بریدههایی از کتاب هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب
۳٫۸
(۶)
او مادر ماهیان بسیاری بود
عمری تر و خشک کرد دریاها را
پناه
ما را چه شده؟چرا همه خاموشیم؟
با آل یزید دست در آغوشیم
حالا که نمیرویم همراه حسین
شمشیر به دشمنان او نفروشیم
f_altaha
من سر به تنم زیاد بود از اول
شالودهام از تضاد بود از اول
ابعاد مرا عشق به هم ریخته بود
روحم به تنم گشاد بود از اول
f_altaha
راهم راهم راهم راهم راهم
گم گم گم گم گم گم گم در راهم
من آبروی رباعیات را بردم
خیام! من از تو معذرت میخواهم
f_altaha
مانند دهان سنگی یک مرده
انگار هزار سال خوابش برده
دندان من اعصاب ندارد دیگر
از فرط گرسنگی خودش را خورده
f_altaha
از مزرعههای کوچک بعضیها
برچیده شود مترسک بعضیها
آقا، خودمانیم چه کیفی دارد
وقتی بزنی به برجک بعضیها
f_altaha
تا دید مرا، گفت که خوشحالم، مُرد
دردی نکشید و گوهرم را هم بُرد
شرمنده روی ماهتم سعدی جان
اعضای مرا همین بنی آدم خورد
f_altaha
هر روز به ما اگر که سر هم بزنی...
بر ریشه خواب ما تبر هم بزنی...
آقا! تو که خوب میشناسی ما را
زنگ در خانه را اگر هم بزنی...
f_altaha
من خستهام از توالی زندگیام
از این همه ماستمالی زندگیام
انگار فقط سکوت انداختهاند
بر روی نوار خالی زندگیام
behdani
در حیرتم از این همه تعجیل شما
از این همه صبر و طول و تفصیل شما
ما خیر ندیدهایم از سال قدیم
این سال جدید نیز تحویل شما
f_altaha
ای اصل امید! بیمها را دریاب
بابای همه! یتیمها را دریاب
هر چند خدا خودش کریم است آقا
لطفی کن و یاکریمها را دریاب
f_altaha
خورشید که با چراغ از اینجا رد شد
انگار که یک کلاغ از اینجا رد شد
شب حاکم مطلق جهان است اینجا
روز از سر اتفاق از اینجا رد شد
f_altaha
باران که گرفته است تسبیح به دست
دارد صلوات میفرستد بر تو
Khadem
من بی تو... مگر... مگر منی بی تو هست
از زندگی بدون تو شستم دست
یك رهگذر
هر چند کلاس درس او یک واحه است
راهی که به آنجا نرسد بیراهه است
پیران همه طفل مکتب او هستند
این پیر طریقتی که خود ششماهه است
𝓂𝓈𝒾.𝒽𝑜𝓈𝑒𝒾𝓃𝓏𝒶𝒹𝑒𝒽
سرمایه گذاشتیم ما در نیزه
در تیر سه شعبه زره و سر نیزه
شمشیر فروشی بزرگی زدهایم
باید برود این همه سر بر نیزه
f_altaha
ای اصل امید! بیمها را دریاب
بابای همه! یتیمها را دریاب
هر چند خدا خودش کریم است آقا
لطفی کن و یاکریمها را دریاب
ادیب
مرگی که همین وظیفه زندگی است
مُهری است که بر صحیفه زندگی است
اشک همه را اگر چه در میآرد
بامزهترین لطیفه زندگی است
مهران کاسبوطن
خوشخطّ و تمیز و شیک، عاشق شده است
افتاده به جیک جیک، عاشق شده است
یک قلب کشیده است و تیری در آن
خودکار سیاه بیک عاشق شده است
behdani
میگریم و چشمهایم از ابر پر است
کافی است که دیگر دلم از صبر پر است
یك رهگذر
با تو دل من پر از کبوتر شده است
حال من و شعرهام بهتر شده است
حالا تو منی و من تو هستم، با تو
تنهایی من چند برابر شده است
یك رهگذر
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان