هیچ پسری هرگز نمیتواند به مردانگی راه یابد، مگر آنکه بهنوعی نسبت به مادرش بیوفایی نشان دهد. اگر نزد مادر باقی بماند و وسایل راحتی او را فراهم آورد و همدم او شود، هیچگاه نمیتواند از عقدهٔ مادر رهایی یابد. مادر بیشتر اوقات آنچه در توان دارد انجام میدهد تا پسرش را نزد خود نگاه دارد. یکی از راههای فریبکارانه، واداشتن پسر به وفاداری به مادر است؛ حال آنکه اگر پسری خود را بهشکل کامل در اختیار و زیرنفوذ مادر قرار دهد، مردانگیاش بهسختی آسیب میبیند. پسر باید راه خود را در پیش گیرد و مادر را ترک کند، حتی اگر این کار ناسپاسی و خیانت بهشمار آید.
بهمن
«تا به نیروهای درونی نیاز نباشد، انسان از تواناییهای خود بیخبر است.»
بهمن
ابله درون همان کودک درون و زنانگی مقدس است که ارزشهای آن در نظام سلطهگرانهٔ پدرسالار جایگاهی ندارد، ولی در پایان کار شفای ما بهدست اوست
الهام
داشتن پدرخواندهای که بتواند آنچه را از سوی پدر رسیده اما کارآیی نداشته است مرمت کند، سرمایهای باارزش بهشمار میرود.
بهمن
تمام دردهایی که از جنبه روانشناختی میکشیم (یا شادی در معنای معمول کلمه) به مقایسه کردن مربوط میشود.
بهمن
بسیاری از انسانها با دلی پاک سفر زندگی خود را آغاز میکنند، اما از جنبه روانشناختی درکی بسیار ناچیز دارند از اینکه چرا این راه ویژه را میروند یا این راه آنها را به کجا خواهد برد
بهمن
آنیما بهسادگی بر آن دسته از زنها فرافکن میشود که جنبههای زنانگی در آنان تنانی یا جسمانی (embodiment) شدهاست، مانند رقاصهها و بازیگران: زیبا، بیگناه، شهوانی، سرزنده، چندپهلو و مبهم، همراه با نوعی «دودلی و عدم قطعیتی که بسیار دعوتکننده است؛ با سکوت گویای تصویر مونالیزا، پیر و جوان، مادر و دختر، با پاکدامنیای مشکوک، و با زیرکی خام و کودکانهای که از سوی مردان خلع سلاح شدهاست».
Benjamin