- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب گاف
- بریدهها
بریدههایی از کتاب گاف
۴٫۲
(۳۳)
تعریف مهلکترین اسلحهٔ بشر است. آدم بخواهد دهان کسی را بدوزد، معاملهای را جوش بدهد، دعوایی را بخواباند، پولی از کسی قرض بگیرد، مهلتی بخواهد بابت کاری، بهترین کار تعریف است و قربانصدقه رفتن. همزمان هم کیش میکند هم مات.
n re
_ آدما رو باید تو موقعیتا بذاری. شرایط تعیین میکنه که هرکس چه رفتاری از خودش بروز میده.
n re
حال کسی را داشتم که ظلّ تابستان از پلّههای هواپیمایی در جدّه رفته بالا، چهارپنج ساعت بعد در چلّهٔ زمستان از همان پلّهها در مسکو پایین آمده. آنهمه اختلاف توی یک کف دست شهر درست زیر سبیل خودمان؟ چطور شهر مثل تخممرغ تَرَک برنمیدارد.
n re
تشکر اگر بهوقتش نباشد شبیه سلام گرگ است، نمیشود فکر کنی بیطمع است.
n re
بالاخره بعضی وقتها هم ممکن است افکار خداپسند به سراغ آدم بیاید.
n re
آن کسی هم که قرار است زاغهنشین را ولینعمت انقلاب ببیند ما نیستیم! درساحلنشستگان مرادند. ما خودمان غرقه محسوب میشویم و ولینعمت.
n re
حال کسی را داشتم که ظلّ تابستان از پلّههای هواپیمایی در جدّه رفته بالا، چهارپنج ساعت بعد در چلّهٔ زمستان از همان پلّهها در مسکو پایین آمده. آنهمه اختلاف توی یک کف دست شهر درست زیر سبیل خودمان؟ چطور شهر مثل تخممرغ تَرَک برنمیدارد.
safaeinejad
انتظار از آدم منجی میسازد، مخصوصاً اگر زیاد طول بکشد. برایم هراسآور است که کسی برای گشایش امرش منتظر من باشد و درصدی امید در روانش تزریق کرده باشم
n re
توضیح واضحات از توضیح مبهمات خیلی سختتر است. بعد هم که توضیح بدهی میشود مهملات! بعضی کارها را آدم از درون واقف است که چرا انجام میدهد؛ ولی هرچه میگردم جملهٔ بیان انگیزهام را پیدا نمیکنم،
n re
وقتی کسی دانسته سؤال میپرسد یعنی دارد آب را گرم میکند تا آرامآرام پرَت را بِکَند.
n re
جو سنگین است و کسی حرفی نمیزند. میتوانم هزار بار غلط کنم ازاینکه شیدا را آوردهایم. بچهها نباید از بیرون مدرسهٔ یک معلم زیاد بدانند؛ علیالخصوص که هُمَزه لُمَزه جزء صفاتشان باشد.
کاربر ۱۲۴۱۷۵۹
میخواهی و نمیخواهی که از دنیایت جدا شوی و در عین اینکه روزمرّگی تو را مثل نهنگی بلعیده و در کام خودش فرو برده و میرود که فراموش کنی بیرون شکمش دنیای دیگری هست، باز اما گهگداری نهنگ، دهانش را باز میکند و میفهمی که همه چیز در بیرون از چهاردیواری تو دارد راه خودش را میرود و روزمرّگیهای خاصّ خودش را بهوجود میآورد و البته نهنگهای دیگری هستند و شکمهای دیگری که آنها هم گهگداری میآیند به سطح و دهانشان را باز میکنند و اجازه میدهند دنیای درون شکمشان برداشتی دیگر داشته باشد.
n re
معمولیبودن خیلی دامنگیر است و ملالآور.
n re
آدم میتواند از معمولیبودن دلتنگ شود، مادام که معمولیبودنش جاری است و بدون تهدید دارد راه خودش را میرود و چای بعدازظهر داغ است و حرفهای معمولی برای گفتن هست.
همچو که پایت را از دایرهٔ امن بگذاری بیرون یا تهدید به بیرونراندهشدن را حس کنی، تازه میفهمی تا چه حد معمولیبودن را دوست داشتهای و وابستهاش بودهای و به هیچ قیمت نمیخواهی از آن جدا شوی و اگر پایش بیفتد که یک تجربهٔ نو تو را از دنیای سینوسیات بیرون بکشد، مثل چتربازی که مخمخهٔ بازنشدن چترش را دارد، نگران باشی که نکند نتوانی دوباره برگردی به حال معمول.
عاطفه سادات
ایمان دندانهای من را شمرده. میداند اگر مخالف باشد من خیلی موافق میشوم و بعد دوتا قطب را تشکیل میدهیم و بااینکه هرکداممان تعلقی به ادلهٔ طرف مخالف داریم، اما تلاش میکنیم سنگرمان را حفظ کنیم. پس بهترین راه رسیدن به یک جوّ متعادل این است که بخشی از موافقت را او به گردن بگیرد تا بخشی از مخالفت آزاد شود و خودخواسته و ناگزیر به من برسد.
parisa_msi
حال کسی را داشتم که ظلّ تابستان از پلّههای هواپیمایی در جدّه رفته بالا، چهارپنج ساعت بعد در چلّهٔ زمستان از همان پلّهها در مسکو پایین آمده. آنهمه اختلاف توی یک کف دست شهر درست زیر سبیل خودمان؟ چطور شهر مثل تخممرغ تَرَک برنمیدارد.
parisa_msi
کمککردن یه قانونی داره، یه حد و اندازهای داره، حسابکتابی داره،
n re
به خودم تلنگر میزدم:
«با نفرت نرو سر کلاس. نفرت بو داره. فهمیده میشه. همه چیز بستگی به طرز تفکر خودت داره. تو فکر کردی اینها بدن؛ بد شدن. سعی کن مهربان باشی.»
n re
امید، پرندهٔ خوشالحانی است که حالاحالاها ازروی شاخهٔ دل پر نمیکشد،
n re
آدم میتواند از معمولیبودن دلتنگ شود، مادام که معمولیبودنش جاری است و بدون تهدید دارد راه خودش را میرود و چای بعدازظهر داغ است و حرفهای معمولی برای گفتن هست.
همچو که پایت را از دایرهٔ امن بگذاری بیرون یا تهدید به بیرونراندهشدن را حس کنی، تازه میفهمی تا چه حد معمولیبودن را دوست داشتهای و وابستهاش بودهای و به هیچ قیمت نمیخواهی از آن جدا شوی و اگر پایش بیفتد که یک تجربهٔ نو تو را از دنیای سینوسیات بیرون بکشد، مثل چتربازی که مخمخهٔ بازنشدن چترش را دارد، نگران باشی که نکند نتوانی دوباره برگردی به حال معمول.
عاطفه سادات
حجم
۲۱۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۲۱۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۵۰%
تومان