بریده‌های کتاب تا زنده ام هویت من عشق است
کتاب تا زنده ام هویت من عشق است اثر عطیه‌سادات حجتی

کتاب تا زنده ام هویت من عشق است

پناه بر تو ... از این همه من ... پناه بر مهربانی‌ات ... از این همه نامهربانی ... پناه بر پرده پوشی‌ات ... از این همه پرده دری ... پناه بر زیبایی‌ات... از این همه زشتی ... پناه بر بزرگی‌ات ... از این همه کوچکی ... پناه بر سخاوتت ... از این همه بخل ... پناه بر هدایتت ... از این همه گمراهی ... پناه بر رفاقتت ... از این همه نارفیق ... پناه بر خدا ... از این همه ناخدا ... پناه بر کعبه ... از این همه بتکده ... پناه بر باران ... از این همه خشکسالی ... پناه بر آب ... از این همه سراب ... پناه بر عشق ... از این همه هوس ...
ر‌‌َقصنده با‌ گُرگ
پناه بر تو ... از این همه من ... پناه بر مهربانی‌ات ... از این همه نامهربانی ... پناه بر پرده پوشی‌ات ... از این همه پرده دری ... پناه بر زیبایی‌ات... از این همه زشتی ... پناه بر بزرگی‌ات ... از این همه کوچکی ... پناه بر سخاوتت ... از این همه بخل ... پناه بر هدایتت ... از این همه گمراهی ... پناه بر رفاقتت ... از این همه نارفیق ... پناه بر خدا ... از این همه ناخدا ... پناه بر کعبه ... از این همه بتکده ... پناه بر باران ... از این همه خشکسالی ... پناه بر آب ... از این همه سراب ... پناه بر عشق ... از این همه هوس ...
🌱 آونـב
جای خالی عشق به هر ترتیب خودش را نشانت می‌دهد ... هر قدر هم که سعی کنی نادیده‌اش بگیری یا خودت را به آن راه بزنی ... باز یک جایی سر و کله‌اش پیدا می‌شود؛ می‌آید و می‌گوید ... "ببین چقدر جایم خالیست ... می‌آید ... شده به قدر تمنای نوشیدن قهوه‌ای تلخ در کافه‌ای دنج ... یا یک احوالپرسی ساده اما صمیمی تر از دیگران ... یا فکر چتر نگرفتن در روزهای بارانی ... یا آرزوهای کوچکی که حتی تن به نوشتن نمی‌دهند ... جای خالی عشق روی پاهایش می‌ایستد و از گوشهٔ تقویم سرک می‌کشد ... مثلا روزهایی که هوا خوب است بی خبر می‌آید و می‌گوید حواست هست که من نیستم؟ لبخندت نیامده روی لبت یخ می‌زند ... کافیست غروب ... زعفرانی تر از روزهای پیش باشد ... بی هوا دلت ضعف می‌رود برای یک شاخه نبات مشهد ... عشق می‌آید و می‌گوید "دوست داشتی همسفرت باشم؟ یادت که می‌اندازد که تنهایی ... قهقهه می‌زند و می‌گوید ... نیستم که.‌!. خیلی چیزها توی دنیا همین است ... مثل "عشق ... وقتی هست ... آنقدر نیست که وقتی نیست ... هست!
milani
همهٔ امتحان‌ها را هم که نباید قبول شد ... قبول شدن یعنی خداحافظی ... یعنی رفتن ... رفتن از نقطه‌ای که هستی ... به نقطه‌ای که باید باشی ... امتحانت را که قبول شوی باید بروی ... باید کوله ات را برداری و بروی یک کلاس بالاتر ... حالا تکلیف کسی که می‌خواهد بماند چه می‌شود!؟ تکلیف کسی که همهٔ سوال‌ها را سفید گذاشته تا باورت شود که چیزی بلد نیست ... باور کنی که باید هرچه در امتحان آمده را برایش مرور کنی ... جواب بدهم که چی!؟ که از این نردبان فرسوده یک پله بروم بالاتر!؟ که وقتی افتادم صدای شکستن استخوان‌هایم شنیدنی تر باشد ... من بلد هم که باشم دیگر چیزی نمی‌نویسم ...
milani
پناه بر تو ... از این همه من ... پناه بر مهربانی‌ات ... از این همه نامهربانی ... پناه بر پرده پوشی‌ات ... از این همه پرده دری ... پناه بر زیبایی‌ات... از این همه زشتی ... پناه بر بزرگی‌ات ... از این همه کوچکی ... پناه بر سخاوتت ... از این همه بخل ... پناه بر هدایتت ... از این همه گمراهی ... پناه بر رفاقتت ... از این همه نارفیق ... پناه بر خدا ... از این همه ناخدا ... پناه بر کعبه ... از این همه بتکده ... پناه بر باران ... از این همه خشکسالی ... پناه بر آب ... از این همه سراب ... پناه بر عشق ... از این همه هوس ...
imohmd79

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

قیمت:
۲۶,۵۵۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد