جملات زیبای کتاب مگنس چیس و کشتی مردگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب مگنس چیس و کشتی مردگان

بریده‌هایی از کتاب مگنس چیس و کشتی مردگان

نویسنده:ریک ریوردان
امتیاز
۴.۹از ۱۶ رأی
۴٫۹
(۱۶)
مگنس چیس هستم؛ استادِ توصیف کردن. قابل شما را نداشت!
Sara
زرخریدها طوق آهنی به گردن داشتند و بقیهٔ بدنشان، با پارچه‌ای که به کمر بسته بودند و یک‌عالمه ماهیچه پوشیده شده بود. از پوست آفتاب‌سوخته، موهای ژولیده و ریش‌هایشان عرق می‌چکید. با وجود قدرت و هیکلشان به نظر می‌رسید بریدن ساقه‌های گندم برایشان دشوار باشد. ساقه‌ها در برابر تیغهٔ داس‌هایشان خم می‌شدند، صدای خِش‌خِشی شبیه خنده از آن‌ها برمی‌خاست و دوباره راست می‌ایستادند.
n.k
چیز آزاردهنده‌ای در نگاهش بود... نوعی خشمِ شناور، مثل آتشی که از یک بام به بام دیگر می‌جهد و نمی‌شود حدس زد چه چیزی را می‌سوزاند و از کنار چه چیزی می‌گذرد.
ARMIN
گفتم: «تو نمی‌تونی از خودت پنهان بشی، لوکی. هر شکلی هم که بگیری، باز هم خودت خواهی بود... تنها، خوار، تلخ، خیانتکار. توهین‌هات توخالی و از سر درماندگیه. تو نمی‌تونی در برابر ما مقاومت کنی، چون تو مایی نداری. تو لوکی هستی و همیشه تنهایی.»
ARMIN

حجم

۴۲۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

حجم

۴۲۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

قیمت:
۱۳۱,۰۰۰
تومان