
بریدههایی از کتاب از آخر مجلس
۴٫۹
(۱۴)
دنیا دل ما را به غنیمت برده
یک عمر به هر بهانهاش آزرده
یک روز همه به خانه برمیگردیم
چون طفل دبستانیِ سیلیخورده
مادربزرگ💝
ما آیههای عصر خسرانیم
معجونی از تردید و ایمانیم
چوغورک
اگر دریا نمیگنجد به کوزه، با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
نقدی
بر نعش جوان، صدای کِل میآید
از دیدهٔ شهر، خون دل میآید
گرگی که به کودکانمان رحم نکرد
با جایزهٔ صلح نوبل میآید
lady el
برای شهدای بمبگذاری شیراز که در انتهای حسینیه سیدالشهدا عزاداری میکردند و...
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
مادربزرگ💝
برخیز که در عشق خطر باید کرد
در راه خدا سینه سپر باید کرد
Aseman📚🌿🌦
گدای راز الستم، فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا
hannanehborna
ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم
hannanehborna
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ما رود مدامیم، بگویید به تیغ
ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
از دیار غریب
خون در دل و داغ بر جگر داشته باش
در عالم غم، سیر و سفر داشته باش
گیرم که دعای مستجابی نشدی
چون آه در این جهان اثر داشته باش
Aseman📚🌿🌦
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
"غاده"
گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعلهها، تکلیف باران روشن است
M.SH
ما بی تو حیات را اسارت خواندیم
جان را به زیارت شهادت خواندیم
از راه رسید با عبایی بر دوش
با مرگ، نمازی به جماعت خواندیم
nour
سجاده به آه صبحدم سوخته است
محراب، به این قبله قسم! سوخته است
ای گرمی عشق! بردن نام تو را
تسبیح از هرچه ساختم سوخته است
nour
ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم
hannanehborna
ای عشق! جوانیام فدایت، مپسند
بعد از صد و بیست سال حسرت بروم
hannanehborna
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ما رود مدامیم، بگویید به تیغ
ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
از دیار غریب
من از عشیرهٔ عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا
سالک
ببین قربانیانت را، بنفسی انت یا مولا
سر سرخی به ما آنسان عنایت کن که یحیی را
سالک
به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند
که میجنگیم و میجوییم آن تصویر زیبا را
به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند
خوشا آنان که از نزدیک میدیدند مولا را
M.SH
بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند
که طوفانها مصمم میکند مردان دریا را
نقدی
اگر دریا نمیگنجد به کوزه، با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
خبر دادند یوسفها به کنعان بازمیگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانهٔ لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانهٔ مردم نگیرد این تکانها را
Saboora
برای شهدای بمبگذاری شیراز که در انتهای حسینیه سیدالشهدا عزاداری میکردند و...
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
هیچ
بیگمان دریا
شاعری شیدا و آشفتهست
با همین امواج کوتاه و بلندش
اولین نیمایی تاریخ را گفتهست
هیچ
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ما رود مدامیم، بگویید به تیغ
ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
hannanehborna
دنیا دل ما را به غنیمت برده
یک عمر به هر بهانهاش آزرده
یک روز همه به خانه برمیگردیم
چون طفل دبستانیِ سیلیخورده
از دیار غریب
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
فرزانه
شهید نیمهٔ شعبان
برای حسن شحاته، شهید مظلوم مصر در شب شهادتش که مصادف با نیمهٔ شعبان بود
۱
کشتند تو را و عید، عاشورا شد
عیدانهٔ تو جان تو شد، غوغا شد
پیداست که قتلگاه یاران علیست
هر خانه که خانهٔ غم زهرا شد
فرزانه
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته است، آری! وضع کنعان روشن است
گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعلهها، تکلیف باران روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن با نور ایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان میشود؟
آسمان ما که با خون شهیدان روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
javad
از یاوهٔ دشمن چه هراسیست مرا؟
خوشنامم اگر او بدهد دشمنامم
نقدی
حجم
۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۱,۱۰۰
تومان