بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از آخر مجلس | طاقچه
تصویر جلد کتاب از آخر مجلس

بریده‌هایی از کتاب از آخر مجلس

امتیاز:
۴.۹از ۱۳ رأی
۴٫۹
(۱۳)
ما آیه‌های عصر خسرانیم معجونی از تردید و ایمانیم
چوغورک
دنیا دل ما را به غنیمت برده یک عمر به هر بهانه‌اش آزرده یک روز همه به خانه برمی‌گردیم چون طفل دبستانیِ سیلی‌خورده
مادربزرگ علی💝
اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟
نقدی
برای شهدای بمب‌گذاری شیراز که در انتهای حسینیه سیدالشهدا عزاداری می‌کردند و... ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
مادربزرگ علی💝
بر نعش جوان، صدای کِل می‌آید از دیدهٔ شهر، خون دل می‌آید گرگی که به کودکانمان رحم نکرد با جایزهٔ صلح نوبل می‌آید
lady el
برخیز که در عشق خطر باید کرد در راه خدا سینه سپر باید کرد
Aseman📚🌿🌦
گدای راز الستم، فقیر ذات تو هستم همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا
hannanehborna
ای آه! اگر سوی خدا رفتی با او بگو که ما پشیمانیم
hannanehborna
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ ما رود مدامیم، بگویید به تیغ ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
از دیار غریب
خون در دل و داغ بر جگر داشته باش در عالم غم، سیر و سفر داشته باش گیرم که دعای مستجابی نشدی چون آه در این جهان اثر داشته باش
Aseman📚🌿🌦
به دست غیر مبادا امیدواری ما نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما
"غاده"
ما بی تو حیات را اسارت خواندیم جان را به زیارت شهادت خواندیم از راه رسید با عبایی بر دوش با مرگ، نمازی به جماعت خواندیم
nour
سجاده به آه صبحدم سوخته است محراب، به این قبله قسم! سوخته است ای گرمی عشق! بردن نام تو را تسبیح از هرچه ساختم سوخته است
nour
ای آه! اگر سوی خدا رفتی با او بگو که ما پشیمانیم
hannanehborna
ای عشق! جوانی‌ام فدایت، مپسند بعد از صد و بیست سال حسرت بروم
hannanehborna
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ ما رود مدامیم، بگویید به تیغ ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
از دیار غریب
من از عشیرهٔ عشق محمدم، به هوایش شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا
سالک
ببین قربانیانت را، بنفسی انت یا مولا سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را
سالک
گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست در هجوم شعله‌ها، تکلیف باران روشن است
M.SH
بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را
نقدی
اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟ خبر دادند یوسف‌ها به کنعان بازمی‌گردند ندانستیم با تابوت می‌آرند آن‌ها را به روی شانهٔ لرزان مردم یک به یک رفتند خدا از شانهٔ مردم نگیرد این تکان‌ها را
Saboora
برای شهدای بمب‌گذاری شیراز که در انتهای حسینیه سیدالشهدا عزاداری می‌کردند و... ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
هیچ
بی‌گمان دریا شاعری شیدا و آشفته‌ست با همین امواج کوتاه و بلندش اولین نیمایی تاریخ را گفته‌ست
هیچ
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ ما رود مدامیم، بگویید به تیغ ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
hannanehborna
دنیا دل ما را به غنیمت برده یک عمر به هر بهانه‌اش آزرده یک روز همه به خانه برمی‌گردیم چون طفل دبستانیِ سیلی‌خورده
از دیار غریب
به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را
M.SH
ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
فرزانه
شهید نیمهٔ شعبان برای حسن شحاته، شهید مظلوم مصر در شب شهادتش که مصادف با نیمهٔ شعبان بود ۱ کشتند تو را و عید، عاشورا شد عیدانهٔ تو جان تو شد، غوغا شد پیداست که قتلگاه یاران علی‌ست هر خانه که خانهٔ غم زهرا شد
فرزانه
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است یوسفی رفته است، آری! وضع کنعان روشن است گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست در هجوم شعله‌ها، تکلیف باران روشن است باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز این شبستان کهن با نور ایمان روشن است کی میان ابرهای تیره پنهان می‌شود؟ آسمان ما که با خون شهیدان روشن است مصطفی هم رفت، آری! او هم این‌جایی نبود مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
javad
بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را
هیچ

حجم

۳۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۲۱,۱۰۰
تومان