بریدههایی از کتاب آدمی
۳٫۵
(۷۱)
مرد پیری به نوهٔ خود میگوید: «درونم غوغایی است. نبردی هولناک است میان دو گرگ. یکی شرور است ـعصبانی، طمعکار، حسود، خودبین و بزدل. دیگری نیک است ـصلحجو، مهرورز، فروتن، دستودلباز، شریف و طرف اعتماد. این دو گرگ درون تو نیز در نبردند. و درون هر فرد دیگر.»
پسرک بعد از لحظهای میپرسد: «کدام گرگ پیروز میشود؟»
پیرمرد لبخند میزند.
«همانی که به او غذا بدهی.»
rain_88
شکی نیست که غم و خشم وجود داشت؛ غم جانکاه از دست دادن عزیزان. اما بخشهای روانی خالی بود. نهتنها این، بلکه سلامت روانی عمومی در واقع بهتر هم شده بود. اعتیاد به الکل کم شد. تعداد خودکشیها کمتر از زمان صلح بود. بعد از جنگ، بریتانیاییهای زیادی دلشان برای ایام بلیتز تنگ شده بود، ایامی که همه به هم کمک میکردند، عقاید سیاسی کسی برای دیگران اهمیت نداشت و به اینکه فقیری یا ثروتمند اهمیتی نمیداد
mghf
بعدها مورخی بریتانیایی چنین نوشت: «جامعهٔ بریتانیا از بسیاری لحاظ با بلیتز تقویت شد. اثرش بر هیتلر سرخوردگی بود.»(۱۲)
نظریاتی که گوستاو لوبون، روانشناس مشهور رفتار تودهای ارائه کرد، وقتی آزموده شدند با واقعیت تفاوتی اساسی داشت. بحران باعث بروز بدترین صفات افراد نشد، بهترین صفات آنها را رو آورد. حتی شاید بتوان گفت که اهالی بریتانیا در پلکان تمدن چند پله بالا رفتند
mghf
«اگر به انسان نشان دهید چیست، بهتر میشود.»
active no.1
مشخص بود که هیتلر حساب یکچیز را نکرده است: شخصیت ذاتی انگلیسی. نشان ندادن احساسات. طنز شیطنتآمیزی که میشد در علامتی دید که مغازهداران جلوی دکان تخریبشدهٔ خود نصب میکردند: بازتر از همیشه. یا صاحب نوشگاهی که در میان خرابیها تبلیغ میکرد که: پنجره نداریم ولی روحیهٔ ما عالی است. بیایید و امتحان کنید.
mghf
مثل اسامه بن لادن که میدانیم کرم کتاب بود
محسن
مردمسالاریهای سراسر جهان مبتلا به حداقل هفت بلا هستند: فرسایش احزاب؛ شهروندانی که دیگر به هم اعتماد ندارند؛ اقلیتهایی که بیرون ماندهاند؛ رأیدهندگانی که منفعل شدهاند؛ سیاستپیشگانی که فاسد از آب درمیآیند؛ ثروتمندانی که مالیات نمیدهند؛ و این آگاهی رو به رشد که مردمسالاری مدرن ما سرشار از نابرابری است.
hhvحسین
«زندگی به من چیزهای زیادی یاد داده است، از جمله این درس که باید همواره در مردم دنبال چیزهای خوب و مثبت بگردید.»
rain_88
«استخوان شکسته بهتر از روحیهٔ شکسته است.»
محسن
باور به سرشت گناهکار خود به شکل غریبی تسلیبخش است. نوعی بخشش اعطا میکند. چون اگر اغلب آدمیان بد باشند، پس درگیری و مقاومت به دردسرش نمیارزد.
باور به سرشت گناهآلودهٔ بشریت توضیحی شستهرُفته نیز برای وجود شر در خود دارد. وقتی با نفرت یا خودخواهی مواجه شوی میتوانی به خودت بگویی: «خب دیگه، طبیعت انسان همینه.» اما اگر باور داشته باشی که مردم اساساً نیک هستند، باید بپرسی که اصلاً چرا شر وجود دارد. این تداعی میکند که درگیری و مقاومت به دردسرش میارزد و باعث میشود موظف به عمل باشید.
rain_88
اگر فیلمی دربارهٔ مردی که زنی را میدزدد پنج سال به شوفاژ زنجیر میکند -اتفاقی که شاید فقط یکبار در تاریخ اتفاق افتاده باشد- بسازید، میگویند تحلیلی با واقعگرایی کوبنده از جامعه است. اگر من فیلمی مثل در واقع عشق بسازم که دربارهٔ عاشق شدن افراد است، و همین امروز هم در بریتانیا یک میلیون نفر عاشق میشوند، آن را نمایش احساساتی دنیایی غیرواقعی خواهند خواند.»
ریچارد کورتیس
hamex
روسو باور داشت که «تمدن» نهتنها نجات ما نیست، همان چیزی است که ما را به نابودی میکشد.
amir mojiry
اخبار برای سلامت فکری خطرناک است.
zohreh
طفلک سرشت بشر، چه جنایات وحشتناکی به بهانهٔ تو مرتکب شدهاند!
rain_88
حداقل سهچهارم جمعیت جهان تا سال ۱۸۰۰ در بردگی اربابی ثروتمند زندگی میکردند.
لیلی مهدوی
اولین گروه داوطلب را پشت فرمان یک میتسوبیشی یا فورد پینتوی درب و داغان گذاشتند و آنها را به سوی یک خط عابر پیاده فرستادند که فرد پیاده تازه داشت پیادهرو را ترک میکرد. همهٔ رانندگان طبق قانون توقف کردند.
اما در بخش دوم، داوطلبان فرصت راندن بنزهایی شیک و پیک یافتند. این دفعه، ۴۵ درصد برای پیاده توقف نکردند. در واقع هرچه اتومبیل گرانتر بود، راننده هم رفتار بیادبانهتری داشت.
محسن
ما همان چیزی هستیم که به آن باور داریم.
محسن
در این عصر دیجیتال، اخباری که به ما میرسد مدام افراطیتر میشود. قدیمها، خبرنگاران چیز چندانی از فردفرد خوانندههای نوشتههای خود نمیدانستند. برای تودهها مینوشتند. اما افراد پشت فیسبوک و تویتر و گوگل شما را بهخوبی میشناسند. میدانند چه چیزهایی شما را مبهوت و وحشتزده و چه چیزهایی توجهتان را جلب میکند. میدانند چگونه باید شما را متوجه خودشان کنند و نگاه دارند تا بتوانند جلویتان سودآورترین سهمیهٔ آگهیهای شخصیشده را بگذارند.
mghf
در این عصر دیجیتال، اخباری که به ما میرسد مدام افراطیتر میشود. قدیمها، خبرنگاران چیز چندانی از فردفرد خوانندههای نوشتههای خود نمیدانستند. برای تودهها مینوشتند. اما افراد پشت فیسبوک و تویتر و گوگل شما را بهخوبی میشناسند. میدانند چه چیزهایی شما را مبهوت و وحشتزده و چه چیزهایی توجهتان را جلب میکند. میدانند چگونه باید شما را متوجه خودشان کنند و نگاه دارند تا بتوانند جلویتان سودآورترین سهمیهٔ آگهیهای شخصیشده را بگذارند.
احسان رضاپور
طرفدار ژانر خودیاری نیستم. اگر از من بپرسید میگویم در دورانی زندگی میکنیم که بیشتر از لزوم به درون خود مینگریم و کمتر از لزوم به محیط بیرون. جهانِ بهتر با من آغاز نمیشود، با همهٔ ما آغاز میشود، و وظیفهٔ اصلی ما ساختن نهادهای متفاوت است. صد اندرز دیگر برای صعود از نردبان شغلی یا تجسم مسیر خود به سوی ثروت ما را به جایی نخواهد رساند.
محسن
حجم
۸۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۹۵ صفحه
حجم
۸۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۹۵ صفحه
قیمت:
۲۵۷,۰۰۰
۱۷۹,۹۰۰۳۰%
تومان