بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاییز بهاریست که عاشق شده است | طاقچه
تصویر جلد کتاب پاییز بهاریست که عاشق شده است

بریده‌هایی از کتاب پاییز بهاریست که عاشق شده است

امتیاز:
۴.۵از ۵۰ رأی
۴٫۵
(۵۰)
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
تئو:)
نجار‌، فقط وظیفه‌اش ساختن است گهواره و تابوت چه فرقی دارند؟
بیسیمچی
تقدیم به نگرانی‌های مادرم و خستگی‌های پدرم
_MahdiGhafuri_
دنیا قبرستان بزرگی‌ست که ما دنبال مزار خود در آن می‌گردیم
Nika
جاری‌ست همیشه اشک در چشمانت ای ابر! تو را چه لوس بار آوردند
بیسیمچی
اینجا فوران زندگی... آنجا مرگ مانده‌ست در انتظار انسان‌ها، مرگ «یک روز به دیدار شما می‌آیم» این نامه برای زنده‌ها       امضا: مرگ
plato
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
S
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد راز شب تار برملا خواهد شد در راه، عزیزی‌ست که با آمدنش هر قطب‌نما‌، قبله‌‌نما خواهد شد
Hediye78
غمگین نشد از این‌که به او تاخته‌اند یا این‌که به جانش تبر انداخته‌اند وقتی جگر انار خون شد، که شنید از شاخه‌ی او چوب فلک ساخته‌اند
مهران کاسب‌وطن
بی‌تاب، نشسته تا تماشای شما یک شاخه‌ی گل گذاشته جای شما این مسئله را چگونه حل باید کرد؟ مردی به توان عشق منهای شما...
پناه
نذر حضرت زینب (س) ای کاش فراغتی فراهم می‌شد از وسعت درد‌های تو کم می‌شد این بارِ مصیبتی که بر شانه‌ی توست، ایوب اگر داشت، قدش خم می‌شد
دلتنگِ ماه
غمگین نشد از این‌که به او تاخته‌اند یا این‌که به جانش تبر انداخته‌اند وقتی جگر انار خون شد، که شنید از شاخه‌ی او چوب فلک ساخته‌اند
• Khavari •
بی عشق‌، به دور خودمان می‌گردیم بی‌خود شب و روز در جهان می‌گردیم دنیا قبرستان بزرگی‌ست که ما دنبال مزار خود در آن می‌گردیم
دلتنگِ ماه
عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
plato
در راه، عزیزی‌ست که با آمدنش هر قطب‌نما‌، قبله‌‌نما خواهد شد
علیرضا گلرنگیان
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
"Shfar"
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد راز شب تار برملا خواهد شد در راه، عزیزی‌ست که با آمدنش هر قطب‌نما‌، قبله‌‌نما خواهد شد
Peyman N
دنیا قبرستان بزرگی‌ست که ما دنبال مزار خود در آن می‌گردیم
پناه
دل‌ها ای کاش سرد و سنگین نشوند جان‌ها چون ابرهای چرکین نشوند کاش آدمیان که از بهشت آمده‌اند در گوشه‌ی کارخانه ماشین نشوند
پناه
هی فاصله خواستی میان من و او
پناه
نوزادی در کاخ به دنیا آمد نوزادی در کوخ از این دنیا رفت
min
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد راز شب تار برملا خواهد شد در راه، عزیزی‌ست که با آمدنش هر قطب‌نما‌، قبله‌‌نما خواهد شد
پناه
برگرد پرنده! دل به پرواز نبند اینجا دل یک قفس برایت تنگ است
پناه
سنگم بزنی به جای دیگر نروم آبم ندهی تشنه از ‌این در نروم والله اگر قفل قفس باز شود از بام تو گامی آن‌طرف‌تر نروم
Roya🌱
مردی به توان عشق منهای شما...
bluetit
من کوهم و ماجرای عشقم کهن است شاگرد دبستانی من کوهکن است من سنگدلم یا تو؟ ببین ای دریا! این رود که پیوسته به تو، اشک من است
asmam
پاییز بهاریست که عاشق شده است
bluetit
با بال و پرت نگو که ماندن ننگ است فریاد نزن که آسمان خوشرنگ است برگرد پرنده! دل به پرواز نبند اینجا دل یک قفس برایت تنگ است
𝑬𝒍𝒏𝒂𝒛
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
😍Mobina😍
غمگین نشد از این‌که به او تاخته‌اند یا این‌که به جانش تبر انداخته‌اند وقتی جگر انار خون شد، که شنید از شاخه‌ی او چوب فلک ساخته‌اند
sogand

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان