بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ایستگاه پایانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب ایستگاه پایانی

بریده‌هایی از کتاب ایستگاه پایانی

انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۳.۴از ۴۸ رأی
۳٫۴
(۴۸)
یک توصیه بهتون می‌کنم. هیچ‌وقت اجازه ندین کسی در زندگی آزادیتونو بگیره. برای اینکه به نظر من، آزادی ارزشمندترین نعمتیه که خداوند به انسان داده.
بهنوش
خیلی وقت می‌شد که دیگر نتوانسته بود گریه کند. آخر چرا؟ ممکن است کسی آن‌قدر گریه کند که اشک‌های بدنش برای همیشه خشک شود؟
n re
هرشخصی، وقتی در وضعیتی خاص قرار می گیرد، دوست دارد کسی در کنارش باشد که بتواند به وی اعتماد کند.
n re
امشب احساس می‌کنم دیگه هیچ توانی برام باقی نمونده. گریه‌م گرفته. گریه‌م برای اینه که می بینم زندگی چه کارهایی با آدم می‌کنه!
n re
شما نور زندگی در شب‌های تیرهٔ من هستین.
n re
خیلی وقت بود که در زندگی‌اش اذیت می‌شد. اگر گریه نمی‌کرد، دلیلی بر این نبود که خیالش راحت است و هیچ مشکلی ندارد
n re
الان در یک ایستگاه قطار نشسته‌م. اینجا مثل یه دنیاست. دنیایی جداگانه و منحصر به فرد. رفت و آمد مردم رو تماشا می‌کنم. گروهی می‌آن و گروهی می‌رن. گروهی به هم می‌رسن و گروهی از هم جدا می‌شن. چقدر دلم می‌خواست الان من هم در کنار شما بودم. در کنار شما در همون قطاری که همیشه حضور دارید.
n re
من به دنیا مثل یه فیلم نگاه می‌کنم، بدون اینکه بتونم در اون شرکت داشته باشم.
n re
مادرش گاهی وقت‌ها، خیلی اعصابش را به هم می‌ریخت. با این حال، نمی‌توانست وی را به حال خودش رها کند. عشق مادر ـ فرزندی آن دو نفر را به هم پیوند داده بود.
n re
«بذارید یه چیزی بهتون بگم. من هم برام زیاد پیش می‌آد که قاطی کنم و اختیارمو از دست بدم. خودم هم خیلی وقت‌ها پیش اومده که به دیوار مشت بزنم.»
n re
اصلاً چرا زندگی همیشه تا این اندازه پیچیده بود؟ به راستی به چه علت؟‌
n re
مردمی رو نگاه می‌کنم که دنبال کاروزندگی خودشون هستند. کسانی که تردید دارند، کسانی که نمی‌دونند مقصدشون کجاست. کسانی که در انتخاب مقصد درست خود تردید دارند. زن‌ها و مردهایی که از کسی که دوستشون دارند جدا شده‌ان.حالا یا به میل خودشون و یا به جبر زمانه. راستی، چرا باید از کسی که دوستش داریم جدا بشیم؟
n re
یک توصیه بهتون می‌کنم. هیچ‌وقت اجازه ندین کسی در زندگی آزادیتونو بگیره. برای اینکه به نظر من، آزادی ارزشمندترین نعمتیه که خداوند به انسان داده.
melik
خیلی وقت‌ها انسان‌ها، بر اثر ترس و یا بی‌عرضگی، حاضر به بخشیدن دیگران هستند.
n re
چرا دو نفر وقتی همدیگه‌رو دوست دارن، باید از هم جدا بشن؟ به نظر من، هیچ چیز در زندگی بهتر و قشنگ‌تر از این نیست که با کسی که دوستش داری با خیال راحت زمان سپری کنی. می دونین چرا؟ برای اینکه به نظر من هر آدمی حداکثر یک بار در طول زندگیش پیش می‌آد که یک نفر رو به راستی و از ته دلش دوست داشته باشه. ممکنه در طول زندگیش با چندین نفر وارد رابطه بشه، ولی هیچ‌وقت نمی شه احساسش به اونا رو به معنای واقعی کلمهٔ عشق در نظر گرفت. عشق واقعی فقط و فقط یک بار در زندگی سراغ آدم می‌آد و اگر از دستش بدی، فقط اشک و آهه که برات باقی می‌مونه. من، از وقتی که شما وارد زندگیم شدین، به خوبی به این مسئله پی بردم. شما در این مدت تبدیل شدین به تنها خواستهٔ من از این دنیا. به تنها واقعیت زندگیم.
n re
هیچ‌وقت نمی‌شه هیچ دلیل موجّهی برای کشتن مردم پیدا کرد.»
melik
من قبلاً به اندازهٔ همهٔ زندگیم گریه کردم. دیگه واقعاً هیچ اشکی برام نمونده.
sama
دوست دارم بدونم نظر شما در مورد بی‌رحمی آدما چیه... به نظر من که هیچ حد و مرزی نداره. شما این‌طور گمان نمی‌کنین؟
n re
مگر غیر از این است که زندگی به نبردی طولانی مدت مشابهت دارد؟
n re
هیچ برزخی در این دنیا همیشگی نیست. ما هم عاقبت می تونیم دوران خوشی رو سپری کنیم. ما هم می‌تونیم آینده‌ای درخشان داشته باشیم
n re
«من دیگه به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد ندارم.»
n re
مادرش گاهی وقت‌ها، خیلی اعصابش را به هم می‌ریخت. با این حال، نمی‌توانست وی را به حال خودش رها کند. عشق مادر ـ فرزندی آن دو نفر را به هم پیوند داده بود.
book worm

حجم

۱۸۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۱۸۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان