باور نمیکند
تو راست میگویی
چوپان دروغگو
Bibliophilia
آه شعر من
آتش بزن به مالت
و روی کاغذی بنویس
نسیه نمیدهی
حتی به من
Bibliophilia
پاییز شد
و برگ کوچک پریدهرنگ
عاشق درختش بود
رازش را گفت
و درخت غمگین شد
برگ برایش
عاشقانهترین شعرهای جهان را خواند
و درخت
غمگین ترشد
Bibliophilia