بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پسر آفتاب | طاقچه
تصویر جلد کتاب پسر آفتاب

بریده‌هایی از کتاب پسر آفتاب

نویسنده:لسلی کانر
امتیاز:
۴.۷از ۲۶ رأی
۴٫۷
(۲۶)
یخ را توی چشم‌هایشان می‌بینم و از همین می‌فهمم قلبشان برای کسی نمی‌تپد.
Book
«نمی‌تونی سرنوشتت رو از سر بنویسی.»
maneli1388
اگر بخوابی، شاید لحظه‌ای را که آفتاب از پشت پنجره‌های بلند این اتاق‌های کوچک طلوع می‌کند، از دست بدهی
کوثر
اینجا... خُب، واسه اغلب ما چیزی نمونده که از دست بدیم... یا شایدم حس می‌کنیم که چیزی نمونده.
Book
با لبخند رو به من می‌کند: «اینجا رو ببین، پری... طلای سبز!»
mrfarajian
«تو فقط اون چیزی نیستی که به‌خاطرش افتادی این تو؛ حالا هر چیزی که بوده. تو اینجایی تا از جات بلند شی، کار کنی، توی جلسه‌ها شرکت کنی... روحت رو پاک کنی و دوباره آدم لایقی بشی. چه باور کنی چه نکنی، تو اینجا می‌تونی دوباره از زمین بلند شی.»
وردة الحمراء...
«بهت قول می‌دم هدفم کمک کردن به توئه.»
maneli1388
خودم را مجبور می‌کنم که لبخند گَله‌گُشادی بزنم. امیدوارم همهٔ دندان‌هایم برق بزند. بعد، می‌روم...
mrfarajian
بُرد – بُرد؛ این یکی دیگر از شعارهای اِد گنده برای یک شهربند موفق شدن است. بُرد اول یعنی همهٔ اتفاق‌های خوبی را که هرروز برایت می‌افتد، می‌شماری
نور
بُرد – بُرد؛ این یکی دیگر از شعارهای اِد گنده برای یک شهربند موفق شدن است. بُرد اول یعنی همهٔ اتفاق‌های خوبی را که هرروز برایت می‌افتد، می‌شماری. برای من این کار فقط یک لحظه طول می‌کشد. بعد به خانم مایا فکر می‌کنم که به‌خاطر من به خانه زنگ زد؛ و همین‌طور خانم جنریک با آن کد بالونی؛ زوئی و آن لیوان شیرکاکائو و خانم ساموئلز که جلوی در کمد سَروکله‌اش پیدا شد و آن تشک را برایم آورد. پس، یک تماس تلفنی، یک کد، یک لیوان شیرکاکائو و تشک مسافرتی؛ چهار چیزِ خیلی خوب. بُرد دوم یعنی تو کارهایی بکنی که دیگران پیروز شوند. تا الان حداقل صدبار شنیده‌ام که اِد گنده این را می‌گوید. «فرقی نمی‌کنه کجا زندگی کنی؛ هرجا باشی، توی یه جامعه‌ای و می‌تونی سهمی توی اون داشته باشی.»
وردة الحمراء...
«نمی‌تونی سرنوشتت رو از سر بنویسی.»
وردة الحمراء...
می‌گوید: بعضی چیزها را سریع می‌گیرم. بقیهٔ چیزها کمی وقت می‌برد.
maneli1388
ارشد جو باید با شهربندها سخت بگیرد. او مسئولشان است، اما همیشه می‌شود فهمید که دوست دارد همهٔ زمین‌خورده‌ها سرِ پا شوند... همان‌طور که وقتی دوستت زمین می‌خورد و دلت می‌خواد سرِ پا شود.
کوثر
او می‌گوید من هیچ‌وقت نمی‌خندم؛ من هم می‌گویم هیچ حرفی در این مورد ندارم.
Book
«اولین هدفت هم این باشه؛ قبل از اینکه سعی کنی دیگران تو رو بفهمن، سعی کن تو اونا رو بفهمی. سرت رو بنداز پایین و سعی کن قبل از اینکه خودت رو به دیگران بشناسونی، خودت دیگران رو بشناسی.»
وامبت بدعنق!
بُرد اول یعنی همهٔ اتفاق‌های خوبی را که هرروز برایت می‌افتد، می‌شماری.
وامبت بدعنق!
بُرد دوم یعنی تو کارهایی بکنی که دیگران پیروز شوند. تا الان حداقل صدبار شنیده‌ام که اِد گنده این را می‌گوید. «فرقی نمی‌کنه کجا زندگی کنی؛ هرجا باشی، توی یه جامعه‌ای و می‌تونی سهمی توی اون داشته باشی.»
وامبت بدعنق!
وقتی به جامعه‌مان خدمت می‌کنیم، انرژی‌اش در کل انسانیت حس خواهد شد.
وامبت بدعنق!
بعضی‌وقت‌ها حس‌ات می‌گوید همه نگاهشان به تو است.
وردة الحمراء...
همهٔ ما می‌تونیم بهتر باشیم...
وردة الحمراء...
«هیچ‌کدوم از ما واسه خاطر کِش رفتن یه پاکت شکر از کافه، نیفتادیم اینجا.»
maneli1388
«کاشکی یه‌کم عسل بود، چاشنی گوشت می‌کردم؛ یه شام خوب و عالی، امشب درست می‌کردم!»
maneli1388
«راز خیلی مخفیم هم اینه که... به تام افتخار می‌کنم، چون سخت کار می‌کنه؛ واقعاً سخت.»
maneli1388
«آره. پری... پیروزی خیلی حس خوبی داره.»
Book
«اولین هدفت هم این باشه؛ قبل از اینکه سعی کنی دیگران تو رو بفهمن، سعی کن تو اونا رو بفهمی. سرت رو بنداز پایین و سعی کن قبل از اینکه خودت رو به دیگران بشناسونی، خودت دیگران رو بشناسی.»
نور
بُرد دوم یعنی تو کارهایی بکنی که دیگران پیروز شوند
نور
پیریه و هزار دردسر؛ کُند شده‌م.
وردة الحمراء...
هیش‌کی واسه یه اتفاق نمی‌تونه برنامه‌ریزی کنه.»
وردة الحمراء...
رئیس هیئت می‌گوید. «خانم کوک، ما متأسفیم...» این را که می‌گوید، چشم‌هایم گشاد می‌شود. زانوهایم که تا لحظه‌ای پیش تکان‌تکان می‌خورد، درجا خشک می‌شود. «متأسفیم برای همهٔ این هفته‌ها که دادرسی شما به تأخیر افتاد. این هیئت برای شما و پسرتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کند. با آزادی مشروط شما موافقت می‌شود.»
وردة الحمراء...
خانواده فرد یا افرادی که با کسی نسبتی دارند و باید با وفاداری یا صمیمیت خاصی با آن‌ها برخورد شود: نمی‌توانستم دستِ رد به سینه‌اش بزنم، چون جزئی از خانواده‌ام بود. با تشکر از کل خانواده‌ام: آن کسی که بزرگم کرد و آن کسی که من بزرگش کردم؛ آن کسی که موقع نوشتن کنارم می‌نشیند، آن کسی که همراهم در جنگل قدم می‌زند و آن کسی که با دقت فوق‌العاده‌ای کارم را چاپ می‌کند.
وردة الحمراء...

حجم

۳۰۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۳۰۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۱۲۱,۰۰۰
تومان