بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ایکاباگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ایکاباگ

بریده‌هایی از کتاب ایکاباگ

انتشارات:نشر آرشا
امتیاز:
۴.۳از ۲۱ رأی
۴٫۳
(۲۱)
بعضی وقت‌ها، دو نفر با نگاهشان آن‌قدر می‌توانند باهم حرف بزنند که بقیه با عمری حرف زدن نمی‌توانند.
Paria
دروغ پشتِ دروغ پشتِ دروغ. وقتی شروع به دروغ گفتن می‌کنید، مجبورید ادامه دهید؛ و بعد، انگار ناخدای کشتی سوراخی هستید که همیشه سوراخ‌های پهلویش را بند می‌آورید تا جلوی غرق شدنتان را بگیرید.
Paria
اشک هم مثل خنده، می‌تواند عقل را درمان کند.
Sahar Khalkhali
اشک هم مثل خنده، می‌تواند عقل را درمان کند.
Paria
«اوه! اگه یه چیز توی مدرسهٔ آشپزی یاد گرفته باشم، اینه که رویهٔ سوخته و زیرِ خمیر برای بهترین آشپزها اتفاق می‌افته. شعار من اینه که آستین‌هات رو بالا بزن و یه کار دیگه رو شروع کن. نالیدن سرِ چیزی که درست نمی‌شه، فایده نداره!»
Sahar Khalkhali
اشک هم مثل خنده، می‌تواند عقل را درمان کند.
محمد
من نمی‌دانم که آدم‌ها واقعاً از ایکاباگ‌ها زادیده شده‌اند یا نه. شاید ما وقتی عوض می‌شویم، به‌نوعی زادیده می‌شویم و آدم بهتر یا بدتری می‌شویم.
ladybored
تمام نقشه‌اش به پادشاهی نیاز داشت که نه‌تنها به وجود ایکاباگ اعتقاد داشته باشد، بلکه بترسد که مبادا هیولا به هوای او، از مرداب بیرون بیاید.
محمد
اگه به‌زودی چیزی عوض نشه، اکثر بچه‌های این یتیم‌خونه تا قبل از تموم شدنِ زمستون جاشون توی اون قبرستونه.»
محمد
برایش خواب ابدی فکر جذابی به نظر می‌رسید
محمد
دروغ پشتِ دروغ پشتِ دروغ. وقتی شروع به دروغ گفتن می‌کنید، مجبورید ادامه دهید؛ و بعد، انگار ناخدای کشتی سوراخی هستید که همیشه سوراخ‌های پهلویش را بند می‌آورید تا جلوی غرق شدنتان را بگیرید
محمد
دروغ پشتِ دروغ پشتِ دروغ. وقتی شروع به دروغ گفتن می‌کنید، مجبورید ادامه دهید؛ و بعد، انگار ناخدای کشتی سوراخی هستید که همیشه سوراخ‌های پهلویش را بند می‌آورید تا جلوی غرق شدنتان را بگیرید.
Sahar Khalkhali
گفت: «به نظرم آدم‌ها هم بگی‌نگی به‌اندازهٔ ایکاباگ‌ها به امید نیاز دارن. ولی...» بعد، دستش را روی قلبش گذاشت و گفت: «پدر و مادرم هر دوشون هنوز اینجان و همیشه هم اینجا می‌مونن. پس وقتی من رو می‌خوری، ایکاباگ، آخر از همه قلبم رو بخور. دلم می‌خواد تا وقتی که می‌تونم پدر و مادرم رو زنده نگه دارم.»
ladybored
دروغ پشتِ دروغ پشتِ دروغ. وقتی شروع به دروغ گفتن می‌کنید، مجبورید ادامه دهید؛ و بعد، انگار ناخدای کشتی سوراخی هستید که همیشه سوراخ‌های پهلویش را بند می‌آورید تا جلوی غرق شدنتان را بگیرید.
ladybored
بانو اسلاندا فقط با بی‌خیالی شانه‌اش را بالا انداخت و گفت که کتاب‌ها را به جواهرات ترجیح می‌دهد.
محمد
اگر اسلاندا این‌قدر کتاب‌ها را دوست دارد، تا ابد او را داخل کتابخانه حبس می‌کند. می‌دهد روی تمام پنجره‌ها میله نصب کنند و سرپیشخدمتش، اسکرامبل، سه بار در روز برایش غذا می‌آورد
محمد
حتی اگر بقیهٔ باورهای خانم بیمیش همه اشتباه بوده باشند، تحمل نداشت از اعتقادش به خوب بودنِ شاه فرِد بی‌باک دست بکشد.
محمد
به قبرستان کوچکی که پشت یتیم‌خانه بود، سیل مداومی از جِین‌ها و جان‌ها سرازیر می‌شد که به‌خاطر نبود غذا و گرما و محبت از دنیا می‌رفتند و بدون اینکه کسی اسم واقعی‌شان را بداند، خاک می‌شدند؛ هرچند که بچه‌های دیگر برایشان ماتم می‌گرفتند.
محمد

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان