مارتین با خود گفت اگر شهردار قدرت همکاری ندارد پس باید راه خود را ادامه دهم. او با رهبران انجمن مسیحیان جنوبی تصمیم گرفت تا به سمت واشنگتن دی. سی. پیادهروی برگزار کند. در فصل بهار سال ۱۹۶۸ دولت تصمیم گرفت حمایت از اقشار کم درآمد سیاهپوست را در دستور کار خود قرار دهد. قبل از برگزاری آن پیادهروی بزرگ مارتین به ممفیس، تنسی رفت. کارگران گاراژها نیز اعتصاب کرده بودند و مارتین تصمیم گرفت برای افزایش حقوق آنها نیز کاری انجام دهد.
در ۲۸ مارس سال ۱۹۶۸ مارتین و معترضان در خیابانهای ممفیس به راه افتادند. اگرچه خشونتی وجود نداشت اما نوجوانان و جوانان شیشه مغازهها و فروشگاهها را شکستند و همه چیز را دزدیدند. بنابراین شورش و جنجال بزرگی به راه افتاد. جوانان مقابل مارتین هم ایستاده بودند و به توصیههای او نیز گوش نمیدادند. مارتین به خانهاش در آتلانتا برگشت و دوباره سوم آوریل به ممفیس برگشت. مردم مارتین را تهدید میکردند که او را خواهند کشت اما مارتین از چیزی نمیترسید و امیدوار بود که به نفع سیاهپوستان و همچنین کارگران گاراژ به شورشها خاتمه دهد.
esrafil aslani
آنها معنای آزادی را فهمیده بودند و برای رسیدن به آن تلاش میکردند.
esrafil aslani
همه مردم جهان این حق را دارند که از قوانین نامنصفانه و ناعادلانه سرپیچی کنند و هیچ الزامی برای اطاعت از قوانین ناعادلانه در هیچ جای جهان وجود ندارد.
نوید هارت