بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به سوی طبیعت وحشی | طاقچه
تصویر جلد کتاب به سوی طبیعت وحشی

بریده‌هایی از کتاب به سوی طبیعت وحشی

ویراستار:مریم سعیدی
انتشارات:نشر ستاک
امتیاز:
۴.۳از ۷ رأی
۴٫۳
(۷)
«آن‌هایی که این‌جا زندگی نمی‌کنند، یک نسخه از مجله‌ی آلاسکا را برمی‌دارند، بعد در حالی که آن را ورق می‌زنند با خودشان فکر می‌کنند (هی! دیگه وقتشه که بری اون بالا. بری توی دل طبیعت. بری و سهمت رو از اون زندگی رویایی بگیری.) اما وقتی به این‌جا می‌رسند یا درواقع وقتی به دل طبیعت وحشی می‌زنند هیچ شباهتی بین تصاویر مجلات با عالم واقع پیدا نمی‌کنند؛ رودخانه‌های بزرگ و خروشان و پشه‌هایی که تو را درسته قورت می‌دهند. در خیلی از جاها به ندرت حیوانی برای شکار پیدا می‌شود. زندگی در دل طبیعت وحشی یک سفر تفریحی نیست.»
n re
وقتی تنهایی، عادی‌ترین چیزها هم پرمعنا به نظر می‌رسند.
نازنین عظیمی
نکند در انتظار مرگ بنشینم تا از راه برسد و بی‌آن‌که کسی بفهمد چطور یا کجا به آخر خط رسیدم، دست به دستش بسپارم.
نازنین عظیمی
اوایلِ یک صعود دشوار، بویژه زمانی که تنهایی، با تمام وجود احساس می‌کنی زمین چون پرتگاهی عمیق از پشت تو را به سمت خود می‌کشد. مقاومت در چنین شرایطی یک چالش فوق‌العاده آگاهانه‌ی ترسناک است؛ حتی جرات نمی‌کنی یک آن، به خود اجازه‌ی ترسیدن بدهی. آوای افسون‌گر خلاء تو را عصبی می‌کند؛ حرکات مردد، ناشیانه و ناجوری از تو سر می‌زند. ولی هرچه پیش‌تر می‌روی، با محیط بیشتر اخت می‌شوی. عادت می‌کنی با حکمی که برایت بریده شده کنار بیایی. به قابلیت دست‌ها و پاها و سرت ایمان می‌آوری. خویشتن‌داری را می‌آموزی و یاد می‌گیری به خود اعتماد کنی.
نازنین عظیمی
منزلگاهی برای بشر- که ساخت دستِ طبیعت است و چنانچه لایق آن باشی از آن بهره خواهی برد. آدم توان پیوند خوردن با آن را نداشت؛ وسیع بود و مخوف- نه با مادرش زمین که آوازه‌اش را شنیدیم، و نه با خودش که قدم بر آن گذاشتیم و در آن مدفون گشتیم. و بعد آدم چنان با او خو گرفت که استخوان‌هایش را به او سپرد.
نازنین عظیمی
من در پی تغییر بودم، نه جریان آرام زندگی. به دنبال هیجان و خطر بودم. می‌خواستم شانس قربانی شدن با عشق را تجربه کنم. سرشار از انرژی بودم و دریغ که جایی برای خرج کردن آن در زندگی آراممان وجود نداشت.
نازنین عظیمی
من زندگی بالغانه‌ی خود را با این فرض آغاز کردم که می‌شود دوباره همچون انسان بدوی عصر حجر زیست. به همین منظور بیش از سی سال روی این طرح برنامه‌ریزی و با این شرایط زندگی کردم. باید بگویم ده سال آخر واقعا شرایط جسمی، روحی و حسی بشر عصر حجر را تجربه کردم. در نهایت با اقتباس از آیین بودا به مرحله‌ای رسیدم که با واقعیت محض روبه‌رو شدم. و متوجه شدم انسان امروزی که ما می‌شناسیم دیگر قادر به زندگی در دل طبیعت وحشی نیست. رسلینی شکست فرضیه‌ی خود را منصفانه پذیرفت. او در سن چهل و نه سالگی با طیب خاطر اعلام کرد که اهداف زندگی خود را «از نو طرح‌ریزی کرده»
کاربر ۸۰۸۰۴۱۹
بخشی از زیبایی این کشور به من تعلق دارد. حس می‌کنم دلبستگی‌ام به زندگی کمتر و آرامش‌ام تا حدی بیشتر شده... دوستان خوبی دارم اما هیچ‌یک واقعا درک نمی‌کنند که چرا این جا هستم یا چه می‌کنم. هرچند من هم چیز بیشتری از آنان که درک کاملی ندارند، نمی‌دانم؛ به تنهایی خیلی پیش رفته‌ام.
کاربر ۸۰۸۰۴۱۹
هیچ کاری را نیمه کاره رها نمی‌کرد. وقتی کاری را شروع می‌کرد حتما تا آخرش می‌رفت. انگار به خودش متعهد می‌شد. و این همان چیزی بود که می‌شد آن را اصول اخلاقی واقعی نامید. مک‌کندلس استانداردهای خیلی بالایی برای خودش تعریف کرده بود.»
نازنین عظیمی

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان