بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پرواز اسپرانسا | طاقچه
تصویر جلد کتاب پرواز اسپرانسا

بریده‌هایی از کتاب پرواز اسپرانسا

انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۴.۲از ۱۵ رأی
۴٫۲
(۱۵)
«هیچ‌وقت از دوباره شروع کردن نترس.»
i_ihash
شبیه یک بچه‌گوزن بود.
کاربر ۳۲۰۶
«خرج خانواده‌ا‌مو با فروش تخم‌مرغ درمی‌یارم. برادرم این مرغ‌ها رو بزرگ کرده و داده‌شون به من.» هوتِنسیا گفت: «خانواده‌ی بزرگ‌تونو این‌طوری می‌گردونین؟» کارمن لبخند زد و گفت: «من درسته دستم خالیه، ولی ثروتمندم. بچه‌هامو دارم، یه باغ گل رُز دارم، و ایمانم و خاطرات کسانی که قبل از من از دنیا رفتن. بیشتر از این دیگه چی می‌خوام.»
کاربر ۳۲۰۶
فکر نمی‌کرد کسی بداند هر شب با گریه می‌خوابد، تا اینکه دست ایزابل را که کمرش را نوازش می‌کرد، احساس کرد. «اسپرانسا، دوباره گریه نکن. اگه بخوای، ما هم می‌یاییم پیشت که با هم بخوابیم.» ما؟ اسپرانسا برگشت به سمت ایزابل و دید تمام خانواده‌ی عروسک‌های کاموایی را بغلش گرفته است
کاربر ۳۲۰۶
گفت: «تا حالا یه دختر مکزیکی رو ملکه‌ی ماه مه کردن؟» جوزفین قیافه‌ی ناامیدانه‌ای به خودش گرفت و سرش را به علامت نه تکان داد: «پرسیدم. گفتن همیشه یه راهی پیدا می‌کنن که یه موبورِ چشم‌آبی رو ملکه کنن.» اسپرانسا گفت: «ولی این درست نیست. به خصوص اگر براساس نمره باشه!» جوزفین گفت: «همیشه یه دلیلی دارن. همیشه که دارن. ملینا بهم گفت پارسال تو کلاس سوم یه دختر ژاپنی نمره‌هاش از همه بهتر بود ولی انتخابش نکردن.» اسپرانسا با وجودی که می‌دانست جوابی برای این سؤالش نیست، گفت: «پس واسه چی می‌گن براساس نمره‌ست؟» از همین حالا دلش برای ایزابل سوخت.
کاربر ۳۲۰۶

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۳۷,۸۰۰
۳۰%
تومان