- طاقچه
- ادبیات
- ادبیات مذهبی
- کتاب هادی
- بریدهها
بریدههایی از کتاب هادی
۴٫۶
(۹۴)
تا قبر حسین بن علی هست، قیام علویان هم هست.
mohaddese
دلش به تنگ آمده بود از اینکه ابنالرضا، میوهٔ درخت نبوت در کنج زندانی تاریک و نمور که چنان کوچک است که بیش از یک انسان، آنهم نه تمامقامت، که خمیده در آن جا نمیشود، محبوس است
آسمان
ابنالرضا تنها یک کلام گفت: «از حسد بپرهیز، زیرا در تو اثر بد میگذارد و در دشمنت هم تأثیری ندارد.»
آسمان
«ما از کار خدا سر در نمیآوریم. همنشین یوسف پیامبر پس از آزادی مدتها او را از یاد برد، اما برکات آن فراموشی بیش از آن محرومیت بود. هیچ کار خدا بیحکمت نیست.»
آسمان
ازاینپس زیارت قبر حسین هزینه و غرامت دارد. هرکس طالب زیارت است اول باید هزینهاش را بپردازد.
چه هزینهای سرورم. روافض اگر شده از نان شبشان میگذرند اما پول جمع میکنند برای زیارت حسین.
نه دیزج! من به پول این جماعت مفلس نیازی ندارم. هزینهای بیش از مال.
دیزج متعجب از کلام متوکل سکوت کرد تا متوکل حرفش را تمام کند.
قطع یک دست در برابر هر بار زیارت!
چشمان دیزج از تعجب گرد شد.
اما اینگونه کسی به زیارت تن نمیدهد.
متوکل لبخندی زد و دستانش را در هم گره زد و گفت: «ما هم همین را میخواهیم. اگر کسی هم شوق زیارت داشته باشد و از پیروان راستینشان باشد مشخص میشود. بعد مدتی با جماعتی رودررو هستیم که فلج و ناقص هستند. این جماعت چگونه میخواهند علیه ما قیام کنند؟»
mohaddese
اگر حسین شفیع گناهان نباشد چهکس دیگری میتواند رضایت خداوند را به دست بیاورد؟
Rezaei
بهراستی حسین کیست که آن مرد بهجای گریه و جاندادن از شدت خونریزی دست بریدهاش را بالا برده بود و در میان جماعت با غرور فریاد میزده: «چه شرفی بالاتر از اینکه من ذرهای شبیه مولای غریبم شدهام.»
کاربر ۶۶۲۰۳۷۶
منتصر جز ابنالرضا چیزی برای ازدستدادن نداشت. بیباکانه در چهرهٔ برافروختهٔ متوکل نگاه کرد.
کسی که این شخص سخیف ادای او را درمیآورد و مردم را میخنداند، پسرعموی تو و بزرگ خاندان تو است و مایهٔ افتخار تو محسوب میشود. اگر خود میخواهی گوشت او را بخوری بخور، ولی اجازه نده این سگ و امثال او از آن بخورند.
جیغوتو
و گفت: «خلیفه در پیشگاه خداوند قسم یاد کرده که از حالشان غافل نشود. فراموشی این تعهدات باعث طغیان میشود. وقتی بزرگترین دغدغه عامه سیرکردن شکمشان باشد فراموش میکنند برای چه خلق شدهاند و خداوند چه از آنان خواسته؟»
دلداده سید علی
ابنالرضا دستی بر شانهٔ ابوموسی گذاشت و تبسم بر لبش جاری شد.
خداوند متعال میداند که ما پناه نمیبریم در مهمّات مگر به او و توکل نمیکنیم در سختیها و بلاها مگر بر او و عادت داده ما را که هرگاه از او سؤال کنیم اجابت میفرماید و میترسیم اگر عدول کنیم از حقتعالی، خدا نیز از ما عدول فرماید
MMST
زندگیکردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است تا زمانی که میتازی با تو میتازند، زمین که خوردی آنهایی که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگدمال خواهند کرد!
Pouresmaeil F
علیِ در منظر خلفا مستحق لعن و نفرین بر منابر خانهٔ خداست، اما علیِ رسول، زادهٔ خانهٔ خداست و محل شهادتش در خانهٔ او، علیِ قرآن مستحق درود است و از هر پلیدی و زشتی مبرّاست.
Pouresmaeil F
(میخواهند با حرفهایشان نور خداوند را خاموش کنند، اما خداوند نور خود را کامل میکند هرچند کافران خوش نداشته باشند)»
((: noor
متوکل جامی را از شراب پر کرد و به ابنالرضا تعارف کرد. رباب با دیدن این صحنه رنگ از رخسارش پرید.
نمیدانست این کار متوکل را به حساب شجاعتش بگذارد یا حماقتش. منتصر صحنه را بهدقت دنبال میکرد. ابنالرضا متغیر شد. آزردگی در چهرهاش دیده شد. متوکل متوجه حالت نگاه ابنالرضا شد. مردد گفت: «بنوشید ای فرزند رسول خدا!»
ابنالرضا رو از متوکل گرفت و عتابآلود و با خاطری مکدر گفت: «به خدا سوگند که گوشت و خون من با چنین آمیخته نشده است! من را معاف بدار!»
آسمان
ابنسکّیت با طمأنینه و لحنی آرام گفت: «کتابها به ما این فرصت را میدهند که جای تکتک افراد درون آن زندگی کنیم. اشتباهاتشان را تکرار نکنیم تا از گزند و خطرات به دور بمانیم.»
Yas Balal.جواد عطوی
جهل مرکب راهوری است برای رسیدن به مقصد.»
Yas Balal.جواد عطوی
راز ماندگاری و عدم تحریف قرآن برخلاف کتب آسمانی ادیان گذشته همین در لفافه سخنگفتن است. مسلمانان هروقت آیهای نازل میشد روی تخته چوب یا استخوان کتف شتر یا پوست مینوشتند و در کنار خود نگه میداشتند. اگر اسم علی و خاندانش در قرآن میآمد، آیا آنوقت علی متهم نمیشد به دستبردن در آیات و تبانی با برخی از صحابه؟ آیا کتاب خداوند در نزد مسلمانان از اعتبار نمیافتاد؟
سید روح الله جوادی
«پس او بارهای سنگین سفر را بر دوش جان نهاد و در حرارت شدید نیمهروز برخاست، سخنرانی کرد و شنواند و فریاد زد، پس پیام حق را رساند. پس دست تو را گرفت و فرمود: "هرکه را که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست، خدایا دوست بدار هرکه او را دوست دارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن دارد و یاری کن کسی را که یاریاش کند و خوار کن هرکه خوارش سازد."»
منتصر با خودش فکر کرد اگر یکی از این فضیلتها را میداشت بر همهٔ مردم فخر میفروخت.
P.Ehsani
گفتم و باز میگویم، لذتی در خواندش و شور و شعفی در موزونی آن دریافتم که احساس کردم عمری به خطا با اسب و تیر و کمان گذراندهام و چرا تا امروز با قدرت قلم و خطابه آشنا نبودهام. البته بعید نیست علویان به یک یا چند خطیب پول داده باشند تا چنین چیزی برایشان بنویسد.
ابنسکّیت چشمش را آرام بست و سری به نشانهٔ رضایت تکان داد.
البته آنها برای این متن پولی خرج نکردهاند. یکی از ایشان، آن را نوشته است.
چهکسی ابنسکّیت؟
علی بن محمد معروف به هادی؛
P.Ehsani
«همه به اشتباه میگویند حقیقت تلخ است؛ اما اگر ذات حقیقت و سودی را که برایت دارد تجسم کنی آن را از هر شیرینیای شیرینتر مییابی.»
P.Ehsani
زندگیکردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است تا زمانی که میتازی با تو میتازند، زمین که خوردی آنهایی که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگدمال خواهند کرد!
•° زهــــرا °•
اندیشید بهراستی حسین کیست که آن مرد بهجای گریه و جاندادن از شدت خونریزی دست بریدهاش را بالا برده بود و در میان جماعت با غرور فریاد میزده: «چه شرفی بالاتر از اینکه من ذرهای شبیه مولای غریبم شدهام.»
Husain Gh
«شربت زهرآگین لشکر نامرئی خلفایی است که پدران ابنالرضا را بدون دردسر از پای درآورده است.»
violet
زندگیکردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است تا زمانی که میتازی با تو میتازند، زمین که خوردی آنهایی که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگدمال خواهند کرد!
((: noor
زندگیکردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است تا زمانی که میتازی با تو میتازند، زمین که خوردی آنهایی که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگدمال خواهند کرد!
((: noor
. به او گفتم که نظرتان چیست؟ گفت: میخواهی من هم لشکرم را نشانت بدهم؟
فتح فکر میکرد که متوکل هذیان میگوید. حرفهایش را باور نداشت. متوکل ادامه داد.
«چهچیزی از این بهتر؟ میتوانستم قدرتش را بسنجم و عیارش را به دست بیاورم؛ اما ای کاش زبانم لال میشد و آری نمیگفتم.
عجیببودن حرفهای پدرش او را ترساند. تا آن روز ترس را اینچنین در کلام پدرش حس نکرده بود.
به آسمان اشاره کرد. آسمان صاف بود و نسیم ملایمی میوزید. ناگهان دنیا مقابل چشمم تیره و تار شد. طوفانی به پا شد. حس کردم که زمین دهان باز کرده و تمام سربازانم را به درون خود میبلعد. سربازانی سفیدپوش تمام دشت را پر کردند؛ مطیع و گوشبهفرمان ابنالرضا. میتوانستند در چشمبرهمزدنی دنیا
کتاب دوست
متوکل نفسی تازه کرد و گفت: «من که تمام بدنم به لرزه درآمده بود التماسش کردم که من را از آن وضع نجات دهد. با اشارهٔ ابنالرضا تمام آن مردان سفیدپوش ناپدید شدند. هیچ اثری از آنها در دشت نبود. سپس رو به من کرد و گفت: «ما به دنیای شما کاری نداریم، ما مشغول به امر آخرت هستیم، بر تو باکی نباشد از آنچه گمان کردهای.»
کتاب دوست
متوکل بهتنهایی خوی چندین خلیفه را باهم داشت. بذلوبخشش بیحساب عثمان، دشمنی و بغض معاویه، عیشونوش یزید و سفّاکی منصور عباسی.
آسمان
قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند و مردان مسلح در اطراف آنها نگهبانی میکردند،
ولی هیـچیک نتـوانست جلوی مرگ را بگیرد و از گزند روزگار محفوظشان بدارد.
MMST
: «کافر یعنی پوشاننده حق، کسی که میخواهد با عمل و حرفش حقیقت را کتمان کند. همانگونه که ما فقط به بتپرستان مشرک نمیگوییم. چراکه ممکن است عابدی زاهد دچار ریا شود که همان شرک پنهان است.»
mehdi sabzeh
حجم
۲۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان