یادت نیست وقتی یازده سالمون بود، سعی کردی یه مورچهٔ گنده رو با ترقه منفجر کنی؟ بعد همهٔ مورچهها ریختن سرت و گازت گرفتن و سه روز خوابیدی توی بیمارستان.
i_ihash
با تشکر از شما
ارادتمند
الکس
ن. عادل
ارادتمند شما
الکس گرگوری
یک اشلیمزل غمگین و بیچاره
ن. عادل
ارادتمند
الکس گرگوری
پ. ن: فقط ۴۲ ساعت
ن. عادل
خب اگر بخواهید سیبزمینیترین آدم روی زمین باشید، بدون پنیر که مزه ندارد!
کاربر... :)
«شما جوونها خیال میکنین آدمهای بالای شصت سال، هیچ کار دیگهای توی زندگیشون نکردهان؛ اما خوب گوشهات رو باز کن آقای اوممم! آقای ʼتصادفکن توی حال خراب’! من خییییییلی کارها کردهام!»
کاربر... :)
فهمیدم که همهٔ ما به نوعی آزاد هستیم، و همهچیز به نوع نگاهمان بستگی دارد. ما آزاد هستیم که بعضی آدمها را انتخاب کنیم و عاشقشان باشیم.
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
همانجور که ولو شده بودم روی میز، سعی کردم موهایم را از روی چشمم کنار بزنم. درد وحشتناکی پیچید توی بخیههای پیشانیام و سرم به جلو خم شد. اشکم درآمد.
«وای الکس! دردت اومد؟»
دماغم را بالا کشیدم.
«آره مامان!»
«حقّته!»
ن. عادل
میدونی مامانبزرگم اینجور وقتها چی میگفت؟»
«من، اوممم، نمیدونم آقا.»
«خب. من هم نمیدونم راستش. اون مُرده و من هم یهجوری فراموشی گرفتم که هفتهٔ پیش داشتم در اتاقم رو با مسواکم باز میکردم؛ اما یه چیز خوبی میگفت.
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
سهم بعضی آدمها عشق است، سهم بعضیها هم زغالسنگ برای شام.
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
حالا میمیری سر راهت وایستی و یکیدوتا هم شیرینی دانمارکی بخری برام؟
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
یه روزی میفهمی که عذرخواهیهای واقعی، اما و اگه ندارن.
ویوی
مردم اونی نیستن که ظاهرشون نشون میده.
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
واقعاً پسر حساسی هستی الکس! باید روحیهت رو قوی کنی وگرنه دنیا برات جای سختی میشه.
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵