بیشتر بزرگسالها نمیدونن که بچهها به حرفهاشون گوش میدن یا اینکه چقدر درک میکنن
Roya
گاهی اوقات برای رخ دادن اتفاقات خوب باید اتفاقات بدی بیافته.
فرزند ناخلف پادشاه سوم
هیچ چیز
هنرمندانهتر از عشق ورزیدن
به دیگران نیست.
فرزند ناخلف پادشاه سوم
«میتونستم از رنج و درد فاصله بگیرم یا اینکه بهش نزدیک بشم. شاید به خاطر اینکه پدرم رو بدون اینکه شانسی داشته باشم که بهش بگم چی بوده واسم از دست دادم، تصمیم گرفتم که نزدیکتر بشم. انقدر نزدیک شدم که درد و ترس مادرم، درد و ترس من شد. ما همهچیز رو باهم تقسیم کردیم و جوری به هم عشق ورزیدیم که انگار تا اون موقع که مرگ از ما دور بود، عاشق هم نبودیم. در آخر، بخشی از من هم همراه اون مُرد. حتی الان هم بهبود پیدا نکردم، اما هوشیارانه انتخاب کردم که همراه او وارد تاریکی بشم. همهٔ اونایی که عزیزی که دوستش داشتن رو از دست دادن و من اونا رو میشناسم، پشیمون هستن. اونا آرزو میکنن ای کاش فلان کارو میکردن یا به عزیزشون بیشتر عشق میورزیدن. اما من هیچ پشیمونیای ندارم. هیچی.»
z.gh
اگر در دو سال گذشته او چیزی آموخته بود، این بود که زندگی بدون اضافه کردن رنجهای کوچک هم به قدر کافی سخت هست.
HeLeN
زندگی بدون اضافه کردن رنجهای کوچک هم به قدر کافی سخت هست.
فرزند ناخلف پادشاه سوم
شاید از این به بعد ماجرا بدین شکل ادامه یابد، دو مدل از او که در یک بدن زندگی میکنند. دوباره شبیه خودش شده بود.
HeLeN
«کاشکی میتونستم تبی رو دقیقاً کپی کنم.»
«چرا؟»
«اونجوری میتونستم همیشه اون رو کنار خودم داشته باشم.»
کاربر ۵۴۷۸۹۴۳
من باید یادم باشه که یه جهان شگفتانگیز بزرگ وجود داره که فراتر از مرزهای کشور کوچک غمگین ماست
فرزند ناخلف پادشاه سوم