بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مسافرخانه شکسپیر | طاقچه
تصویر جلد کتاب مسافرخانه شکسپیر

بریده‌هایی از کتاب مسافرخانه شکسپیر

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۸ رأی
۳٫۴
(۱۸)
اصولاً اکثر آدم‌ها اگر برای امکاناتی که از آن بهره می‌برند هزینه‌ای پرداخت نکرده باشند، یا اگر بدانند که دست به هر کاری که بزنند، چیزی از دست نخواهند داد، آن روی پلیدشان را رو می‌کنند؛ و آدمیزاد موجود پلیدی‌ست
ali fattahi
«اگر به کسی بدی کنی، باد به سویت بازمی‌گردد و یک روز همین‌طور که در خیابان قدم می‌زنی، تو را با خود خواهد برد.»
Mary gholami
مهم‌ترین چیزی که در زندگی آزارم می‌دهد، منطقی نبودن برخی آدم‌هاست. مثلاً من نمی‌فهمم اگر کسی دوستت دارد، چرا حاضر نیست تو را به دوستانش معرفی کند؟ یا اگر کسی از تناسب اندام خوشش می‌آید، چرا ورزش نمی‌کند؟ یا اگر دلش می‌خواهد استقلال داشته باشد، چرا عوض کار کردن، از پدرش پول توجیبی می‌گیرد؟ از نظر من این رفتارها منطقی نیست
Mary gholami
ن شب فکر کردم. آیا این دیگران بودند که مرا به دردسر می‌انداختند، یا انتخاب‌ها و تصمیمات خودم؟ راستش را بخواهید، هنوز هم نمی‌توانم با قاطعیت پاسخی به این‌دست پرسش‌ها بدهم. به گمانم هیچ انسانی آن‌قدر قوی نیست که بتواند یک‌تنه خودش را از هستی ساقط کند. مجموعه‌ای از چیزهای ملموس و ناملموس به همراه موجودات دیدنی و نادیدنی هستند که سرنوشت ما را تعیین می‌کنند. هر کسی هر اسمی می‌خواهد برایشان بگذارد، بگذارد. برای من مهم نیست. فقط این را می‌دانم که قرار گرفتن در دوراهیِ اخلاقی همواره به انحطاط منتهی می‌شود. گاهی باید صورت‌مسئله را پاک کرد. این تنها راه‌حل موجود است.
venus
سلیا گفت: «اگر تاریخ بلیط را عوض کند، باید هفتصد دلار جریمه بدهد.» و مرا کشید کنار که «نمی‌دانم من هم باید همراهش بروم یا نه...» آن‌ها دوستان هفت‌ساله بودند. سلیا مانده بود که بین ادامهٔ برنامه تفریحی و مراقبت از دوستش، کدام را انتخاب کند. و هر انتخابی که می‌کرد، بالأخره چیزی را از دست می‌داد. به سلیا گفتم بهتر است تا زمان باز شدن آژانس‌های مسافرتی بلیت نخرند، «حتماً راه ارزان‌تری هم هست.»
prjey
پیش از کار در مسافرخانه شکسپیر خیال می‌کردم که آدمی فقط در خواب کابوس می‌بیند، ولی از وقتی که به خاطر شغلم شب‌ها نخوابیدم، خواب به کل از من گریخت. و بعدتر فهمیدم که کابوس دیدن نیازی به خوابیدن ندارد.
ایران آزاد
گفت: «از اولش می‌دانستم یک ایرانی و یک عرب را نباید با هم پشت میز بگذارم.»
bud
دود سیگار تبدیل به ابرهایی خاکستری می‌شد؛ ابرهایی سردرگم. هر چه بر حجم دودها اضافه می‌کردم، بر این سردرگمی افزوده می‌شد.
bud
یا این دیگران بودند که مرا به دردسر می‌انداختند، یا انتخاب‌ها و تصمیمات خودم؟ راستش را بخواهید، هنوز هم نمی‌توانم با قاطعیت پاسخی به این‌دست پرسش‌ها بدهم. به گمانم هیچ انسانی آن‌قدر قوی نیست که بتواند یک‌تنه خودش را از هستی ساقط کند.
ali fattahi

حجم

۹۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

حجم

۹۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان