بریدههایی از کتاب آناکارنینا
نویسنده:لئو تولستوی
مترجم:مهدی کریمی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۰از ۷۰ رأی
۳٫۰
(۷۰)
چرا ریشهکنکردن گذشته اینقدر مشکل است؟ بله اما من میتوانم سعی کنم که به فکرش نباشم؛ باید این کار را بکنم.»
راضیه
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است.
a.s.y
و جایی که عشق تمام شود نفرت شروع میشود.
راضیه
دالی محجوبانه جملهای از کتاب مقدس را برای او نقل کرد: «به آنانی که از شما نفرت دارند، احسان کنید...»
«آنان را که از شما نفرت دارند دوست بدارید. اما نمیتوانید کسی را دوست بدارید که از او نفرت دارید.
راضیه
هیچ وضعی نیست که راه گریزی نداشته باشد
sayna.s
ما خلق شدهایم تا زجر بکشیم و همهمان این را میدانیم و سعی میکنیم وسایلی اختراع کنیم تا خودمان را گول بزنیم
sayna.s
«هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
Nika
«من هر چیزی را که از پدرانم از راه عرق جبینریختن به من رسیده باشد را باارزش قلمداد میکنم؛ اشراف یعنی ما نه آنهایی که زیر سایه صاحبان قدرت زندگی میکنند و خودشان را به کوچکترین مبلغی میفروشند.»
راضیه
«و اینطور میشود که آدمها به خودشان شلیک میکنند... برای فرار از حقارت.»
sayna.s
قلب تو سرشار از خوبی و خلوص است.»
آنا گفت: «هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
راضیه
«ما در ده سعی میکنیم غذا را تا جایی که ممکن است تند بخوریم تا بتوانیم به کارهایمان برسیم و حال در اینجا من و شما داریم سعی میکنیم تا جایی که ممکن است شامخوردنمان طولانی بشود...»
«البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
|قافیه باران|
چرا ریشهکنکردن گذشته اینقدر مشکل است؟
Nika
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است.
sayna.s
«در این دنیا نمیشود به چیزی دلخوش بود.»
sayna.s
با اینحال میبایست تا زمان فرارسیدن مرگ بهنحوی زندگی کند.
sayna.s
زندگی برای روح، بهخاطر خدا. من چیزی کشف نکردهام. فقط چشمهایم را باز کردهام. آن قدرتی را شناختهام که نهتنها در گذشته به من جان داده است بلکه حالا هم به من زندگی میدهد. من از نادانی نجات پیدا کردهام و حق متعال را شناختهام.
mim.nadaf
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است
Akbar Aghaii
«البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
راضیه
هیچ وضعی وجود ندارد که آدمی نتواند خود را به آن عادت دهد
sayna.s
اگر نمیدانستم که انسان باید برای خدا زندگی کند نه بهخاطر نیازهای خودش، آنوقت چه وضعی داشتم و چه جور زندگی میکردم؟
|قافیه باران|
نزدیک بود گریه کند؛ دو دختر خندان گذشتند. با خود گفت: «نمیدانم چطور میتوانند بخندند! به احتمال قوی، از عشق، خبر ندارند که چه چیز وحشتناک و مصیبتباری است...
|قافیه باران|
«من فکر میکنم اگر به تعداد آدمها، تنوع فکر وجود داشته باشد، پس به تعداد دلها هم انواع عشق وجود دارد.»
|قافیه باران|
جایی که عشق تمام شود نفرت شروع میشود.
محمد
لوین که بیشتر عمرش را در روستا زندگی کرده بود و با اهالی آنجا الفت داشت و با وجود کار کشاورزی که میکرد در همه چیز پاسخ این پرسشها را جستوجو میکرد و پیوسته از خود میپرسید: «من چه هستم؟ کجا هستم؟ و چرا هستم؟»
و ادامه میداد: «من هم خاک میشوم و اثری از وجود باقی نمیماند.»
یا حیّ
«هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
sayna.s
هیچیک از آنها آزردهخاطر بودن خود را آشکار نمیکردند، اما هر یک، آن دیگری را مقصر میدانست و از هر فرصتی برای اثبات این مدعا بهره میگرفت.
sayna.s
شکیبایی بیحدوحصرش در برابر مردم که ریشه در آگاهی از نقایص خود داشت و آزادیخواهی فطری که در خونش بود باعث میشد که در برخورد با همه آدمها یکسان رفتار کند و از سوی دیگر او به کارش علاقه داشت و همین امر کمکش میکرد تا هیچوقت خسته نشود و اشتباه نکند.
کاربر ۱۹۸۵۷۸۴
«البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
marya
بدترین دقایق وقتی بود که خوشحال از تئاتر برگشت اما همسرش را در اتاق نشیمن و اتاق مطالعه ندید، در نهایت او را در اتاق خوابش با آن نامه شوم که همه چیز را افشا میکرد یافت.
کاربر ۴۴۶۳۸۱۷
«البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
«خب اگر اینطور باشد من تقریباً وحشیام.»
ننه قمر
حجم
۱۷۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۱۷۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
۲۴,۶۰۰۷۰%
تومان