زندگی توهینیست به فهم و شعور ما، و حالا من به خوبی درکش میکنم: نمایشیست که بد نوشته شده، بد به اجرا درآمده و ظاهراً اصلاً کارگردانی هم نداشته.
صدراجون من دوست دارم
چقدر قشنگه که آدم کسی رو کنار خودش داشته باشه. روز به آرامی میگذره و آدم میدونه چی کار باید بکنه.
پویا پانا
کلمات مهم هستند. اگر با کلمات نتونیم کنار بیاییم، پس دیگه با چی میتونیم کنار بیاییم؟
پویا پانا
کارهای احمقانه همیشه عمدی هستند.
پویا پانا
بعضی چیزا اینقدر مزخرفند که برای آدم حال و حوصله باقی نمیذارند. منظورم اینه که زندگی توی یک روال معمولی و مسیر عادی مثل یك خط صاف و یکدست پیش میره، تا اینکه ناگهان یك اتفاق مسخرهای پیش مییاد و همه چیز را به هم میریزد.
پویا پانا
«دیوانه، از زندگی رد شو. توی آن غرق نشو، از بالا بهش نگاه کن، اینجوری دیگر از حسادت رنج نمیبری. دیگر از هیچ چیز متأثر نمیشی!»
پویا پانا
هنر به زندگی مثل مادهی خام نگاه میکنه، روی اون کار میکنه، اونو صیقل میده، به اون معنا میده و برای تمام زمانها جاودانهاش میکنه. زندگی از یه رشته پیشامدهای غالباً بیمعنا تشکیل شده. در این دنیا، همه چیز بیمعنا و گذراست. برعکس، هنر قادره كه خلق کنه، معنا بده، نظم بیافرینه و ارگانیسمی به وجود بیاره که از خود زندگی زندهتره و از خود واقعیت واقعیتر.
پویا پانا
حتماً شما هم میدانید که مردها حق دارند زن جوان بگیرند، حالا با عشق یا بدون عشق، فرقی نمیکند. اما یك زن حق ندارد! اگر یك زن، مثلاً یك زن جاافتادهای، به مرد جوانی دل ببندد، داد همه به آسمان میرود: «خجالت هم خوب چیزیه، زنکهی عجوزه!» مردهشور ببرد این جامعهی کوفتی را! آی من کفری میشوم! ببینید آدم توی این زندگی مزخرف چه چیزهایی را باید تحمل بکند!
پویا پانا