بریدههایی از کتاب محاکمه خوک
۳٫۸
(۲۵)
زندگیاش را تصوّر کنید. برهنه در جادهها پرسه میزند. کتکش زدند و طردش کردند. همهٔ زندگیاش تحقیرش کردند. هرگز بهشکلی شایسته با او برخورد نشد -و حالا عقیده داریم که مستحق این است که قضاوت شود! نه، اینطور نمیشود. هرگز به او احترام گذاشته نشد. سعی کرد کجدار و مریز با همهٔ حماقت و همهٔ ضربههایی زنده بماند که انسانها حوالهاش کردند. پس اگر شایستهٔ زیستن زندگیای آسوده نبوده، مستحق تجربهٔ زندگی جنایتکارانه هم نیست.
Fatima Golzar
جانهای رام و خاموش اغلب حوصلهٔ وحشیها را سر میبرند.
پویا پانا
درد شاید زیادی شدید است. بعضی دردها اشک را میخشکاند.
Fatima Golzar
آیا نعرههایی که چون دهاندرهای در سالن سخنرانی منتشر میشد، شیوهای بود برای اینکه وادار به سکوت شود یا واکنشی غریزی؟
مسعود
چهرههای غمزده احترام برمیانگیزند.
پویا پانا
زندگی ما محکوم است به نیستی. افسوس، غمانگیز است. دستکم ما آن را همچون واقعهای ناگوار درک میکنیم. امّا یک زندگیِ ازدسترفته بهمعنای پیروزی شر نیست. دنیای ما، همهٔ اطرافمان، حرکتش را ادامه خواهد داد.
javadazadi
ژان قبل از اینکه انسان باشد، مأمور اعدام است. پس این مسئلهای نیست که بدون باقیگذاشتن هیچ ردّی محو شود. مشاغلی مثل این آثاری بهجا میگذارند. آدم آلوده میشود. با خودش بذرهای مرگ را میبَرَد و میآورد.
javadazadi
هر بار که بیدار میشود بسترش را ترک میکند و میرود جایی دیگر. شاید میتوانست نظمی به خودش بدهد اینجا و آنجا کمی استراحت کند امّا ترجیح میدهد راهش را از سر بگیرد. حتماً این خشونتی را که خورند وجودش است دوست دارد؛ این تکراری ابدی است. هرگز صندلیای به او پیشکش نشد؛ خودش هم پی آن نبود. آیا نظری راجع به نشستن دارد؟
javadazadi
بعضی دردها اشک را میخشکاند.
نسیم رحیمی
سخت بیمارگونه است خواندن امیدهای مدفون یک محکوم.
نسیم رحیمی
گاهی کافی است چیزی را با صدای بسیار بلند بگوییم تا مخاطب آن را بپذیرد. برعکس، اقرار به تردیدها، آن هم وقتی آدم دست به آفرینش میزند هرگز برای اوضاع خوب نیست؛ شکافی باز میشود و دیگران دربارهاش قضاوت میکنند.
نسیم رحیمی
همیشه شکستن چیزهای ظریف و کوچک هولناکتر است از شکستن اشیایی با ابعاد معمولی.
نسیم رحیمی
چهرههای غمزده احترام برمیانگیزند.
نسیم رحیمی
وقتی هیچچیز تاریک نیست، نور انداختن سودی ندارد.
نسیم رحیمی
مردانی که خود را در رسالتی بیپایان میاندازند اغلب حرکاتشان را تکرار میکنند بدون اینکه به آنها فکر کنند.
نسیم رحیمی
جانهای رام و خاموش اغلب حوصلهٔ وحشیها را سر میبرند.
AS4438
زندگی ما محکوم است به نیستی. افسوس، غمانگیز است. دستکم ما آن را همچون واقعهای ناگوار درک میکنیم. امّا یک زندگیِ ازدسترفته بهمعنای پیروزی شر نیست. دنیای ما، همهٔ اطرافمان، حرکتش را ادامه خواهد داد
Fatima Golzar
نمیتواند نوشتههای روی دیوارها را بخواند، این دیوارنوشتههای رکیک، کلمات امیدانگیز، تاریخها و همهٔ روزهای شماره شده. شاید اینطور بهتر است. آثاری که بعد از مرگ نویسندهشان باقی میمانند قربانگاه خاصی برپا میکنند. سخت بیمارگونه است خواندن امیدهای مدفون یک محکوم.
Fatima Golzar
برخی فریادها کار دنیا را یکسره میکنند.
مسعود
گاهی کافی است چیزی را با صدای بسیار بلند بگوییم تا مخاطب آن را بپذیرد. برعکس، اقرار به تردیدها، آن هم وقتی آدم دست به آفرینش میزند هرگز برای اوضاع خوب نیست؛ شکافی باز میشود و دیگران دربارهاش قضاوت میکنند.
او ادعا میکرد که در برابر مسائل زندگی ناتوان است؛ آدم نمیتواند هم به هنرش برسد هم بقیهٔ کارها را انجام دهد.
پویا پانا
اینکه مادر و پدر رنج میکشند مسلّم است. زندگی ما محکوم است به نیستی. افسوس، غمانگیز است. دستکم ما آن را همچون واقعهای ناگوار درک میکنیم. امّا یک زندگیِ ازدسترفته بهمعنای پیروزی شر نیست. دنیای ما، همهٔ اطرافمان، حرکتش را ادامه خواهد داد.
کورش
وقتی که اینگونه بیاعتقاد و بیهدف پرسه میزنیم و وقتی خستگی پنجههایمان را از نا میاندازد میخوابیم، نه نگرانِ داشتن همنشین هستیم نه نگران گذار روزها.
کاربر ۹۰۳۲۹۱۹
جسمها باید بهداشت را رعایت کنند. اینکه شما ترجیح میدهید چنین کاری نکنید اصلاً اهمیت ندارد. وقتی سلولی بیش از حد معمول بوی گند میداد، آن را با تبهکار درونش خیس میکردند. آنها همه مثل حیوان کز میکردند و کنار دیوار چمباتمه میزدند. سرنگهبان این لحظهها را نگه میداشت برای خودش. با وجود اینکه احتمال داشت کثافتی که پشنگه میزد به او بخورد امّا عاشق این بود که آب سرد را روی بدنهای ازپاافتاده بپاشد. برای حظ کردن از حرکتی بزرگ اغلب باید دستها را کثیف کرد.
javadazadi
اگر انسانها نمیتوانند در پیادهرو یکسانی بدون تنهزدن بههم قدم بزنند، چطور خواهند توانست بی اینکه با هم بجنگند کنار هم زندگی کنند؟
نسیم رحیمی
محاکمهٔ حیوانات دقیقاً شبیه همانچیزی بوده که در دادگاه انسانها نیز میگذشته و حیوانِ متهم با وکیل مدافعش در برابر قاضی، دادستان، اعضای هیئتمنصفه و حضار حاضر میشده است
matbuat
گاهی کافی است چیزی را با صدای بسیار بلند بگوییم تا مخاطب آن را بپذیرد. برعکس، اقرار به تردیدها، آن هم وقتی آدم دست به آفرینش میزند هرگز برای اوضاع خوب نیست؛ شکافی باز میشود و دیگران دربارهاش قضاوت میکنند.
مسعود
برای حظ کردن از حرکتی بزرگ اغلب باید دستها را کثیف کرد.
مسعود
دود دوزخ علیه بخار بهشت. وقتی به هم میرسند همهچیز درهم میسوزد.
مسعود
دود جهنم اصلاحپذیر نیست. باید محوش کرد. خطر در هوا شناور است. اگر دست روی دست بگذاریم، دود جهنم همهجا را فرو میپوشاند. دشتهایمان را میآلاید و خانههایمان را در چنبره میگیرد. به فرزندان و زنانمان آسیب میزند. جانمان را ضایع میکند و دنیایی که ما را در برگرفته ویران میشود.
مسعود
یک زندگیِ ازدسترفته بهمعنای پیروزی شر نیست. دنیای ما، همهٔ اطرافمان، حرکتش را ادامه خواهد داد.
مسعود
حجم
۸۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۸۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
۲۳,۸۰۰۳۰%
تومان